قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه حیات را آفرید. بر اساس آخرین یافته های علم زیست شناسی پایه و اساس حیات از حما مسنون آغاز شد، توده نرم سیاه چسبنده بر روی سفال داغ و پخته ،ماکرو مولکول های آلی زنجیره ای حامل کد های ژنتیکی . زیبا ترین و پر مفهوم ترین کلمه از مشهودات حیات و این نقطه آغاز تکامل حیات است. هدف این سایت آشنائی بیشتر با قرآن مجید و نگاه به آن با دید و عینک علوم طبیعی و فیزیک است و شفاف کردن موضوعات خلقت کیهان در شش روز ، زمین در دو روز و مفهوم هفت آسمان و خلقت آن در دو روز و اقوات در چهار روز از دیدگاه قرآن و مقایسه آنها با آخرین نظریه های علمی است. موضوع مرگ و حیات، قیامت از دید علم فیزیک و قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مقالاتی در این زمینه تقدیم باز دید کنند گان سایت می گردد به علاوه بر اساس کیف بدأ الخلق شما را با بند پایان و حشرات ایران و عجایب خلقت آن اشنا می کنیم و سایت حشرات ایران تنها سایت حشره شناسی با متنوع ترین انواع گونه های راسته بند پایان در خاور میانه با حدود 20000 عکس دست اول و تصویر برداری شده توسط اینجانب که همه آیاتی از خداوند متعال در حیات زمین هستند. آدرس سایت حشرات ایران .insectsofiran.com

CopyRight © سید محمد تقوی اهرمی.

برای آشنائی با رزومه اینجانب اینجا کلیک کنید.

اینستاگرام     hammanmasnun@

s.m.taghaviahrami94[@]gmail.com

سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى و جَنَّةُ الْمَأْوَى در زمین و اطراف مکه بوده نه در آسمان هفتم

مقدمه نوشتار


نزول وحی به رسول اکرم (ص) و سیر پیامبر به مسجدالاقصی و اطراف آن دو موضوع جداگانه هستند و ارتباطی با هم ندارند. از آیات قرآن که به طور وضوح شرح داده شده مطالبی که در روایات نقل شده به چشم نمی خورد وبا واقعیت های قرآن هم خوانی ندارند. فاصله دو کمان بین رسول اکرم(ص) و مسئول رساندن وحی که نامی از آن در سوره نجم نیامده ولی در آیات دیگر اشاره شده جبرئیل است. کلمه نزول به معنی از بالا به پائین آمدن است و در آیات بیشماری که خداوند از توصیف باریدن باران از سماء آورده شده از کلمه نزول استفاده شده است و نزول حضرت در بهشت و در کنار تک درخت سدر در انتهای یک باغ مسکونی و ملاقات با جبریل آنهم در آسمان هفتم جز تخیلات ذهنی گذشتگان و مخلوط کردن دو موضوع معراج و شیوه نزول وحی چیز دیگری نیست و جالب است که تمام تفاسیر در آیات متشابه قرآن را که تجسس کنیم ریشه آن به جناب ابن عباس بر می گردد و تصورات ذهنی آن زمان در باره آسمان های هفت گانه نظریه بطلمویسی که علم اختر شناسی آن را منسوخ اعلام کرده است دلیل تخیلی بودن این داستان ها است. آیا این مطالبی که ما در باره آیات قرآن بر باور خود نشانده ایم واژگون کردن مفاهیم عالیه آیات متشابه نیست. یا به عبارتی تاویل نا درست از آیات متشابه. کجای قرآن ذکر شده که در معراج خداوند حضرت رسول اکرم را به بهشت برد و داستانها از عالم ماوراء مادی را و سیر و سیاحت حضرت به بهشت و جهنم از کجا منشاء شد. معراج پیامبر اکرم ص

دلیل رخداد معراج چه می تواند باشد


خداوند برای اینکه وحی که کلام خداوند است و به قلب یا دل پیامبران می نشیند را باور کنند و در وظیفه محوله ثابت قدم باشند را برای لتطمئن قلوبهم آن ها به شیوه خاصی متوسل شده است. برای هر پیامبری این رخداد متفاوت است. حضرت ابراهیم (ع) با دیدن سیاره منظومه شمسی که اول غروب طلوع می کند و ساعتی بعد ناپیدا و ماه که طلوع می کند و افول و خورشید که طلوع می کند و غروب به یقین می رسد که واقعا آن ها را خداوند متعال آفریده است و قوت قلب را خداوند به او عطا میکند و مطالبی بیان میکند که شاهکار اعجاز علمی قرآن است. بحث انبساط کیهان و اینکه ما انسان ها وجود مان از ذرات بنیادی است که علم اختر شناسی چند هزار سال بعد به آن می رسد. آیا این کلمات از دانستنی های حضرت ابراهیم است یا کلام خداوند در قالب داستان دیدن طلوع و غروب ماه و سیاره و خورشید است. حضرت موسی (ع) صدایی را تداعی می کند و کنار درختی که آتش گرفته می رود تا آتشی تهیه کند که خداوند به وی ندا می دهد و حضرت موسی برای اینکه لتطمئن قلبی پیدا کند و به یقین قلبی برسد که این صدا از خداوند خالق جهان است، در خواست می کند خداوندا خودت را به من نشان بده که ندا می آید که ساختار وجودی تو قادر نیست من را ببیند و بارقه ای از نور ذات خود را بر کوه مقابل حضرت نازل کرد و این نور آن قدر فشرده و صمد بود که کوه را خرد کرد.

حال برای لتطمئن قلوبهم حضرت محمد (ص) هم او را از مکه مکرمه به مسجدالاقصی برد تا حضرت قدرت ذات باریتعالی را ببیند و در باره نزول وحی اطمینان قلبی پیدا کند. برای حضرت سفر با جسم مادی به مسجدالاقصی و اطراف آن عملی خارق العاده بوده و خداوند نشانه های قدرت خود را این چنین به او نشان داد و بر گشت به مکه و اینکه ما آیات خود را به او نشان دادیم معنی این نمی دهد که حضرت را به جهان ماوراء مادی برد یعنی آسمان های بطلمیوسی که تصور می کردند جایگاه خدا و فرشتگان آنجا است.

عقل گوینده این داستان های تخیلی به این موضوع نرسید که جسم حضرت مادی است و اگر هم محدوده خداوند یعنی به اندازه دو کمان با خدا فاصله داشتند ماهیت وجودی خداوند را زیر علامت سئوال می برند. اول اینکه خداوند مکان و زمان او را فرا نمی گیرد و لا مکان است، حال چطور جای خدا را کشف کردند و حضرت را نزد خداوند بردند جای سئوال است. در روایتی که مرحوم پدرم برای من نقل میکرد از داستان معراج که وقتی حضرت رسول اکرم(ص) بر عرش خداوند ( که کرسی بزرگی تصور شده است) قرار گرفت دستی از زیر کرسی سیبی به حضرت تعارف کرد و حضرت دست را شناخت و آن دست حضرت علی علیه السلام بود. روایات زیادی است که حضرت علی (ع) هم همراه رسول اکرم(ص) به معراج برده اند. کافی است در موتور جستجو وارد شوید و آنها را ملاحظه فرمایید.

این نمونه هایی از روایات غلط است که در اذهان ما شیعیان نقش بسته و علماء گرامی اسلام هم هیچ کاری برای اصلاح و به روز رسانی این روایات نمی کنند و ما را در درد سر بزرگی گرفتار کرده اند که به سئوال کنندگان با چه ترفندی جواب بدهیم که هم شان روایات را حفظ کنیم و هم واقعیت های قرآن را بیان کنیم. البته برخی جرات بیان این موضوعات را ندارند و شما وارد احادیث و روایات در باره معراج بشوید و از داستان های سروده شده لذت ببرید که ما چطور آیات متشابه قرآن را بازیچه تصورات ذهنی خود کرده ایم و دانشمندان هم باور کرده اند و برای اثبات آن ها آیات خداوند را طوری بیان میفرمایند تا با تصورات ذهنی کهن جور در آید. یک نمونه از بیانات علامه طباطبایی در مورد راه نزله را بیان کنم.


" كـلمـه (نـزله ) بـه مـعـنـاى يـك دفـعـه نـزول اسـت، و مـعـنـاى آن نـزول واحـد اسـت، و اين آيه دلالت مى كند بر اين كه از اين آيه به بعد مى خواهد از يك نزول ديگر غير آن نزولى كه در آيات سابق حكايت شده بود خود خبر دهد.

و بـا در نـظـر داشـتـن ايـن كـه مـفـسـريـن فـاعـل (راه ) را رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) دانـسـته و ضمير مفعولى در آن را به جبرئيل بر گردانده اند، قهرا منظور از (نزلة ) نـازل شـدن جـبـرئيـل بر آن جناب خواهد بود، نازل شدنش براى اين كه آن جناب را معراج بـبـرد. و جـمـله -عـنـد سـدرة المـنـتـهـى - ظـرف بـراى رويـت اسـت، نـه بـراى نـازل شـدن، و مـراد از رويـت هـم رويـت آن جـنـاب اسـت جـبـرئيـل را بـه صـورت اصـليـش. و مـعـنـاى جـمـله ايـن اسـت كـه : جـبـرئيـل يـك بـار ديـگـر بـه صـورت اصـليـش در بـرابـر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در آمد، و اين جريان كنار سدرة المنتهى واقع شد. این موضوع به نزول وحی ارتباط دارد وسدره المنتهی محل نزول اولین وحی است. وحی بعد از آن تداوم داشته است. ارتباطی نمی تواند با معراج داشته باشد.

عروج و نزول دو مفهوم متضاد هستند از مبداء خاصی که افق اعلی است و این افق اعلی کجا است در قرآن هیچ اشاره ای نشده و غیب جهان مادی است که علم آن فقط نزد خداوند است. نمی توان از زمین به آسمان نزول کرد بلکه باید عروج کند. برای اینکه روایات مورد تائید قرارگیرد نزله به جبریل بر گردانده می شود که می خواهد حضرت را عروج دهد. ولی آیات آن قدر شفاف و روشن بیان فرموده که انسان تعجب می کند این مفاهیم از کجا از آیات استنباط می گردد؟ ابتدا آیات نزول وحی به پیامبر را بررسی می کنیم و سپس به معراج آن حضرت می پردازیم. 
وحی به پیاکبر اکرم (ص)


در مقاله فیزیک و شیوه نزول وحی در قرآن مشروحا شرح داده ام. کوتاه خدمتتان عرض می کنم در سوره نجم خداوند شیوه نزول وحی را به صورت شفاف بیان کرده است. از آنجاییکه این آیات نزول وحی و واقعیت آن را برای ما بصورت علمی بیان می کند درک آن برای دانشمدان صدر اسلام دشواربوده است. کلماتی که برای رساندن مفهوم این آیات بیان شده اعجاز علمی قرآن است. برای حقانیت وحی به رسول اکرم (ص) خداوند در دو سوره نجم و تکویر با قسم به پدیده علمی سیاهچاله و محو شدن ستاره در آن والنجم اذ هوی و فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ - الْجَوارِ الْكُنَّسِ آغاز کرده است خنس وکنس ومفهوم ان درقرآن. چه ارتباطی این دو قسم در دو سوره متفاوت با اصل نزول وحی دارد. در قرآن وحی به زنبور عسل داریم و وحی به سماوات هفت طبقه جو زمین که از یک سماءبه سبع السماوات تبدیل می شود و وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا و موارد دیگری هم از وحی در قرآن نام برده شده است که هرکدام شیوه و هدف خاصی داشته است ولی وحی به پیامبر اسلام ( ص) دارای ویژگی خاص خود است و با علم کوانتوم پیوند دارد. و قسم های قرآن که در سوره های تکویر و نجم آمده ارتباط به وحی دارد که کمتر مفسری به چرایی این قسم ها پرداخته اند. اگر ما دقیقا آیات سوره نجم را مطالعه کنیم و روی این آیات تفکر کنیم و از نظر گذشتگان برای درک مفهوم آیات فاصله بگیریم برداشت کاملا متفاوت با گذشتگان را کسب می کنیم. اصل مطلب انتقال کلام خداوند با شیوه خاص علمی به رسول اکرم (ص) است در بیداری است و رویا نیست. انتقال کوانتومی اطلاعات است از عالم ماوراء ماده تا نزدیکی حضرت در سوره تکویر آیات 16 الی 20 به طور خلاصه همان مطلب سوره نجم را بیان میفرماید.


فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ - الْجَوارِ الْكُنَّسِ - وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ - وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ - إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ - ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ - مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ- قسم به ستاره که پنهان می شود و به سوراخی میخزد و محو می شود به شب که آنگاه که برود و روز آنگاه ظاهر شود که قرآن وحی است که پیام رسان خدا( جبرئیل) نقل می کند. نیروی قوی و مضاعفی که در عرش مستقر است به وی ابلاغ کرد و ملکی که مطیع و فرمان بردار و امین است در نزول وحی دخالت داشته است. در این آیات بطور خلاصه شیوه نزول وحی را بیان فرموده که در سوره نجم مشروح تر و به جزئیات بیشتری بیان فرموده. آیات زیر 1 الی 18 سوره نجم یکپارچه و فقط در باره نزول وحی به رسول اکرم ص است و اجازه نداریم آیه ای از آن جدا کنیم و مستقل تفسیر کنیم. به ترجمه آیات توجه فرمایید.

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى- مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى- وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى- عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى- ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى- وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى- ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى- فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى- فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى- مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى- وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى- عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى- عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى- إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى- مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى- لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى- قسم به ستاره که فرو افتد و ناپدید گردد (در سیاهچاله فرو رود)رسول اکرم (صاحبکم) نه گمراه شده و نه از روی هوی و هوس سخن میگوید-این فقط وحی است که ابلاغ می شود- نیروی قوی به او آموخته است (جبریل یا وسیله ای که در اختیار او است) که در دو افق رویداد مستولی و اصل آن در افق الاعلی است نزد خدا ، از خدا ابلاغ این وحی با وسیله در اختیار شروع می شود.

بسمت رسول اکرم از افق الاعلی نزدیک تر می شود (همین طور می آید به پایین دنا) تا به اندازه دو سر یک کمان به حضرت رسول اکرم نزدیک می شود و وحی را به حضرت القاح می کند. وحی را به سینه پیامبر میرساند. دل و خواسته نفسانی وحی را رویت کرد( رویت قلبی است بدون دیدن، قلبش آن را پذیرفت) بار دیگری هم وحی به او نازل شد. در کجا؟ نزدیک تک درخت سدر در انتهای باغ مسکونی و بر روی درخت سدر رویش دیگری آن را پوشانده بود. چشمان او علی الرغم اینکه رویت نکرده بود ولی در واقعیت آن انکار نکرد و این چنین آیات خداوند بزرگ را رویت کرد. آیات سوره تکویر هم با کلماتی که معنی سیاهچاله می دهد آغاز و به نیروی بسیار قوی اشاره می فرماید که وحی را به رسول اکرم ابلاغ میکند.

عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى-یک نیروی فوق العاده قوی و فشرده به او یاد داد. (این نیرو مسئولی دارد که جبرئیل است). مدیریت انجام آن با این ملک است ولی نیروئی بسیار قوی و فشرده، شدیدالقوی است.


ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى-نیروئی که در دو افق رویداد مستولی و مسلط بود. مره به معنی مسیر و گذرگاه هم ذکر شده (تفسیر المیزان) در جهان مادی تا نزدیک رسول اکرم (ص) امتداد دارد در حالی که اصل آن در عالم ماوراء جهان مادی یعنی عالم غیب قرار دارد. همزمان ذومره است. گذر گاه عالم غیب و گذرگاه جهان مادی. زمان بر این شدید القوی مستولی نیست و به علم کوانتوم برمی گردد و چرا اول آیات از سیاهچاله استفاده شده ستارگان در جایگاه خود که به یک سیاهچاله وصل هستند فرو میروند و محو می شوند و به محدوده احدیت و انرژی ناب تبدیل می شوند. ریسمان کوانتومی که قرآن از آن به ذات الحبک نام برده و سراسر فضا ماهیت خود را بر آن قرار داده است، ریسمانی فوق العاده فشرده و صمد است قوانین مادی بر آن دخالتی ندارد و ابعاد گسترده تری دارد و حامل اطلاعات است و رابط بین جهان مادی و عالم غیب که افق الاعلی است و تمام آیات هم شیوه نزول وحی است و کلمه عروج در این آیات جایگاهی ندارد و چطور جناب ابن عباس فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى را بر داشت و برد به عرش خدا و برایش جایی تعیین کرد و در آنجا هم یعنی در فاصله دو سر یک کمان حضرت با جسم مادی کنار خداوند و بر روی تخت فرماندهی نشست و داستان را مفصل کردند و خداوند بهشت و جهنم و فرش سبز زیبای بهشت را به حضرت نشان داد و الی الاخر. خداوند در قرآن می فرماید - وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ -و هيچ بشرى را نسزد كه خداوند با او سخن گويد مگر از طريق وحى (كه بر قلب او نازل مى‌شود) يا از پس پرده و حجاب يا آنكه فرستاده‌اى فرستد، پس به اذن او هر چه بخواهد وحى كند. همانا او والا مرتبه و با حكمت است بر اساس این آیه نمی توانسته حضرت رسول اکرم (ص) در یک متری خداوند بنشیند و با او صحبت کند. این تصورات ذهنی در صدر اسلام کاملا طبیعی بوده است، زیرا آیات علمی است و ما می توانیم مفاهیم شدید القوی و افق روی داد و ذو مره را درک کنیم. آیا امروزه نباید یک باز بینی بر اساس آیات قرآن در روایات و احادیث در مورد آیات متشابه صورت پذیرد و روایات نا درست را از روایات منطبق با قرآن تفکیک شود. بنابراین مجددا آیات قرآن را بخوانیم و روی آن تفکر کنیم و خداوند به ما عقل داده و خودمان از آن مطلب را بیرون آوریم .


به آیه 73 سوره اسرا توجه فرمایید-وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً- نزدیک بود تو را از آنچه بر تو وحی کرده بودیم منحرف سازند تا چیز دیگری جز آن را به دروغ به ما نسبت دهی، آنگاه با تو دوستی کنندَ( پیرو تو هم باشند)-لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً- و اگر نه آن بود که پایداریت داده بودیم ، نزدیک بود که اندکی به آنان میل کنی-إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا
آنگاه تو را دو چندان در دنیا و دو چندان در آخرت عذاب می کردیم و برای خود یاوری بر علیه ما نمی یافتی. نتیجه این بحث تا اینجا این است که آیات سوره نجم فقط مربوط به نزول وحی است و هیچ ارتباطی با معراج ندارد و تمامی وقایع در جهان مادی اتفاق افتاده است.

چرا جبریل تا فاصله دو سر کمان به حضرت نزدیک شد و نه بیشتر و نه کمتر، نزدیک تر به دلیل ماهیت ریسمان کوانتومی و نیروی قوی آن به حضرت صدمه می زند و باید فاصله برای انتقال اطلاعات به ژنوم دقیقا رعایت شود. قرآن به صورت یک مجموعه و برای یک بار برقلب حضرت نازل شد و احتمالا آیات سوره نجم به آن نزول مربوط می شود و یک بار دیگر هم وحی به ایشان نازل شد که احتمالا اقراء باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق است که اعلام به پیامبری مبعوث شدن آن حضرت است و در جایی نزدیک غار حرا و در کنار تک درخت سدر و در انتهای یک باغ مسکونی . شاید هم یک نزول دیگر بوده باشد که خداوند به حضرت یاد آوری کرده است که درلابلای تصورات ذهنی گم شده است. از آیات چنین بر می آید که نزول دیگری یا نزول آخری بوده باشد و در زمین است و نه در آسمان هفتم و اگر جبریل بخواهد حضرت را به معراج ببرد نزله آورده نمی شد. شیوه این نزول با آن نزول فرق دارد واین نزول تنها یک ابلاغ کوتاه است که حضرت را دگرگون ساخت و در بهت و حیرت فرو رفت. آیه زیر اشاره میفرماید که نزول به صورت یکپارچه نبوده و در مراحل مختلف نازل شده و نزله الاخری هو در این زمینه معنی میدهد. 

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا -و كسانى كه كافر شدند گفتند چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم


معراج رسول اکرم (ٌص)


چرا سیر حضرت از مکه به مسجد الاقصی که هر دو در جهان مادی است را معراج حضرت نامیده اند خود یک سئوال دیگری است که به آیه اول سوره اسراء هم خوانی ندارد. ما سوره ای داریم به نام معارج خداوند صاحب معراج ها است - لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ - مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ - تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ-قیامت از کافران دفع نمی شود-از خداوند صاحب معراح ها- ملائکه و روح در روزی که پنجاه هزار سال است به سوی خداوند عروج می کنند و این پایان جهان مادی است. رد و بدل شدن امرها و دستور ها دیگر وجود ندارد. اسراء یعنی سیر و سفر کردن و باید به عوض معراج حضرت رسول اکرم سیر آن حضرت به مسجدالاقصی و اطراف آن گفته می شد. زیرا حضرت عروج نکرده بود آیه را مرور کنیم-


سبحان الّذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الّذى باركنا حوله لنريه من آياتنا انّه هو السّميع البصير-پاک و منزه است خداوندی که در شبی ( یا قسمتی از یک شب) بنده خود را از مسجدالاحرام به مسجدالاقصی که اطراف آن را برکت داده بود سیر داد. تا آیات و قدرت خود را (برای اطمینان قلبی ) به او نشان دهد. اگر دقیقا در متن آیه توجه فرمایید سخنی از معراج به آسمان ها اشاره نشده و فقط سیری بوده در دو نقطه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که در آن زمان موضوع بسیار خارق العاده بوده است و از نظر علم کوانتوم در قالب تله پورتیشن کوانتومی امکان پذیر است .یعنی حضرت در محل خود در مسجد الاحرام ناپدید و در کسری از ثانیه با همان بدن مادی در مکانی در مسجد الاقصی ظاهر شده است. در مقاله توجیه علمی معراج حضرت رسول اکرم ص شرح داده ام. این روش را برای تکمیل این روش سیر دادن در داستان حضرت سلیمان هم بیان فرموده که حضرت سلیمان به اطرافیان خود میخواهد که بلقیس را با تخت او را برایش بیاورند . آصف برخیا میگوید با علمی که خدا به من داده است در یک چشم بهم زدن او و تختش را میآورم و آورد. خداوند وقایع علمی مهم را در قالب داستان هابرای ما بیان میکند. علم کوانتوم میگوید این کار ازنظر علمی امکان پذیراست به همان مقاله مراجعه فرمایید. سید محمد تقوی اهرمی هفتم مهر 1399-ویرایش جدید یهمن ماه 1402

  

بازدید: 2082

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید