قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه حیات را آفرید. بر اساس آخرین یافته های علم زیست شناسی پایه و اساس حیات از حما مسنون آغاز شد، توده نرم سیاه چسبنده بر روی سفال داغ و پخته ،ماکرو مولکول های آلی زنجیره ای حامل کد های ژنتیکی . زیبا ترین و پر مفهوم ترین کلمه از مشهودات حیات و این نقطه آغاز تکامل حیات است. هدف این سایت آشنائی بیشتر با قرآن مجید و نگاه به آن با دید و عینک علوم طبیعی و فیزیک است و شفاف کردن موضوعات خلقت کیهان در شش روز ، زمین در دو روز و مفهوم هفت آسمان و خلقت آن در دو روز و اقوات در چهار روز از دیدگاه قرآن و مقایسه آنها با آخرین نظریه های علمی است. موضوع مرگ و حیات، قیامت از دید علم فیزیک و قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مقالاتی در این زمینه تقدیم باز دید کنند گان سایت می گردد به علاوه بر اساس کیف بدأ الخلق شما را با بند پایان و حشرات ایران و عجایب خلقت آن اشنا می کنیم و سایت حشرات ایران تنها سایت حشره شناسی با متنوع ترین انواع گونه های راسته بند پایان در خاور میانه با حدود 20000 عکس دست اول و تصویر برداری شده توسط اینجانب که همه آیاتی از خداوند متعال در حیات زمین هستند. آدرس سایت حشرات ایران .insectsofiran.com

CopyRight © سید محمد تقوی اهرمی.

برای آشنائی با رزومه اینجانب اینجا کلیک کنید.

اینستاگرام     hammanmasnun@

s.m.taghaviahrami94[@]gmail.com

وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء و توجیه علمی آن

 

مقدمه نوشتار

این آیه که اشاره به خروج آب از دل سنگ است ابزاری شده برای معاندین و مخالفین امثال سروش و اثبات اینکه خیالی و بر خلاف علم است و از آن و سایر مواد نتیجه گرفته اند که وحی در قرآن ساخته و پرداخته ذهن رسول خدا بوده و رویای رسولانه است. آن ها مانند ما برای فهم قرآن به نظر گذشتگان در هزار سال  قبل که برداشت علمی آن زمان بوده مراجعه و آن نظرات را به عمد عین قرآن می دانند و ایرادات خود را بر آن اساس بنا کرده اند. تفکر در آیات متشابه و مطالعه آنها و توجه نکردن به برداشت های غیر علمی کهن راه کشف حقانیت علمی آیات متشابه است که در مثال زیر نمونه ای از آن را بررسی می کنیم.


ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ-

قلب های آنها (بعد ارائه ادله در آیه قبل) مانند سنگ و یا فرا تر از آن سخت گردید در حالی که از میان برخی سنگ ها آب بیرون می زند که نهرها را به وجود می آورد و برخی آز آن ها را که بشکافی آب خارج می شود و برخی از خشیت خداوند فرو میافتند (ساختار تشکیلاتی خود را از دست می دهند). خداوند از آنچه می کنید غافل نیست.


خداوند متعال در قرآن برای یک واقعیت علمی تمثیل های مختلفی برای هدایت مردم می زند

ولقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل لعلهم يتذكرون.درحقیقت مابرای مردم از هر مثلی در این قرآن آورده ایم

وَ تِلْکَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُون. این مثلها که برای مردم می زنیم جز اهل علم در آن تعقل نمی کنند. بنابراین این مثل ها و مثال بالا در آیه فوق همه ریشه در علم دارند که نیاز به تفکر و تعقل است. بسیاری از این مثل ها که جزء آیات متشابه بشمار می آیند دارای دو وجه است ظاهر دارد و باطن. ظاهر مثل آن چیزی است که ما می خوانیم و برداشت خود را از آن بیرون می آوریم مثلا در آیه فوق انسان هائی کافر هستند که خداوند برایشان پند و اندرز می آورد ولی در دل هایشان تاثیری ندارد. دل های آن ها را خداوند به سنگ تشبیه می کند فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً. هیچ هدایتی در دل های آن ها نفوذ نمی کند در صورتیکه سنگ هم در دل( درون) خود نرمی دارد چرا که  آب از آن بیرون می تراود. ولی در مثال فوق نکته هائی نهفته که درک آن نیاز به تعقل و علم  خاص آن دارد. از این نظر است که سئولات چندی ایجاد می شود و شبهه خلق می گردد. معمولا افراد معاند  و مغرض هم از این جنبه سوء استفاده می کنند و به تشویش اذهان می پردازند.


سنگ و رابطه آن با آب


1- وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ


سه مطلب در این تمثیل وجود دارد اول از دل سنگ چشمه بیرون میآید که رودخانه هائی از آن جاری می شود. عامل اصلی ایجاد چشمه از نظر علم زمین شناسی سنگ هائی هستند که جلو نفوذ آب به اعماق زمین را می گیرند. این قسمت چندان مورد توجه معاندین و مخالفین قرار نگرفته، زیرا در طبیعت با آن برخورد کرده اند و از نظر علم زمین شناسی دلیل خاص خود را دارد. در مطلب دوم


2 -وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء


یشقق یعنی شکافته می شود. شکافته شدن و خرد شدن با هم فرق می کند. وقتی سنگ را تکه تکه می کنیم و یا در اثر عوامل طبیعی خورد می شود باز هم همان سنگ است در معیار کوچکتر. مثالی می زنیم وقتی هسته اتم را می شکافیم اجزاء اتم پروتون ها ونوترون ها و الکترون ها باز می شوند و آن انرژی که آن ها را بهم وصل کرده بودند آزاد می شوند. ولی دراین آیه می فرماید وقتی سنگ را می شکافیم آب از آن خارج می شود. سنگ ماهیت خود را حفظ می کند ولی آب خود را که در دلش دارد بیرون می دهد. این موضوع سئوال جالبی شده برای افراد معاند  و مغرض که می گویند حضرت محمد(ص) نمی دانسته که در دل سنگ آب وجود ندارد و حرف غلطی زده و این غیر علمی است. اینجاست که مفهوم این آیه شریفه روشن می شود تِلْکَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُون-بعضی تمثیل ها را باید با علم خودش سنجید و این از اعجاز قرآن است. بسیاری از مثل ها را خداوند برای مردم این قرن نازل کرده که با علم روز مفهوم آن را درک کنند. حال به توجیه علمی آن میپردازیم.


مواد معدنی که ما با زبان عامیانه آن را سنگ می نامیم عموما دارای آب کریستال هستند که درساختار تشکیلاتی شیمیایی آن بکار رفته است. کانی ها از یون های مثبت مانند Zn,Fe,Mg,Al,Na,Ca, و آنیون های مشخصی با بار منفی مانند SO4,HCO3,HSIO3, و غیره تشکیل شده اند. این کانی ها برای ساختار تشکیلاتی خود یک یا چند مولکول آب را در فرمول شیمیایی خود می پذیرند. به این کانی ها که تعداد آنها بسیار زیاد است از جمله انواع سنگ رس کانی های آب تبلور دار گویند. پیوند بین آب و فرمول شیمیایی این کانی ها از نوع پیوند ضعیف هستند و با حرارت دادن آب از کانی ها خارج می شوند. علم شیمی ساختار مولکولی این سنگ ها را شکافت و از راز درون آنها پرده بر داشت.

ا
چند نمونه از این سنگ های آب دار در زیر معرفی می شوند.

کارنالیت Carnallit KMgCl3, 6H2O با 39 درصد آب
گج با فرمول CaSO4, 2H2O با 21 در صد آب
اریترین Erythrin Co3[AsO4]2, 8H2O با 24 درصد


فیلوسیلیکات ها که در طبقات سیلیکات خود دارای بار منفی بوده و مولکولهای آب را بین قشر سیلیکات نگه میدارند. انواع سنگ رس در این گروه طبقه بندی میشوند.


کائولیت ها با فرمول شیمیائی Al4[(OH)8)Si4O10]و14 درصد آب
بنابراین متوجه می شویم که منظور آیه که برخی سنگ ها را که می شکافی آب از خود خارج می سازند سنگ های آب تبلور دار است. خداوند می دانسته چه می فرماید آن هم در 1400 سال پیش .آقایانی که ایراد می گیرند علم مربوطه را نمی دانند و جهل علمی دارند.


3- وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ


و برخی از آنها (سنگ ها) از خشیت الله ساختار مولکولی خود را از دست می دهند. هبوط می کنند از وضعی به وضع دیگر در می آیند. مثلا نمک طعام از کلر و سدیم تشکیل شده است این کولکول را خدا ساخته ولی وقتی خشیت خدا بر آن قرار گرفت، قانونی جبری که در نهاد ماده و نیروها نهفته است. سدیم و کلر هر دو ماهیت جداگانه دارند.از فطرت ذاتی خود هبوط می کنند. این را از آیه زیر می توان استنباط کرد.

ما ابتدا باید معنی هبوط و سپس خشیت الله را از خود قرآن بیرون آوریم و سپس با تفکر در معانی این ها موضوع سنگ را کشف کنیم.


فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مماکانا فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین-پس شیطان آن ها را فریب داد و از وضعیتی که بودند خارج شدند و به آن ها خطاب شد هبوط کنید که از این پس برخی دشمن برخی دیگر می شوید و شما در زمین مستقر خواهید بود و این متاعی است برای شما تا زمان مشخصی(تا انقراض انسان در زمین).

هبوط آدم از بهشت که ماهیت او در بهشت و بعد از آن فرق می کند. محل قبل آدم بهشت و بعد از آن در زمین است. هر دو در یک مکان است در کره زمین. آدم از آخرین قوم با یک جهش تکاملی هبوط می یابد. من ذریه قوم آخرین دارای یک جهش تکاملی می شود یعنی بشر بدون آگاهی و اختیار به انسان تکامل یافته بدل می شود. در قبل و بعد هر دو بشر هستند ولی ماهیتا فرق کرده اند آدم انسان تکامل یافته  با اختیار و آگاهی می شود.  نیاز به مقاله جداگانه دارد که در دست تدوین است. این در معنی هبوط نهفته است. از نظر ساختاری آدم قبل از یهبط و آدم بعد از آن فرقی ندارند ولی حادثه عظیمی سرنوشت آن را تغییر می دهد. آگاهی و اختیار و احساس مسئولیت او را از زندگی بی دغدغه و بی خیالی که به بهشت تشبیه شده وارد زندگی تازه ای میشود. اولین حرکت آگاهی احساس می کنند شرمگاهشان پوشیده نیست و به فکر پوشاندن خود و اختراع  لباس می افتند. این تمثیل زیبایی است. محیط زندگی فرقی نکرده. این که بسیاری فکر می کنند که آدم از بهشت دنیایی دیگر آمده نمی دانند که آیات متشابه هستند و این بهشت تشبیه است و نه خود بهشت. بنابراین هبوط معنی فرو افتادن از وضعیت قبلی و ورود به وضعیت دیگر.

وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّه عامل هبوط در سنگ خشیت الله است و در آدم آگاهی و اختیار. این یک  ویژه گی  خاصی است که در برخی سنگ ها وجود دارد که خداوند برای ما در قالب تمثیل بیان می فرماید اینکه سنگ از بالای کوه به زمین فرود آید خاصیتی است که همه سنگ ها دارند و عوامل طبیعی باد، باران، فرسایش و زلزله می توانند موثر باشند ولی خشیت الله یک پدیده علمی باید باشد که بر هر چیزی عارض شود تغییر ماهیت می دهد. خشیت الله دو بار و خشیت یک بار در قرآن و حدود 48 بار سایر مشتقات کلمه خشیه آمده است اصل معنی آن ترس است ولی سنگ شعور ندارد که بترسد معنی خشوع افتادگی ، خورد شدن ، در برابر عظمت خداوند فرو افتادن. در انسان و جماد تظاهر گوناگونی بروز می دهد. به استناد همین آیه این خشیت الله شامل سنگ های دیگر نمی شود. اول سعی می کنیم با استناد با سایر آیات که کلمه سنگ و خشیت الله را دارد مفهوم خشیت الله را بیرون آوریم که منظور خداوند کدام سنگ و موضوع از چه قرار است .


لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ- اگر اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم، بى شك آن كوه را از خشيت خداوند، خاشع و فرو پاشيده مى ‌ديدى. ما اين مثال‌ ها را براى مردم مى‌ زنيم، شايد در آن تفکر کنند. این آیه  می تواند به ما کمک کند. البته باید به فرموده خداوند در آن تفکر کنیم. قرآن نور خداوند است و نوری است از نوع نور هدایتی. نوری است که در قرآن تجلی یافته .حال اگر نوری از ذات خداوند باشد مانند نورعلی النور یا به زبان علم فیزیک انرژی ناب ماهیت نور عوض می شود. از نور هدایتی به نور ذاتی بدل می شود و کوه در برابر آن فرو می پاشد ریز ریز می شود . ما نیاز داریم بدانیم نور خدا چیست که می تواند کوه با عظمت  را نابود کند توجیه علمی آن کدام است به آیه 35 نور توجه فرمایید.
نور خداوند چیست


اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم


"خدا نور آسمانها و زمين است (اینجا سماوات و الارض معنی کیهان میدهد در متن آیه این را می فهمیم) مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در حبابی است آن حباب گویی اخترى درخشان است (ستاره کوکب دری) این مشکات از روغن درخت‏ خجسته زيتون روشنی می دهد.(ولی نور خدا نه شرقى است و نه غربى و بدون آنکه آتش به روغن برسد روشنى بخش است(نیازی به روغن زیتون ندارد) نوری است ما فوق نور است‏ خدا  هر كه  را بخواهد با نور خويش هدايت میكند و اين مثل ها را خدا  براى مردم می‏ زند و خدا به هر چيزى داناست( خداوند به کل جهان مادی علم دارد کل شیئ یعنی تمامی ماده موجود)."


این آیه به صورت تمثیلی بیان شده است. تمثیل روشی برای بیان مطالبی است که درک آن به دلایلی هنوز برای مردم روشن نیست. خداوند می فرماید این مثال ها را برای مردم می زنم که درباره آن فکر و تعقل کنند و مطالب مورد نظر را استخراج کنند. تمثیل دو وجه دارد اول ظاهر کلمات که ما میخوانیم که مقصود بیان کننده مثل نیست. دوم اصل یا تاویل مطلب که مورد نظر خداوند است. می فرماید خداوند نور کیهان یا جهان مادی است .مثل نور خدا به این می ماند که چراغی در حباب چراغدان قراردارد که نور آن مانند ستاره درخشان کوکب دری است، کوکب دری چه نوری دارد که خداوند نور خود را با آن مقایسه کرده. مسلما نوری است از جنس انرژی هسته ای که در ستار ه کوکب دری تولید می شود انرژی است و نوری نیست که از آتش روغن زیتون خالص بر می خیزد و این نور نیازی به روغن زیتون ندارد چرا که هنوز به روغن نرسیده روشن است. بعلاوه نور خدا  لامکان است نه شرقی است و نه غربی نوری است ما فوق نور ستاره کوکب است –نور علی النور، انرژی ما فوق انرژی یا نور ناب. آتش که از روغن زیتون درست می شود نور دارد ستاره کوکب دری هم نور دارد. دقت فرمائید کلمه انرژی که یکی از تظاهر نور است حدود 150 سال در مفاهیم علمی وارد شده ولی خداوند در 1400 سال قبل نور ذاتی خود را از جنس نور هم جوشی هسته ای که در ستاره پر نور وجود دارد مقایسه می کند و می فرماید نور خداوند از جنس این نور است ولی باز هم بالاتر از این انرژی نور ما فوق  نور یا انرژی ناب، خداوند کیهان را از نور ناب ذات خود خلق کرد. فیزیک می گوید کیهان از انرژی ناب در بیگ بنگ ایجاد شد.


نوری که در حضور حضرت موسی بر کوه تجلی یافت


این نور ذاتی خداوند است که در داستان حضرت موسی (ع) هم بیان شده بسیار فشرده و چگال پر قدرت و صمد است و از احدیت سرچشمه می گیرد یعنی از ذات باریتعال تجلی می یابد. در زمان نزول قرآن نور فقط روشنائی بود که از شعله آتش بر می خاست و روشنائی روز بود و تاریکی شب .نور دیگری هم که از ستارگان دور دست دیده می شد برای مردم آشنا بود ولی نامفهوم . خداوند در این تمثیل می خواهد بگوید نور خدا از جنس نور آتش نیست و از مقوله نوری است که ما امروزه به آن انرژی می گوییم. و با توجه به جمله اول آیه که خداوند نور کیهان است، پس این نور لامکان است یعنی همه جا است. لاشرقیه ولا غربیه مفهوم لامکانی را دارد چرا که نور خورشید از شرق طلوع می کرد و در غرب غروب و تنها  نور شناخته شده برای بشر این نور بوده است

.بنابراین جمله لاشرقیه ولاغربیه ذهن را متوجه این مطلب میکند که نور خدا مکان ندارد و در همه جا است حال این نور که  منشاء آن از فوتون است چند وجه دیگر هم دارد که باز هم مادی است و آن نور هدایتی خداوند است که  توسط آن انسان را هدایت می کند و در ذات انسان وجود دارد و از رگ گردن هم به انسان نزدیک تراست

خداوند با این نور جهان مادی را کنترل می کند و هر کس را که بخواهد به صراط المستقیم هدایت می کند، آخر آیه از نور هدایتی صحبت می فرماید ماهیت هر دو نور یکی است نور ذاتی فقط در ایجاد کیهان نقش داشت و خداوند جهان را با نور هدایتی مدیریت می کند


در تمثیل داستان حضرت موسی(ع)حضرت فرمود خدایا  برای لتطمئن قلبی خودت را به من نشان بده خداوند می فرماید تو نمی توانی مرا ببینی اگر کوه مقابل تو پا برجا باقی ماند تو هم می توانی مرا ببینی نور ذات خداوند بر کوه متجلی شد و کوه در جای خود نبود. به مقاله خلقت کیهان از احدیت و صمدیت آغاز شد مراجعه فرمایید.


خداوند با نور ذاتی خود بر کوه تجلی کرد و این نور دارای چگالی فوق العاده و فشردگی و صمدیت است که کوه در برابر آن فرو می افتد و دیگر وجود ندارد. تمامی مظاهر ماده تاب تحمل آن را ندارند و در برابر آن فرو می ریزند. خداوند در مدیریت جهان از نورهدایتی خود استفاده میکند که فوتون ها در آن نقش بسزایی دارند. وجه دیگر نور خداوند نور ارتباطی است. نور ارتباطی همان نورهدایتی است که مسئولیت دیگری بر عهده دارد. اگر خداوند نور قرآن را بر کوه که ماهیت سنگی دارد تجلی نماید دیگر این نور هدایتی نیست و ذاتی است ،فشرده و چگال و صمد است و کوه در برابر آن خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ می شود. خاشعا و متصدعا فرو می ریزند و خرد می شوند و ساختار مادی خود را از دست می دهند و دچار خشیت الله می شوند.


لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ. کلمه خشیت الله دراین آیه و آیه وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ آورده شده.

کلمه خشیته در آیه 39 احزاب معنی افتادگی و ترس در برابر ذات باری تعالی می دهد و تمامی 48 مورد مشتقات کلمه خشیته همین معنی را می دهند-


الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحدا الا الله وکفی بالله حسیبا-کسانی که پیام خداوند را ابلاغ می کنند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند خدا برای حسابرسی ان ها کفایت می کند.


نتیجه نوشتار


بنابراین ما تا اندازه ای به مفهوم خشیت الله نزدیک شدیم  اینطور می توانیم  تصور کنیم که خشیت الله قوانین و یا عوامل مادی است استوار بر خواست خدا که در شرایطی که در طبیعت نهادینه شده اگر بر سنگ بروز کند ماهیت ساختاری آن عوض می شود. کدام سنگ ها هستند که مشمول این امر خداوند قرار می گیرند. مسلما براساس وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ برخی از سنگ ها هستند و نه همه آنها احتمالا منظور سنگ های مانند اورانیوم پلوتونیوم است که در شرایط خاصی با تغییر ماهیت خود تحت هم جوشی هسته ای قرار می گیرند و از ماهیت خود هبوط می کنند و مشمول خشیت الله قرارمی گیرند با توجه به دو تمثیل تجلی نور خداوند بر کوه و داستان در خواست دیدن خداوند خشیت الله بر ماده عواقب سنگینی دارد.

از آنجائی که اورانیوم امروزه برای کسب انرژی از اهمیت خاصی برخوردار است احتمالا خداوند در این تمثیل به آن اشاره کرده است. الله اعلم بکل شیی .

مانند  شیر خوراکی که یک نوشیدنی با حجم بسیار بالا است، خداوند تمثیل وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ۖ نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِفَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِبِينَ-را بیان فرموده.لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِبِينَ موید این نظر است. امروزه شیر یکی از نوشیدنی های اصلی انسان ها شده است. تفکر و تعقل درآیات و رها کردن ذهنیت خود از ذهنیات کهن رسیدن به واقعیت های آیات متشابه را آسان میسازد- وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا وشما علم آن را ندارید ( چرا ملائکه را فرشته می نامید) و از تصورات ذهنی خود پیروی می کنید ولی تصورات ذهنی برای رسیدن به واقعیت گزینه درستی نیست.

وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ-تمثیل های خداوند ریشه در علوم طبیعی دارند. شناخت خداوند از راه شناخت قوانین علمی هم می تواند صورت پذیرد –سید محمد تقوی اهرمی بهمن 1396 ویرایش جدید اسفند 1397 ویرایش جدید تیر ماه 1399ویرایش جدید4/5/1402

 

 

بازدید: 3381

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید