قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه حیات را آفرید. بر اساس آخرین یافته های علم زیست شناسی پایه و اساس حیات از حما مسنون آغاز شد، توده نرم سیاه چسبنده بر روی سفال داغ و پخته ،ماکرو مولکول های آلی زنجیره ای حامل کد های ژنتیکی . زیبا ترین و پر مفهوم ترین کلمه از مشهودات حیات و این نقطه آغاز تکامل حیات است. هدف این سایت آشنائی بیشتر با قرآن مجید و نگاه به آن با دید و عینک علوم طبیعی و فیزیک است و شفاف کردن موضوعات خلقت کیهان در شش روز ، زمین در دو روز و مفهوم هفت آسمان و خلقت آن در دو روز و اقوات در چهار روز از دیدگاه قرآن و مقایسه آنها با آخرین نظریه های علمی است. موضوع مرگ و حیات، قیامت از دید علم فیزیک و قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مقالاتی در این زمینه تقدیم باز دید کنند گان سایت می گردد به علاوه بر اساس کیف بدأ الخلق شما را با بند پایان و حشرات ایران و عجایب خلقت آن اشنا می کنیم و سایت حشرات ایران تنها سایت حشره شناسی با متنوع ترین انواع گونه های راسته بند پایان در خاور میانه با حدود 20000 عکس دست اول و تصویر برداری شده توسط اینجانب که همه آیاتی از خداوند متعال در حیات زمین هستند. آدرس سایت حشرات ایران .insectsofiran.com

CopyRight © سید محمد تقوی اهرمی.

برای آشنائی با رزومه اینجانب اینجا کلیک کنید.

اینستاگرام     hammanmasnun@

s.m.taghaviahrami94[@]gmail.com

عالم ملکوت محدوده فعالیت ملائکه در طبیعت است و نه در ماوراء آن

مقدمه نوشتار


فلاسفه اسلامی با الهام از تفکرات اسرائیلیات حاکم در زمان صدر اسلام عوالمی از بالا محدوده ذات خداوند به پائین که طبیعت است تعریف کردند. عالم لاهوت، عالم جبروت، عالم ملکوت و عالم ناسوت و برای هر عالمی مراتب و تعاریفی عنوان و در قرون متمادی روی آین عوالم با برداشت های متفاوت بحث کرده اند. به جز عالم لاهوت که بر صفات خداوند متعال استوار است و جمله صفاتی هستند که در عالم مادی تجلی می کند که به صفات عملی و ذاتی تقسیم بندی شده است و همان غیب مطلق است که در احدیت برای خلق ماده متجلی می شود که با دیدگاه قرآن و علوم طبیعی مطابقت دارد عوالم دیگر با آیات قرآن و جهان بینی آن هم خوانی ندارد. زمانی این صفات جنبه عینی پیدا می کنند که ما آثار آن را در طبیعت مشاهده کنیم. تقسیم بندی آیات به محکمات و متشابهات هم در همین راستا صورت گرفته که ما ظاهر آیات را با تخیلات خود تفسیر نکنیم و به عالم غیب خداوند و با علم خیال رخنه نکنیم و حد فاصله آیات محکمات و متشابهات را رعایت کنیم.

در فلسفه و عرفان اسلامی به چهار عالم اشاره شده عالم لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت و هر عالمی هم برای خودش عوالم دیگر دارد. بر کدام اساس و پایه عقلی این عوالم درست شده اند و آیا با آیات قرآن همخوانی دارند. فلاسفه عالم لاهوت را غیب مطلق معنی کرده اند یعنی غیبی که کسی به آن راه ندارد ، حال که قبول کرده ایم راه نفوذ به این عالم مطلق بسته است ، آیا عالم مثال و جبروت و عالم عقل اول و دوم قبل از خلق کیهان بوده است یعنی به عالم غیب مطلق تعلق دارد. چگونه و به چه استنادی به درون آن نفوذ کردیم و عالم ذر و عالم برزخ و عوالم دیگر را ساختیم. کلمه جبروت در طی دوران معانی اصطلاحی خاصی پیدا کرد و بسط داده شد و پایه این تفکرات به افکار یونان باستان و تفکر فلاسفه آن دوران بر می گردد که بر فلاسفه اسلامی تاثیر خود را گذاشته است. عالم جبروت بحث گسترده ای دارد که فلاسفه مهم اسلامی به آن پرداخته اند و اصل مفهوم جبروت را از دید واقعیت های عینی و علمی که مد نظر قرآن است تجسس می کنم و سعی می کنم خود را از حیطه بحث های فلسفی که علم خاصی است و باید بر تصورات ذهنی و بازی با کلمات به نتیجه ملموس و مورد پسندی رسید که از عهده اینجانب خارج است وارد نشوم .چرا؟ اصولا فلسفه ابزار گذشتگان قبل از شکوفایی علوم طبیعی بود که فلاسفه سعی می کردند از طریق علم فلسفه به آن پاسخ دهند.

جالب است که در بسیاری موارد به آیات قرآن استناد نکرده اند و در حقیقت آیاتی را انتخاب کرده اند که بتوانند دیدگاه فلسفی خود را پوشش دهند. البته کاری است ظریف و شایسته. در حقیقت فلاسفه پل ارتباطی دنیای تصورات ذهنی بودند به عالم واقعیت های علمی. در لابلای بحث های فلسفه به نکات جالب علمی بر خورد می کنیم که نشان میدهد نکته های ظریف قرآن را گرفته اند ولی نتوانسته اند آن ها درک کنند و با زبان فلسفی بیان کرده اند. عالم جبروت و عالم ملکوت و ناسوت با جهان بینی و آیات قرآن مطابقت ندارند که بحث این مقاله است و دلائل قرآنی خودم را بیان می کنم. اینکه ملائکه مجرد از ماده هستند و عقل دارند و عقلی که ما مفهوم مادی آن را می فهمیم و جای و مکانی برای آنها در عالم جیروت قرار داده ایم مورد بحث ما است.

عالم جبروت عالم فرشتگان نیست


فلاسفه اسلامی می گویند از آنجایی که ملائکه اسباب اجرای اوامر الهی هستند و تعدا د آن ها هم بیشمار است، موجوداتی مجرد از ماده هستند ( ماده به عنوان ساختار مادی و نه ساختار معنوی که غرایز داشته باشند) .اینکه تحت اوامر الهی هستند دارای عقل اول و دوم هستند. و از این جهت این عالم را عالم عقل یا جبروت نام گداشته اند. از این تعریف چنین استنباط می شود که ملائکه قبل از ایجاد جهان مادی در عالم خاصی قرار و قبل از ایجاد کهان وجود داشته اند.

در این نوشتار من بحث خودم را روی ملائکه ای که ذاتا امر و فرمان خداوند هستند. یعنی ملک ( با فتحه میم و ملکوت هم با فتحه میم محل و محدوده ملک) و ملکوت هم جایی است که محل تجمع ملائکه است. این تعریف فلاسفه با آیات قرآن همخوانی ندارد. قرآن ابتدا سماوات و الارض را از هیچ ابداع کرد،

بدیع السماوات و الارض و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون. خداوند ابداع کننده کیهان و زمانی که اراده خداوند اقتضا کرد امر به عنوان فرمان صادر می شود و امر از ابتدای ابداع است تا باز شدن محدوده احدیت، کیهان از احدیت و صمدیت ایجاد شد. بنابراین قبل از ابداع کیهان امری وجود نداشت.و سپس در مرحله زمانی کوتاه ، انبساط کیهان که بعد از ابداع در نقطه کوچک به صورت صمد توپر و فشرده بودند و از محدوده احد که صفت ذاتی خداوند است متجلی شدند باز می شود و ذرات بنیادی عنصر اصلی ما انسان و جهان مادی شروع به خلق شدن می کند.


بر اساس برداشت ما از ملائکه و اقسام آن ها و وظیفه ای که بر عهده آن ها گذاشته شده و نقش اسماء الهی در خلقت کائنات و خلقت انسان تصوراتی ساخته ایم و مراتبی برای خدا(در حقیقت عالمی برای خدا ساخته ایم و  غافل هستیم که ملائکه تنها امر خدا هستند و امر می شود فرمان و فرمان عقل ندارد و ملائکه مامور رساندن پیام الهی به هدف مورد نظر است. از جنس نیرو و امر است. برخی این فرمان را دریافت می کنند و تا پایان عمر خود به انجام ماموریت آن فرمان مشغولند که خداوند می فرماید شب و روز در حال تسبیح خداوند هستند باقی بودن بر امر ذاتی یعنی تسلیم ذات باریتعالی شدن و ما هر گاه تسبیح و سجده را در قرآن می بینیم یاد خودمان می افتیم که داریم سجده خداوند به جای می آوریم و تفسیر می کنیم که ملائکه شب و روز در حال عبادت خداوند هستند و فراموش می کنیم که خداوند فرموده شما از تسبیح و صلات آن ها سر در نمی آورید. خداوند انسان و ملائکه که تمام وقت خود را بدون استراحت به عبادت بپردازند را قبول ندارد باید کار کنند و فرمان ببرند ولی در راستای هدف خداوند زمان را سپری کنند طوعا و کرها و در خدمت اهداف خدا باشند که می شود تسبیح مکرر یا دائم در تسبیح حتما در روایات شنیده ایم که راه رفتن فرد مومن در طریق خداوند عبادت است. ملائکه در عرش خداوند نیستند که شب و روز فقط تسبیح به جای آورند. ملائکه در درون طبیعت مادی فرمان خداوند را می برند و هر کدام به کاری مشغولند.

ملائکه چه زمانی در جهان مادی به عنوان رسل یعنی پیام رسان (با پیامبر که جسم مادی دارد اشتباه نشود) قرار داده می شوند. به آیه اول سوره فاطر مراجعه کنیم.


الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ- سپاس مخصوص خداوند باز کننده کائنات است (انبساط کیهان). او کسی است که زمانی که جهان مادی را باز کرد ملائکه ها در آن قرار داد به عنوان پیام آوران خداوند یا مجری دستورات خداوند در جهان مادی. آنها دارای قدرت های ( نیرو به پرنده قدرت می دهد پرواز کندبنابراین بهتر است ما بال را نیرو بنامیم )دوگانه، سه گانه و چهارگانه هستند آن هم همه جفت دوتا دوتا، سه تا سهتا،و چهار تا چهار تا. خواست خداوند بر آفزایش خلق این نیرو ها قرار دارد. قدرت خداوند بر کل جهان مادی سیطره داد. بنابراین ملائکه تا قبل از قضی امر وجود خارجی نداشته است که محدوده جبروت داشته باشد. خداوند هر آن اراده کند فرمان صادر می کند ولی این نوع ملائکه که امر خداوند است در ساختار مادی جهان که خلق است دخالت دارد و استواری ماده بر امر قرار دارد امر و خلق یک مجموعه تفکیک ناپذیر و اسباب طبیعت هستند. قوانین طبیعت همان نیرو های قوام ماده است عقل ندارند و از عقل کل صادر می شوند و امر تنها دستور است که در نهاد ماده گذاشته می شود جاعل الملاکه رسل فقط نیرو هستند.پس جبروت وجود ندارد و ساخته و پرداخته تصورات ذهنی ما است و خلاف قرآن. ملائکه در درون ماده است و با ماده یک مجموعه واحد تشکیل می دهند اتم ها از پروتون ها و نوترون ها و آنها هم از کوارک ها تشکیل شده اند و نیروهایی به نام بوزون ها آن ها را به هم پیوند می دهند و بدون آن بوزون ها ساختار ماده قوام ندارد. بنابراین ملکوت یعنی محدوده ای که ملائکه ماموریت خود را از طرف خداوند انجام می دهند.

ملکوت کل شیئ یعنی محدوده فعالیت امر خدا که در ید قدرت خداوند است. هر شیئ برای خودش ملکوت دارد و جهان مادی از ملائکه های بیشماری تشکیل شده اند که به صورت نیروها ی چهار گانه طبیعت یا پیوند های بیشمار شیمیایی که همه نیروهستند و در حال ماموریت. تمامی ملائکه بر همان اصول دو گانه و سه گانه و چهار گانه در ماده جاعل شده اند و علم فیزیک اص چهار گانه فیزیک را کشف کرده و اصول دیگری نیز وجود دارند که علم از آن ها آگاهی ندارد. این اصول درون هسته اتم و کیهان استقرار دارند. علم فیزیک چهار نیروی اصلی طبیعت را معرفی کرده است ولی خداوند می فرماید نیروهای دو گانه و سه گانه و چهار گانه. هسته ای قوی، هسته ای ضعیف، الکترو مغناطیس و گرانش و ساختار جهان مادی از اصول دگیری هم بنا شده گرانش بدون نیروی گریز از مرکز عملا خنثی است. نیروی گریز از مرکز را چه چیزی درست می کند. حرکت عامل بسیار مهم بقای کیهان است. سرعت کهکشان ها طوری تنظیم شده اند که نیروی گریز از مرکز باید گرانش قوی مرکز کهکشان راه شیری را خنثی کند تا منظومه شمسی را به حال تعادل نگه دارد. پس گرانش به تنهایی کار ساز نیست .گرانش در هسته اتم قابل اغماض است ولی در کل کیهان سر نوشت ساز. این می تواند دو نیرو نامبرده شده باشد. چه عاملی باعث حرکت و چرخش مرکز ستاره ها و کهکشان ها می شود .سیاه چاله ها که اخیرا علم ثابت کرده که هر ستاره به یک سیاهچاله وصل است. موتور حرکت را سیاهچاله می چرخاند که علم تازه به آن رسیده.

آیه اول سوره انعام نیروی سه گانه را معرفی کرده است. خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور ثم الذین کفروا بربهم یعدلون خداوند کیهان را که خلق کرد نور که ماده است و ظلمات که انرژی تاریک و ماده تاریک است را در آن قرار داد. ایم همان نیروی سه گانه است. این نیرو ها همه ملائکه هستند که در کیهان قرار داده می شوند و قبل از آن نیودند. نیروی دو گانه و سه گانه و يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ هر کدام مفهوم علمی خاص خود را دارد. حرارت عامل اصلی خلق کیهان است ، مکان و زمان را هم علم فیزیک در نظر نگرفته است.

به آیات زیرنیز توجه فرمایید. ایات 15 تا 18 سوره جاثیه.
إِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ- زمانی که در صور دمیده شود
وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً- زمین و کوه ها ریز ریز و به کوچک ترین واحد خود تیدیل می شوند یعنی به ذرات بنیادی و کوارک ها
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ- و این همان رخداد قیامت است
وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ وَ الْمَلَكُ عَلى‌ أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ که فضا از هم گسیخته می شود( گرانش دیگر آن ها را نگه نمی دارد و ستاره ها و کهکشان هان ها شقه شقه می شوند و به سوی احدیت بر می گردند. و ملائکه دیگر وجود ندارند و به ملک تبدیل و به کنار گذاشته می شوند و در آن محدوده که قبل از انبساط کیهان است و زمانی است که خداوند ما را از فطرکم اول مره ایجاد کرد به همان جا الیه ترجعون باز می گردیم. فطرکم اول مره ایجاد شما برای نخستین بار و از درون انبساط کیهان که همراه ذرات بنیادی برای خلق ماده باز می شوید بوده است. فطرکم خلق کردن معنی نمی دهد ، هنوز ماده ای وجود ندارد که از آن کیهان خلق شود. قبل از انبساط کیهان از ملائکه خبری نیست و هنوز به آنها ماموریت واگذار نشده است. اسمی از ملائکه وجود ندارد که بیایند و عرش خدا را بر دوش خود حمل کنند وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثمانیه عرش خدا بر هشت قرار دارد و ملائکه ما خودمان برآیه اضافه کرده ایم. بنابراین پایان جهان مادی پایان روح و ملائکه است و دیگر ماموریتی ندارند تا زمانی که قیامت رخ می دهد و روح و ملائکه مجددا حاضر می شوند و بدون اینکه اظهار نظری کنند در صف قرار می گیرند و آماده فرمان برداری هستند.آیات 38 و 39 سوره سبا
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً. روزی که روح و ملائکه در صف می ایستند (روح و ملائکه آماده به خدمت هستند) و به جز با اجازه خداوند کلامی بر زبان نمی آورند( این اصطلاح است که آنها اظهار نظر نمی کنند اگر هم مورد سوال خداوند قرار گیرند جز صواب نیست)
ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‌ رَبِّهِ مَآباً . این روز خدا است که بر حق است و هرکس بر اساس خواست خداوند (کاری که انجام داده) به خدا نزدیک می شود.


محدوده ماموریت و فعالیت ملائکه و روح در جهان مادی است و پایه و اساس جهان مادی بر خلق و امر (که روح و ملائکه از امر خدایند) استوار است . بدون امر خلق وحود ندارد. اینکه ما بگوئیم ملائکه و روح مجرد هستند و از ماده منفک واقعیت قرآنی ندارد. برحسب اینکه در صدر اسلام چه تصورات ذهنی از ملائکه داشتند . تفسیر هایی ارائه دادند و تا امروز بر آن تصورات پای بند هستیم. ملائکه را فرشتگانی می دانیم که بر اساس آیه اول سوره فاطر بال دارند و جنس آنها ها هم مونث است و کلمه فرشته این را تداعی می کند. به این آیه توجه فرمایید.

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى .کسانیکه به آخرت ایمان ندارند برای ملائکه نامی انتخاب کرده اند که از آن نام مونث تداعی می شود ( مانند فرشته).


وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً –آنها نسبت به ملائکه علمی ندارند و از تصورات ذهنی خود استفاده می کنند و تصورات ذهنی یا خیال راهی به حقیقت یک چیز ندارد. چرا با وجود این آیه باز هم در تفاسیر و ترجمه ها به جای ملائکه از کلمه فرشته استفاده می کنیم. دلیل این امر قوی بودن تخیلات ذهنی گذشتگان در باور ما که حتی آیات خدا هم نمی تواند آن را پاک کند. بنابراین بر اساس اینکه ما ملائکه را در ذهنی خودمان چه چیزی مجسم می کنیم برایش داستان سرایی می کنیم و آن را عقل مجرد می نامیم. در حالی که ملائکه فقط امر یا دستور خدا هستند و امر عقل ندارند و فلاسفه اسلامی براساس این تصورات ملائکه را از ماده تفکیک کردند و برای آن ها هم یک عالم درست کردند و آن عالم را جبروت نام نهادند. خداوند عقل خودش را به کارگزاردن و اسباب مدیریت جهان مادی واگذار نمی کند.


چرا خداوند ملائکه را در کنار ریز جنبندگان قرار داده و فرموده هر دوی آن ها ماموریت دارند و ماموریت خود را به خوبی انجام می دهند. آیه 49 سوره نحل خداوند ملائکه را در کنار ریز حنبندگان قرار داده است (دابه جنبنده معنی نمی دهد و ریز جنبندکان منظور است به مقاله دابه و نقش ان در بقائ حیات مراجعه فرمایید). حیات زمین به دو عامل اصلی گره خورده است بند پایان که هشتاد در صد گونه های جانوری را تشکیل می دهند که در زیر خاک و روی خاک به فعالیت گسترده مشغولند و خاک را برای جذب مواد مورد نیاز گیاهان آماده می کنند و گیاهان هم تامین کننده اکسیژن هستند. حال نقش ملائکه در کنار این بند پایان چیست به آیه توجه فرمایید.

وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ- يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ-هر آن چه در جو زمین و زمین از ریز جنبندگان و ملاکه هستند خداوند را بدون هیچ تکبری سجده می کنند واز خدای خود در انجام ماموریت حساب می برند ( در برابر ما فوق خود احساس مسیولیت دارند).و ماموریت محوله را به خوبی انجام می دهند. آیا بند پایان در خاک به تنهایی قادر هستند مواد زائد را تجزیه کنند و ماموریت محوله از طرف خداوند را انجام دهند قوانین و واکنش های شیمیایی و گسستن پیوند های مولکولی و بهم پیوستن مجدد با سایر مولکول ها. کشش و فشار اسمزی درون موی رگ های گیاهان و ریشه درختان این ها همه اسباب طبیعت هستند که ملائکه بر دوش دارند و ملائکه و دابه در کنار هم ماموریت دارند بقاء حیات را تضمین کنند.

قرآن محدوده فعالیت ملائکه که امر خدا هستند را ملکوت می نامد و ملک یک ملائکه است و محدوده آن هم پسوند وت می خورد مانند جبروت که محدوده جبر است. بنابراین ملائکه در درون هر شیء در فعالیت است و هر شیئ ملکوت خاص خود را دارد و آن محدوده خدا است و خدا با امر خود در آن حضور دارد. اینکه خداوند متعال در همه جا حضور دارد از این موضوع منشاء می شود.آیا وقتی خداوند می فرماید من به شما انسان از رگ گردن شما به شما نزدیک تر هستم یعنی خدا در یدن ما است؟ خدا که مکان ندارد .خدا با امر خود که روح و ملائکه هستند در تمام پدیده های طبیعت اعم از جاندار و بی جان حضور دارد. اینکه ملائکه را عقل بدانیم و برایش مکان درست کنیم خارج از جهان مادی و آن را جیروت بنامیم.

عدم درک جهان بینی و فهم قرآن است. قصد ندارم خدای ناکرده فلاسفه را متهم کنم که قرآن را نخوانده اند. خوانده اند و بسیار هم بحث کرده اند ولی با برداشت غیر علمی آن زمان که علم بر واقعیت های علمی استوار نبود و تخیلات و تصورات بر افکار حاکم بودند. شما این پندار ها را ریشه یابی کنید که ملکوت السماوات و الارض معنی اولیه آن در روایات از کجا منشاء شده، ریشه را در صد سال اول صدر اسلام بر می گردد. بقیه فلاسفه هم نظر آن ها را محترم شمرده و باور خودشان را بر آن نظرات بنا کردند و به آیات را یا آیات تفسیر نکردند بلکه آیات را با روایات تفسیر کردند. در تمامی آیات متشابه این تصورات غلط حاکم است. البته این تصورات تاریخجه تحولات فکری بشر است که می بایستی با علوم طبیعی هم زمان تحول پیدا می کرد ولی در جا زد. اینکه ملائکه عقل ندارند و فهم و شعور هم ندارند به آیه معروف دیل توجه فرمایید. 29 تا بقره توجه فرمایید ما در باره ملائکه ای یحث می کنیم که در طبیعت ملکوت خدا را تشکیل می دهند.


هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ -خداوند است که جمیع ملزومات لازم برای(خلقت انسان) در زمین را خلق کرد به آیات 7 سوره سجده و مقاله تکامل داروین و تکامل قرآن و تفاوت آن ها مراجعه فرمایید. سپس به جو زمین پرداخت و هفت طبقه جو زمین را به هفت طبقه آراست و او بر هر چیری عالم است. چرا این آیه قبل از اعلام آدم به عنوان خلیفه از نسل قبل در زمین آورده است. زمانی آدم به عنوان انسان تکامل یافته قراراست از انسان های پیشین مستخلف شود حدو دسه و نیم میلیارد و بیشتر ازعمر زمین گذشته جو زمین به هفت آسمان تبدیل شده و شفاف است و اکسیژن کامل و مهیا است و قاره ها باز هم باز شده اند. انسان نما هم مانند انسان نئاندرتال ها در زمین پراکنده هستند و خداوند به ملائکه اعلام می فرماید من می خواهم آدم را به عنوان انسان تکامل یلفته از نسل قبل مستخلف کنم یعنی نسل قبل منقرض و آدم را جای گزین آن ها می شود و آدم خلیفه خدا نیست خدا خلیفه نیاز ندارد و جانشین خدا غلط است. جانشین یک فرد یعنی فرد قبل از کار افتاده و کارهای او را جانشین او انجام میدهد.در مفهوم کلمات دقت کنیم. تفکر در آیات ضروری است.


وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ -زمانی که خداوند به ملائکه فرمود من می خواهم آدم را در زمین به عنوان نسل انتخاب شده جایگزین کنم ملائکه میگویند می خواهی نسلی را انتخاب کنی که وحشی و خون ریز هستند در حالی که ما تو را تسبیح و فرمان برداریم خداوند می فرماید من به چیزی علم دارم که شما ندارید.

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ واسماء را به آدم آموخت و به ملائکه فرمود اگر راست می گویید من را از این اسماء آگاه کنید.


قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ-ملائکه گفتند منزه ای تو ما فقط آن چه به ما آموختی علم دیگری نداریم تو حکیم و دانایی .
بنابراین ملائکه فقط امری که ماموریت انجام آن را دارند می دانند و لا غیر. چرا که امر خدایند و امر عقل و علم ندارد.

ملائکه دیگر که حامل امر خدایند


این ملائکه با مقربین در گاه خداوند جبرئیل و میکائیل، اسرافیل و عزرائیل ارتباطی ندارند. این ها بر اساس آیه زیر ملائکه نیستند. مَن کَانَ عَدُوّا لِّلّهِ وَ مَلآئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ- کسانی که با خدا و ملائکه و رسولان او (پیامبران) وجبرئیل و میکائیل دشمن هستند کافرند و پس خدا هم با آن ها دشمن است.

از چند مامور ویژه حامل وحی مانند جبرئیل، میکائیل اسرافیل و عزائیل که ملاکه نیستند بگذریم خداوند امر خود را به انسان های انتخاب شده برای هدف خود توسط ملائکه ای می فرستد.و این ملائکه ماموریت ثایت ندارند و جزء خلق و امر نیستند آن ها پیام رسان متغیر خدا هستند و به طریق غیب پیام را می رسانند نمونه آن در داستان خضر نبی و حضرت موسی ع ملاحظه فرمایید.


نتیجه نوشتار


همه ملائکه در جهان مادی ماموریت می گیرند و از جنس نیرو هستند و جایی در ماوراء جهان مادی ندارند، بنابراین ما عالم جبروت به استناد آیات قرآن نداریم و تنها در فلسفه و عرفان اسلامی تصوراتی صورت گرفته که بر آیات قرآن منطبق نیست. قرآن بسیار شفاف از دنیا و آخرت نام برده و بین این دو عالم برزخی است که مکان و زمان ندارد و تنها اطلاعات و هویت انسان است که هنگام مرگ یتوفی ( گرفته می شود) تا در آخرت که ادامه این دنیا است برای زنده کردن مرده ها استفاده شود. ملکوت هم عالم خلق و امر است که یک مجموعه جهان مادی و امر خدا که مشهودات جهان مادی را قوام می بخشند. امر فرمان خداوند در ماده است و خداوند توسط امر خود جهان مادی را سامان و فرماندهی می کند و روح امری است که در موجودات زنده قرار گرفته و رابط موجودات زنده با صاحب امر است.

خداوند در هیچ ایه ای از غیب ماوراء جهان مادی اشاره ای نفرموده . اینکه ما عالم مثال داشته باشیم و قبل از خلق جهان مادی صورت و مثال آن ها در جهان دیگر وجود داشته و به این دنیامنتقل شده باشد تخیلاتی است عرفانی که از علم خیال سر چشمه گرفته و با واقعیت قرآن نا سازگار است. از کجا و بر اساس کدام مستند در قرآن عالم ارواح داریم که مقدم بر عالم اجساد است و واسطه رسیدن فیض حق بر اجسام است. تمامی بر روایات استناد می کنند و روایت باید با قرآن مطابقت داشته باشد و گرنه جزء روایات مشکوک طبقه بندی می شوند. ادامه مطلب را در مقاله ملکوت السماوات و الارض و حضرت ابراهیم ع ملاحظه فرمایید سید محمد تقوی اهرمی دوازدهم خرداد 1400

بازدید: 3917