قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه حیات را آفرید. بر اساس آخرین یافته های علم زیست شناسی پایه و اساس حیات از حما مسنون آغاز شد، توده نرم سیاه چسبنده بر روی سفال داغ و پخته ،ماکرو مولکول های آلی زنجیره ای حامل کد های ژنتیکی . زیبا ترین و پر مفهوم ترین کلمه از مشهودات حیات و این نقطه آغاز تکامل حیات است. هدف این سایت آشنائی بیشتر با قرآن مجید و نگاه به آن با دید و عینک علوم طبیعی و فیزیک است و شفاف کردن موضوعات خلقت کیهان در شش روز ، زمین در دو روز و مفهوم هفت آسمان و خلقت آن در دو روز و اقوات در چهار روز از دیدگاه قرآن و مقایسه آنها با آخرین نظریه های علمی است. موضوع مرگ و حیات، قیامت از دید علم فیزیک و قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مقالاتی در این زمینه تقدیم باز دید کنند گان سایت می گردد به علاوه بر اساس کیف بدأ الخلق شما را با بند پایان و حشرات ایران و عجایب خلقت آن اشنا می کنیم و سایت حشرات ایران تنها سایت حشره شناسی با متنوع ترین انواع گونه های راسته بند پایان در خاور میانه با حدود 20000 عکس دست اول و تصویر برداری شده توسط اینجانب که همه آیاتی از خداوند متعال در حیات زمین هستند. آدرس سایت حشرات ایران .insectsofiran.com

CopyRight © سید محمد تقوی اهرمی.

برای آشنائی با رزومه اینجانب اینجا کلیک کنید.

اینستاگرام     hammanmasnun@

s.m.taghaviahrami94[@]gmail.com

قاصرات الطرف لم یطمثهن انس و لاجان

 

مقدمه نوشتار

سوره الرحمن یکی از پر مفهوم ترین سوره های قرآن است و چند مطلب مهم و علمی در آن گنجانده شده که با تصورات غلط گذشتگان و تکرار آن در تفاسیر و ترجمه ها به سرنوشت نامفهوم دچار و منبع سوژه برای منحرفین و معاندین شده است. همه مفسرین بدون تفکر در آیات و تنها به استناد نظر گذشتگان آن را نقل کرده اند. کلمات قاصرات، لم یطمثهن، جان و جن، حورالعین، فراش و سایر، از جمله بحث برانگیز ترین کلمات در قرآن است که سوژه جالبی شده برای به چالش کشیدن آیات متشابه قرآن. این آیات از جمله آیات متشابه ای هستند که خداوند در تمثیل و برای رساندن مفهومی خاص آن را مطرح فرموده و ما اصل مفهوم آن را ول کرده و به ظاهر آیات چسبیده ایم. دانشمندان بزرگ اسلامی راغب اصفهانی، ابن عربی و طبرسی و سایرین تلاش کرده اند معانی و ریشه کلمات از جمله کلمات مورد بحث ما را بیان کنند و بسیار موفق بوده اند ولی همه آنها در نهایت به معانی و تاویل اصلی آن که توسط ابن عباس و ابن کثیر مطرح شده بودند برای تفسیر نهائی متوسل شده اند.

آیه معروف - فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ اساس بحث ما را تشکیل میدهد. موارد دیگر در مقالات بعدی تقدیم میشود. تفکر در آیات و سوالات زیادی که پیش می آید و به جهان بینی قرآن نمی خورد دلیل اصلی تجسس در آیات و مفاهیم کلمات، توصیف زن در تفاسیر که گمراه کننده است میباشد. تمامی مفسرین و مترجمین آیات 52 الی 58 و همچنین 66 الی 76 سوره الرحمن را همان مطالب ابن عباس را تکرار کرده اند. که جای سوال دارد.

برای آشنائی با شیوه  بیان و تجسس معانی به مقاله بسیار ارزنده معنا شناسي الفاظ قرآن در تفسير مجمع البيان مراجعه فرمایید. این عباس اولین کسی است که در صدر اسلام معانی لغات قرآنی را بر اساس برداشت های شخصی از روی اشعار دوره جاهلیت عرب  قبل از اسلام استخراج و در جلسات تدریس قرآن بیان میکرد که در زمان خود کار بسیار با ارزشی تلقی میشد و تمامی لغوین بعد از او کار های او را مبنای لغت نامه خود قرار دادند. توضیحات بیشتر در ظرفیت این نوشتار نیست. با توسعه و علم و دانش بشری بسیاری از مفاهیم لغات دچار تغییر و تحول شده اند در حقیقت فرهنگ لغات بسط و توسعه یافته اند ولی در فرهنگ لغات اسلامی این اتفاق رخ نداده و مقاومت معتقدین به لغوین قدیم عامل اساسی آن است اینکه ما تنها نظر گذشتگان را مبنا  قرار دهیم بدین معنی  است که ما فقط  دلال و واسطه انتقال نظرات شده ایم و از خود تحرک نوینی در معانی بروز نداده ایم منظور آیات متشابه قرآن است که با علوم طبیعی سر و کار دارند. مثال فراوان است تنها به یک مثال که در ارتباط با بحث خودمان است بسنده می کنیم برای تشحیذ اذهان و سپس بحث خودمان موضوع دو سری آیات فوق پی میگیریم.

دلایل انحراف از معنی واقعی آیات 


در سوره الرحمن 14 و15 دو آیه ذکر شده خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ - وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ که آیه سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ به آن دو بر می گردد. یکی انس است که در صلصال ساختار اولیه و مادی یا شیمیایی او در حال شدن است بنابراین هنوز حیات ندارد (مولکول اولیه ساختار موجود زنده RNA از ترکیبات مولکول های آلی ساخته و درون باکتری باستای قرارمی گیرد و دیگری جان است که قبل از انس خلق شده ولی هنوز جن نشده هر دو بی جانند. توجه فرمائید. جان جن نیست چیزی که مفسرین به آن توجه نمی کنند. اینجا ما با انس و جان سر و کار داریم و نه انس و جن. دو مقوله جدا ولی لازم و ملزوم هم هستند با هم ثقلین هستند. ثقل اینجا معنی سنگینی نمی دهد. چرا ؟ برای اینکه جان از مارج من نار است یعنی آتش بی دود که امروزه میدانیم که منظور انرژی است و انرژی ثقل ندارد. اینجا ثقل همان معنی میدهد که در حدیث ثقلین آمده إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِی أَهلَ بَیتِی. ثقلین میتواند ارزش مشترک معنی دهد. حال برای مقایسه گفتار، طبرسی را با هم مرور میکنیم. نقل از مقاله معناشناسي الفاظ قرآن در تفسير مجمع البيان.


" یکی از اصولی که طبرسی برای بیان مفردات آیه به آن پایبند است، استفاده از شعر عرب است. در این میان میزان استفاده طبرسی از شاعران جاهلی به مراتب بیشتر از دیگر شاعران است، زیرا بَدویان سرچشمه های واقعی شعر کهن بوده اند. شاعرانی که طبرسی از اشعار آن ها برای معناشناسی لغات بهره گرفته است، از معروف ترین شاعران دوره جاهلی هستند که از آن جمله می توان به « امرؤالقیس » ، « اعشی » ، « لبید بن ربیعه » ، « نابغه ذبیانی » و « عنتره بن شدّاد » اشاره کرد که همگی از شعرای طبقه یک جاهلی و از مشهورترین شعراء « المُعَلقات السَبعَه » یعنی اصحاب معلقات سبعه به شمار می آیند ( ضیف، ۱۹۶۰ م، ص ۲۳۲؛ آذرشب، ۱۳۷۵، ص ۵۶ ). البته طبرسی از اشعار برخی شعرای عصر اسلام نیز استفاده کرده است که از آن میان می توان به « حَسّان بن ثابت » ، « کعب بن زهیر » ، « نابغه جعدی » ، « خنساء » و « حطیئه » اشاره نمود ( ضیف، ۱۹۶۰ م، ص ۲۳۶؛ آذرشب، ۱۳۷۵، ص ۱۲۱ ).شعرای عصر اموی همچون « فرزدق » و « جَریر » از دیگر شعرایی هستند که طبرسی از شعر ایشان استفاده کرده است. در ذیل به نمونه هایی از استناد مفسر به شعر عرب در جهت معناشناسی الفاظ اشاره شده است.طبرسی در ذیل آیه « سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلَان » ( رحمن:۳۱ ) واژه « الثَّقَلَانِ » را از ماده « ثقل » می داند و معتقد است هر چیزی که برای آن وزن و ارزشی باشد، ثقل است. از این رو به تخم شترمرغ هم ثقل گفته شده است و برای روشن شدن این معنا به شعری استناد می کند:« فَتَذکّرا ثَقیلاً رَثیِداً بَعدَ مَا *** اَلقَت ذَکاءً یَمِینُها فِی کَافِرٍ » وی در ادامه می افزاید: در این آیه انس و جن نیز ثقلین نامیده شده اند و این به سبب اهمیت و کرامت آن ها نسبت به تمام جنبنده های روی زمین از جهت عقل، تمیز و تکلیف است و قول رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) که فرموده اند . إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِی أَهلَ بَیتِی ، از همین ماده است که به سبب اهمیت و ارزش کتاب خدا و اهل بیت ( علیه السلام ) آن ها را ثقلین نامیده اند. وی سپس به قولی اشاره می کند که در آن آمده است: اگر انس و جن ثقلین نامیده شده اند به سبب سنگینی آن ها بر روی زمین است، چه زنده باشند و چه مرده. و مؤید این گفته قول خداوند است که می فرماید: « وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا » ( زلزله:۲ ) که در این آیه اثقال به معنای مردگان است که از زمین خارج می شوند."


اشکالات فراوان دارد اول جان را جن گرفته اگر چه  قبل از آن در حدیث ثقلین ثقل را ارزش نامیده  ولی برمیگردد به همان نظر گذشتگان که جن و انس دارای سنگینی هستند. دوم کلمه اثقالها در آیه اخرجت الارض اثقالها را مردگان نامیده که ثقل دارند و ما میدانیم که خداوند در آیه ای بیان فرموده که زمین چیزی از شما باقی نمی گذارد.
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ- أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ- قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ

قسم به قرآن مجید کافران می گویند اینکه ما مردیم و بدن ما خاک شد زنده شویم بسیار بعید است، به عبارتی می گویند چیزی و آثاری از بدن ما دیگر وجود ندارد چگونه ما  زنده میشویم، خداوند میفرماید بله میدانم که زمین چیزی از شما باقی نمی گذارد اما نزد ما یک کتاب حفیظ است. (مرکز ذخیره داده های حیات)

بعلاوه مردگان از اجداث در قیامت بیرون می آیند و در زمین دیگری غیر از این زمین و این آیه اشاره میکند به برچیده  شدن همین زمین که جرم خود را بیرون میریزد. متلاشی میشود. اکثریت ( بهتر بگوییم همه مفسرین قدیم که نظرات آنها را در تفاسیر بکار میبریم) مبنای معانی کلمات را از اشعار عصر اسلام گرفته اند که کلمات در اشعار استعاره هستند و می توانند مفهوم واقعی را ندهند. این تفکرات را دقیقا مفسرین ما رعایت میکنند ؟ حال بر گردیم به اصل مطلب.


جان و جن و فرق آنها


از آنجائیکه کلمه جان در آیه مورد بحث نقش اساسی ایفا میکند کلمات جان و یطمثهن داستان مفصلی ایجاد کرده که مثلا جن ها هم زاد و ولد دارند زیرا با زن انس میتوانند نزدیکی کنند و شبهات عجیب خلق کرده اند، من در چند مقاله از جمله جن و انس از خرافات تا واقعیت-کلیک فرمایید به آن پرداخته ام خلاصه آن را تقدیم میکنم.

خداوند جهان مادی را بر اساس ماده و انرژی تواما خلق فرمود و امر خداوند که از جنس نور یا انرژی است با ماده که خلق است به عنوان یک مجموعه جدا ناپذیر در کیهان قرار داد. امر قوانین حاکم بر ماده است و اینکه خداوند میفرماید الله نور السموات والارض است به خاطر این است که امر در ماده فرماندهی تشکیلاتی ماده را برعهده دارد و ارتباط با ذات باری تعالی نوراست.

اینکه خداوند میفرماید من از رگ گردن به شما نزدیک ترم و تمامی اعمال و رفتار شما را میدانم و در کتاب مبین ضبط میکنم. سیستم کوانتومی برنامه ریزی شده الهی است-قیامت و علم کوانتوم- که بر جهان مادی حاکم است، در قرآن آیات فراوان داریم که خداوند میفرماید من بر تمامی کل شیی وکیل، قادر، مسلط و حاکم هستم. بر اساس این تعریف علاوه بر قوانین چهارگانه  فیزیک که ساختار مادی را بهم متصل میکند یعنی اتم ها را محکم به هم وصل میکند و این اسباب طبیعت یا ملک و جمع آن ملائکه است، نیروی دیگری هم داریم که دو اتم نا همگون مثلا  هیدروژن و اکسیژن را به هم پیوند میدهند و آب درست میشود. یعنی مولکول ها شکل میگیرند و آن انواع پیوند مولکولی است که الکترون ها در ایجاد آن نقش موثر دارند.

ابتدا بیگ بنک رخ میدهد و بلافاصله انبساط کیهان رقم می خورد و سپس ماده خلق میشود و از این ماده کیهان در شش دوره خلق میشود تا اینجا زمانی حدود تنها سه الی پنج دقیقه طول میکشد و ساختار اولیه کیهان حدود 75 درصد هسته اتم هیدروژن و 25 درصد هسته اتم هلیوم ایجاد میشوند. حدود چندین صد هزار سال بعد الکترون ها به هسته اتم ها می پیوندند و اتمهای این دو عنصر تشکیل میشوند. میلیاردها سال بعد آب درست می شود و پیوند مولکولی که لازم است تا مولکول های فراوان ایجاد شوند پا به عرصه وجود می گذارند و این پیوند در خلق زمین در دو دوره  عملکرد خود را نشان میدهند. پیوند های مولکولی در فلزات و ترکیبات مربوطه در یک طرف و پیوند مولکولی در عناصر آلی ساختار اولیه حیات از طرف دیگر. دو موضوع جداگانه، مثلا در آمونیاک، آب، متان، نوکلئوتیدها، قندها و غیره. همزمان این عناصر دارند ساختار تشکیلاتی بشر را هم فراهم می کنند. حال این پیوند ها که از جنس انرژی هستند و عامل الکترون در آن نقش بازی میکند در مولکول های ساختار اولیه انسان که در قرآن به انس نامبرده شده را قرآن جان مینامد که در پروسه خلقت انسان از سنگ رس و گذراندن دوره سویته و نفخ من روحی به جن تبدیل می شود. جان از جنس انرژی است و مارج من نار است انرژی نفوذ کننده، انرژی پیوند مولکولی که در ساختار مولکول های آلی که میخواهند ساختار شیمیایی انس را درست کنند شرکت می کند.

حدود سه و نیم میلیارد سال بعد از خلق الانسان من صلصال کالفخار یا صلب و ترائب، این پیوند از پیوند مولکولی به سوخت و ساز در موجود زنده که همان جن است تبدیل می شود و در درون انس و با او عجین میشود. قرآن آن را جن و انس (این انس که با جن میآید با آن انس که با جان است تفاوت زیادی دارد) می نامد. آیه معروف زیر دلائل این کشف مهم در قرآن است روی آیه تفکر فرمائید و ابتدا خود را از قید و بند تفکرات کهن رها سازید تا بتوانید مفهوم والای آیه را درک کنید.

وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ

یوم یحشرهم جمیعا به کافران که در آیات قبل شرح داده بر می گردد، بیاد آر روزی که همه را جمع خواهیم کرد (یک نمونه از کافران را مورد خطاب قرار میدهد) ای گروه جن خود را در (من "از و "در معنی میدهد) انس تکثیر می کردید. در حیات دنیا چرا؟ این خطاب در روزی است که خداوند آنها را در قیامت جمع کرده است، جن را خطاب قرار میدهد که ماهیت وجودی شما جن در درون انس و با انس بودید. این قسمت آیه که بسیار مهم و پر مفهوم است را مترجمین همه غلط تفسیر میکنند. استکثر خود را تکثیر کردن معنی میدهد. حال ترجمه این آیه را که عرفا انجام میشود و همه از روی هم کپی برداری میکنند ملاحظه کنیم و بعد به بحث برای روشن شدن مفهوم بپردازیم

و (ياد كن) روزى را كه همه آنان را گرد میآورد (و می فرمايد) اى گروه جنيان از آدميان [پيروان] فراوان يافتيد. دو اشکال در ترجمه وجود دارد، اول روزی را که همه آنان را گرد می آورد. اینطور بنظر میرسد که این قسمت با قسمت بعد در ارتباط است. در صورتی که به آیات قبل برمی گردد که در باره کافران و مستقل از قسمت دوم است. دوم استکثرتم من الانس را کاملا متفاوت با آیه ترجمه میکنند. مطابق نظر دلخواه مترجمین و بر اساس نظرات کهن. ما باید ابتدا قد استکثرتم را درست بفهمیم که اساس ماهیت جن بر آن استوار است و سپس به معنی کل آیه. آیه ای از قرآن که از این کلمه استفاده شده را مثال میزنیم. آیه 188 سوره اعراف

قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
بگو( خطاب به حضرت رسول اکرم (ص) من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد و اگر، علم غیب می دانستم بر خیر خود بسی می افزودم اَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ (خیر را در خودم تکثیر میکردم تا ثواب و نفع مضاعف ببرم) و هیچ  شری به من  نمیرسید من کسی جز بیم دهنده و مژده دهنده ای برای مؤمنان نیستم-
از راغب نقل میشود که تکثیر ممکن است فی نفسه باشد نه قیاس با دیگری منظور ایشان این است که عمل تکثیر به موصوف برمیگردد. لاستکثرت خودش را در خیر تکثیر میکرد. که معنی کار خیر را بسیار در خودش تکثیر میکرد. بنابراین معنی این قسمت آیه چنین میشود ای گروه جن خودتان را در انس تکثیر می کردید (در دنیا). حال که معنی این قسمت را دانستیم به قسمت دوم آیه توجه فرمائید- وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا- در تمامی آیاتی که به جن و انس اشاره شده جن و انس را به عنوان یک مجموعه در نظرگرفته و اینجا أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ انسی که با جن همدم بوده یا یکی بوده به خداوند میگوید خداوندا ما از یکدیگر بهره میبردیم و به هم وابسته بودیم و اجلی که برای ما تعیین کرده بودی را با هم طی میکردیم (یعنی طبق برنامه ریزی خالق متعال دوره را سر کردیم و به اینجا رسیدیم).

در سرنوشت ما دو تا (انس وجن) با هم بودن و مشترک بودن در مرگ و حیات رقم خورده بود. خداوند به آتش فرمان میدهد هر دو را بگیر و در آن جاودانند. إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ-مگرخواست خداوند چیز دیگری باشد. برنامه و طرح خداوند چیز دیگری را رقم زده باشد که خداوند حاکم و عالم به موضوعات است. این آیه دقیقا تعریف جن وانس را برای ما بیان میکند. مطالب در سوره جن هم با این مفهوم مطابقت دارد که انشاءالله مقاله مستقل تقدیم می شود.

با توجه به مطلب فوق و اینکه اول جان از مارج من نار است یعنی آتش بی دود. آتش بی دود هم انرژی است. سوختن ذغال و چوب آتش با دود ایجاد میکند و سوختن کند داریم و تند داریم که عامل همه اینها حرارت است. سوختن کند در بدن موجودات زنده انجام می شود که به آن سوخت و ساز می گویند و انرژی مورد نیاز سلول آزاد می شود. انس ساختار تشکیلاتی انسان است که در قرآن بشر نامیده شده  و این بشر برای در آمدن به این شکل دوران میلیارد ساله ها را طی کرده در همه این دوران انس بوده. خلق الانسان من صلصال الکفخار یعنی انسان از سنگ رس آغاز به خلق شدن میکند. تک سلولی اولیه حیات انسان در حال شدن بوده بنابراین انس بوده است. دوم در سوره الرحمن میفرماید انس و جان گناهی مرتکب نمی شوند و در قیامت مورد سوال قرار نمی گیرند یعنی انس در کنار جان هر دو در حال شدن بودند یکی بشود جن و دیگری انس. حال که مفهوم جان را فهمیدیم به آیات زیر مراجعه کنیم . در سوره الرحمن دو سری ایه جدا از هم وجود دارد که روی یک موضوع اشاره میکنند ولی نکات ظریفی در آن وجود دارد که ما از آن بهره میبریم.



فِيهِمَا مِنْ كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ - مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ - فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ - كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ-52 الی58 . قبل از آن از دو بهشت صحبت به میان آورده می شود که صفات و مشخصات باغهای دنیا یعنی زمین کنونی را دارد. ابتدا معنی عرف که همه جا در ترجمه و تفاسیر آورده شده را بیان و سپس روی نکات آن بحث میکنیم.


“در آن دو از هر ميوه‏ اي دو نوع وجود دارد- اين در حالي است كه آنها بر فرش ها تكيه كرده‏ اند كه آستر آنها از پارچه‏ هاي ابريشم است و ميوه‏ هاي رسيده آن دو باغ  بهشتي در دسترس است- در باغ هاي بهشتي زناني هستند كه جز به همسران عشق نمي ‏ورزند و هيچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است”


فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ - فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ - فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ - حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ - لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ - مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ الی 66 الی76


“در آنها دو چشمه در حال فوران است- در آنها ميوه‏ هاي فراوان و درخت نخل و انار است- و در آن باغهاي بهشتي زناني هستند نيكو خلق و زيبا- حورياني كه در خيمه‏ هاي بهشتي مستورند- زناني كه هيچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشيزه‏ اند) - اين در حالي است كه اين  بهشتيان بر تخت ها تكيه زده‏ اند كه با بهترين و زيبا ترين پارچه‏ هاي سبز رنگ پوشانده شده”


در توصیف کلمات مقصورات، قاصرات و لم یطمثهن تفاسیر عجیب مطرح می شود و همه آنها اساس و ریشه از ابن عباس دارد چرا که وی عینا برای اولین بار آن را مطرح کرده است. موقعیت اجتماعی زن نزد اعراب پیش از اسلام از وضعیت خاصی برخوردار بود و زن به عنوان کالا در نظر گرفته شده و خرید و فروش میشد و از حقوق اجتماعی و فردی محروم بود و در شمار لوازم و اثاثیه خانه  قرار میگرفت و این ضرب المثل بین آنها رواج داشت که زن حکم ظروفی را دارد که جای نطفه مرد است. وانما امهات الناس اوعیه – مادران حکم ظروف را دارند که فقط برای جای نطفه آفریده شده اند (کتاب فروغ ابدیت –آیت الله جعفر سبحانی – بخش شبه جزیره عربستان)
این ضرب المثل چنان در فرهنگ اعراب پیش از اسلام رسوخ کرده بود که سالیان دراز بعد از اسلام هم در ذهن بسیاری جا باز کرده است. این یک ذهنیت مرد سالاری است که هنوز هم  در جوامع اسلامی و کشور ما آثار آن وجود دارد و در تفاسیر هم با آن مواجه می شویم. عامل اصلی انحراف از مفاهیم واقعی این آیات  دیدگاه اعراب جاهلیت در باره زن و جایگاه آن است.

در آیات سری اول فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ را با آیه سری دوم مقایسه میکنیم حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ - لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ. قاصرات را زن معنی کرده اند و در آیه دوم حور در مقصورات قرار گرفته است. از آنجائیکه مقصورات و قاصرات در قرآن یک مفهوم را میرساند بنابراین حور پدیده ای جدا از مقصورات و قاصرات است. یعنی به استناد آیات سری دوم  قاصرات و مقصورات نمی تواند حور باشد؟ دوم در همه جا جان را  جن تفسیر کرده اند که هر دو یکی گرفته اند. بعلاوه جان و جن هر دو از آتش بی دود هستند و آتش نمی تواند با زن رابطه جنسی  بر قرار کند. زن را می سوزاند؟ در کلیه تفاسیر در شرح لم یطمثهن با صراحت و بدون پرده پوشی که  دور از نزاکت است از برداشتن بکارت زن همراه خونریزی نام برده اند ( با پوزش مجبورم به آن موارد اشاره کنم ) که اشاره ابن عباس دقیقا همین جمله است. خداوند متعال پرده بکارت را برای تفریح مرد خلق نکرده از ضروریات حفاظتی رحم است. بعلاوه در توصیف قاصرات زنی چشم درشت و سیاه که سفیدی آن مورد بحث و توصیف زیاد قرار گرفته است. اول خداوند نمی دانسته (استغفرالله) که مومنان زن سیاه  پوست هم  داریم و زن چشم باریک چینی  و ژاپنی هم داریم. بعلاوه چرا باید  این زن سفید پوست سیاه چشم با  پستان تازه بر آمده همیشه برای مومنان مرد، باکره باشند. چرا باید خداوند متعال آنها را محصور کند تا از گزند جن و انس محفوظ باشند مگر در بهشت هم مجرمین داریم که اجازه چنین کاری داشته باشند و موضوعات دیگر. آیا در جهان بینی قرآن و عدالت ذات باری تعالی این توصیف ها را میشود  توجیه کرد. احتمال نمی دهیم که این قول ها از ابن عباس و کسانی که بعد از فوت آن جناب این را از قول ابن عباس بیان کردند اصالت نداشته باشد؟ آز آنجائی که یطمثهن را اعراب جاهلیت به معنی ازاله بکارت میدانستند دنبال زن هم در آیه می گشتند و کلمات  قاصرات  و مقصورات مناسب آن  دیدند و آن را  زن معنی کردند. کجای آیات مفهوم زن در آن دیده میشود  در تصورات غلط خودمان شک کنیم و بهانه دست مخالفین ندهیم این آیات مفاهیم بالای علمی دارند. چند نمونه از تفاسیر در این رابطه فقط جهت تشحیذ ذهن و تشویق برای تجدید نظر در این تفاسیر را بیان کنم و در پایان نظر تفسیری خود را ارائه می دهم.از همان منبع 

همچنين وي (طبرسی)در مورد واژه « يَطْمِثْهُنَّ » در آيه « فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ » ( رحمن:56 ) مي نويسد: « برخي مي گويند « طَمَثَ المرأة » زماني به کار مي رود که زن خون حيض ببيند و « طَمَثَ » نيز زماني استعمال مي شود که به سبب ازاله بکارت، خون ببيند. همچنين در عبارت « بَعيرٌ لَمْ يَطْمِثْ » مراد شتري است که ريسمان و يا باربندي آن را مس نکرده باشد. بر اين اساس در آيه فوق که در آن سخن از حوريان بهشتي است، مراد از « لَمْ يَطْمِثْهُنَّ » آن است کسي با آن ها آميزش نکرده که بکارت آن ها از بين برود ( طبرسي، 1408 ق، ج 9، ص 315 )


كلمه ((طمث )) كه فعل ((لم يطمث )) از آن مشتق شده ، به معناى ازاله بكارت و نكاحى است كه با خونريزى همراه باشد و معناى آيه اين است كه : حوريان بهشتى دست نخورده اند، و قبل از همسران هيچ جن و انسى ازاله بكارت از ايشان نكرده .ترجمه تفسير الميزان ،ج 19 ،ص 185

حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ -حوريانى كه در خيمه هاى بهشتى مستورند. حور)) جمع ((حوراء)) و ((احور)) به كسى مى گويند كه سياهى چشمش كاملا مشكى و سفيدى آن كاملا شفاف است ، و گاه به زنان سفيد چهره نيز اطلاق شده است .تعبير به ((مقصورات )) اشاره به اين است كه آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و از ديگران مستور و پنهانند. تفسير نمونه ،ج 23 ،ص 183

حوريان مقصور در خيمه هايند، معنايش اين است كه : از دست برد اجانب محفوظند، زنانى مبتذل نيستند، كه غير شوهران نيز ايشان را تماشا كنند. ترجمه تفسير الميزان ،ج 19 ،ص 187


دقت و توجه درباره اوصافى که در قرآن مجيد براى «حور» بيان گرديده، چنين استفاده مى‏شود که اين تبديل به گونه اوصاف زنانه است ،نه موجودى که آثار و اوصاف مردانه را در بر داشته باشد. به همين جهت به نظر مى رسد که مراد از حور طايفه مؤنث باشد، نه طايفه مذکر .الميزان، ج 18، ص 240 و ج 19، ص 223 و 247

تفسیر جدید از آیات فوق با استناد به مطالب بیان شده

موضوع قیامت و  بازگشت و زنده شدن مردگان از مباحث اصلی اعتقادی قرآن است. زمین کنونی، خورشید، ستارگان و کیهان بر چیده میشوند. اول زمین قیامت مادی است دوم مردگان با همین بدن مادی بر انگیخته میشوند. سوم انسان های انتخاب شده در پروسه آزمایش الهی در این دنیا جایگاه ویژه ای دارند. چهارم طبیعت زمین قیامت طبیعت مادی تکامل یافته این زمین است که به خداوند به ارث میرسد. زمین قیامت و جو هفت طبقه آن در ید قدرت خداوند است. نعمات های مادی در آن قرار دارد و این آیات ضمن بیان اعجاز انگیز و علمی کلمه جن و جان که اشاره شد اشاره به مادی بودن قیامت دارد.

قاصرات از کلمه قصر مشتق شده و مقصورات هم قصرهای ساخته شده است. مانند کلمات قدر اندازه و مقدورات اندازه گیری شده اشاره به وجود جایگاه های آماده که دیدگان بیننده را در یک طرفه العین هیجان زده میکند طرف یک پلک زدن چشم و عین هم دیدنیهای شگفت انگیز فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ - كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ- در آن باغها جایگاه های دیدنی که دیده گان را محصور خود میکند و چنان نگه داری شده که هیچ واکنش شیمیایی و تخریبی انس و جان در حال شدن با آن تماسی نداشته است. در زمین قیامت هم پروسه روند تکاملی زمین با برنامه ریزی خاص باری تعالی ایجاد شده و انس در حال شدن که باکتری های اولیه حیات باشند که ما در زمین کنونی با آن در گیر هستیم به قدرت خداوند در زمین بهشت مهار شده است و انرژی های پیوند مولکولی هم بر آن اثر نکرده مثلا زنگ آهن و فرسایش و غیره و یا اشعه های مخرب تماسی نداشته اند. این قصر ها سنگ هایی بکار رفته که  فکر میکنی مانند مرجان و یاقوت است. انواع میوه ها که در زمین دیده ایم و آشنا هستیم مانند  خرما و عناب و انار را خداوند مثال میزند و مومنین بر روی چمن های سبز مانند حریر و استبرق با رنگ های شاد و جوی های روان و شفاف از آب گوارا آنها را محاصره کرده اند. و دور آنها در طواف هستند و هر وقت اراده کنند کاس پر شده از آب شفاف و پاک  در دسترس است. فیهن خیرات حسان در آنجا اعمال نیکو و انفاق باب است. به آیه  مکمل این عبارت در سوره حجر نگاه کنیم


إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ- ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ- وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ-متقین درباغها ی مملو از چشمه های روان- با سلامت و ایمنی در آن داخل شوید-و آنچه کینه و شائبه های نفسانی در سینه های آنان است از بین برده میشود و برادرانه (معنی صمیمانه میدهد) گرد هم هستند. بنابراین آنجا تنها خیرات حسان بین آنها وجود دارد. اعمال حسنه و نیکو. کجای آیه معنی زن میدهد. کلمات معانی مختلف دارند .زیبائی قصرهای درون خیمه که میتواند استعاره مجتمع قصرهای که دیدگان را به خود جلب میکند که چشمان خیره به آن میشوند. حور معنی زن نمی دهد. حور حَوَر به معنای پدیدار شدن اندکی از سفیدی چشم از میان سیاهی (آن) است. در عصر عرب جاهلیت زن خود را در چادر سیاه  می پوشاند و چشم های خود در مواقع ضروری در یک طرف عین از زیر حجاب بیرون میداد که برای مردان چشم چران پدیدار شده سفیدی چشم از زیر سیاهی جذاب و هیجان زده تلقی می شد بنابراین حورالعین می شود دیدنی های که به چشم هیجان را تحمیل میکند و در قرآن منظور دیدنی های شگفت انگیز و خیره کننده، صحنه های این چنینی در طبیعت دور و بر مومنان بسیار اتفاق میافتد که باعث شعف و خوشحالی زاید الوصفی میشوند. طبیعت باغ های بهشت فوق العاده زیبا و دیدنی و شگفت انگیز است. در بحث حورالعین و فراش و انا انشئناهن ابکارا انشاءالله مقاله ای مستقل تقدیم می شود. بنابراین کلمات دارای مفاهیم مختلفی هستند و جو مرد سالای این تفاسیر را بر قرآن تحمیل کرده و مفسران به احترام آنها و بدون در نظر گرفتن آیات قرآن سعی نمودند در نظر گذشتگان تغییری ندهند اگر چه ابن عربی در لابلای مفاهیم کلمات واقعیت های کلامی را بیان کرده ولی اجبار زمانه وادار شده اند به همان تفاسیر باز گردند. بازنگری در آیات متشابه با توسعه علمی روز شجاعت بیان میخواهد که خداوند متعال به همه ما مخصوصا به علمای عزیز و بزرگوار عنایت فرماید. سید محمد تقوی اهرمی اردیبهشت 1398 مصادف با هفدهم رمضان المبارک ویرایش جدید تیر ماه 1399

 

 

 

زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا و تصورات غلط از گذشتگان

 


مقدمه نوشتار


قرآن دارای بینش خاص خود است. خداوند کیهان را برای ایجاد حیات در کره زمین خلق کرد و عرشه علی الماء موید این مطلب است. انشاء انسان در قالب حیات از ابتدای انبساط کیهان رقم خورد. زمین و سماء آن که  جو هفت طبقه آن است هدف  والای و از پیش تدوین شده الهی است و لذا از اهمیت ویژه ای بر خوردار است. آیه 57 سوره مومن

لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالاْرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ- خلقت زمین و سماوات به معنی هفت طبقه جو آن از خلقت انسان با عظمت تر است. تقریبا تمامی مترجمین و مفسرین محترم کلمه  سماوات و الارض را در این آیه کل کیهان در نظر گرفته اند و باعث شبهه فراوان و بهم ریختگی  معانی  این قبیل آیات شده اند. تنها به کلمه و لکن اکثر الناس لایعلمون توجه  فرمایید. برخی از مردم  در باره  جو زمین و نقش آن در حیات و پیدایش انسان پی برده اند. به آیات زیر توجه  فرمایید. خداوند به پدیده های خلقت که دارای اهمیت ویژه ای هستند قسم یاد می کند و منشاء پیدایش نفس حیات را تذکر میدهد. سماوات و الارض به معنی کیهان هم در قرآن آمده است و هفت آیه به خلقت کیهان در شش روز اشاره شده و چندین آیه هم که تعداد آنها اندک است به کل جهان مادی بر می گردد در حقیقت آیاتی که به ابداع کیهان، انبساط و خلق کیهان در شش روز پرداخته است سماوات و الارض منظور کیهان است و بقیه منظور حو زمین و زمین است که حیات را در آن قرار داد و انسان در آن زندگی می کند و بقیه آیات که کلمه  سماوات و الارض در آن ها مطرح شده همگی منظور جو هفت گانه زمین است که در معرض دید انسان ها قرار دارد. جهان بینی قرآن بر حیات و خلقت انسان و از درون آن ظهور آدم به عنوان انسان تکامل یافته که همه انسان های روی زمین از نسل او هستند. به  آیات زیر در سوره شمس توجه  فرمایید.


وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا- وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا- وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا- وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا- وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا- وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا- وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا- فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قسم به خورشید و نور افشانی آن و قسم به ماه که از نور افشانی خورشید تبعیت می کند و قسم به روز که پرده تاریکی بر نور خورشید را کنار میزند و قسم به شب که آن را می  پوشاند  و قسم به  سماء و آن کسی که آن را بنا کرد (در اینجا دقیقا جو زمین منظور است و راهی برای دور زدن به تصورات غلط گذشتگان برای کسی نمی گذارد) و قسم به زمین که  آن را  گستراند ( قاره ها را از هم  جدا و گسترش داد و زمین در اینجا کره زمین معنی نمی دهد بلکه خشکی معنی می دهد) قسم به نفس که  آن را سر و سامان داد و  فجور و تقوی را در آن نهادینه کرد. از این آیات چنین استنباط می شود که خورشید و  نور افشانی آن که ماه آن را منعکس و شب و روز آن را پنهان و آشکار می سازند و تمامی این نورافشانی را سماء زمین برای خلق نفس و سویته کردن آن در زمانی که علقه دارای ژن کامل DNA می شود و اساس و پایه رفتار انسان در آن پایه ریزی می شود همه از اهمیت خاصی در خلقت انسان که هدف والای خداوند است دارا هستند که خداوند به آنها و به ترتیب خلقت اشاره می فرماید. اساس بحث ما برای روشن شدن جمله زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا است و برداشت ما از معانی برخی کلمات کلیدی قرآن است مانند دنیا و سماء، زینتها. اگر بر اساس نظر گذشتگان که بر باور ما نشسته بخواهیم تفسیر کنیم وارد یک حوزه خاصی می شویم و تمامی مفاهیم آیات را بهم می ریزیم. بنابراین معنی درست کلمات را باید از قرآن بیرون آورد و به  کار گرفت تا واقعیت آن و بر اساس آیات دیگر و  علوم طبیعی عیان شود. خداوند خلاف علم چیزی را بیان نمی کند. عقل و فهم ما در درک مفاهیم  لغات  نقص دارد.


معنی سماء و سماوات و سبع السموات در قرآن

تا ما نتوانیم مفهوم واقعی این کلمات را به استناد آیات قرآن بیرون آوریم  قادر نخواهیم بود به واقعیت آیات متشابه و رابطه آن با علوم طبیعی برسیم. اساس جهان بینی  قرآن بر حیات و حیات بر سماء  و سبع  السموات والارض بنا شده. این کلمات را باید در متن آیات درک کنیم. اینکه علماء در قدیم چه معنی برای این کلمات نگاشته اند که مسلما با  دید علمی آن زمان برداشت کرده اند دردی از ما دوا نمی کند. باید در دیدگاه آیات  متشابه  و علمی بازنگری شود. سماء در قرآن معانی مختلفی دارد ولی ما به دنبال آن معنی هستیم که با خلقت انسان و حیات سر و کار دارد. آنهم سمایی است که خداوند متعال از آن باران نازل و زمین  بایر را  زنده و سر سبز می کند با بقیه معانی کاری نداریم. حال این سماء که تولید باران می کند و شب و روز می توانند  نور افشانی  خورشید را برای ما آشکار و پنهان نمایند، همان جو زمین است و گردش زمین به دور محور خود و خورشید برای ایجاد حیات برنامه ریزی شده.

اینکه در هزار سال قبل مثلا بالا معنی کرده اند و ما هم  با  تعصب آن را با موضوعات حیات قاطی کنیم خلق شبهه است. وقتی خداوند به نزول باران از سماء اشاره می کند، کل طبقات جو را به صورت یک مجموعه یعنی سماء بکار می برد. بنابراین سبع السموات هم به استناد سایر آیات همان جو زمین است . سبع المثانی این قدر با عظمت است که خداوند به پیامبر گرامی اسلام می فرماید "در حقیقت ما دو کتاب به تو عطا کردیم سبع المثانی و قرآن کریم" تمامی آیات و نشانه های عینی و قابل رویت در حیات زمین که حقانیت خداوند را اثبات می کند در معرض دید ما قرار دارد و آیاتی  که مکمل آیات متشابه در قرآن هستند.

سموات والارض به عنوان یک مجموعه دارای دو مفهوم کلی است کیهان و هفت طبقه جو زمین. انسانی که خداوند خلق کرده و تمامی آیات قرآن برای رهنمود و هدایت او به سمتی که مقرر فرموده نازل شده است در کجا زندگی می کند، محلی که اعمال او در کتاب مبین ثبت می شود در محدوده ای است که دنیا نام دارد. یعنی داخل محدوده حیات یعنی در جو زمین و زمین و نه بالا تر از آن. کره زمین عطای با ارزش خداوند است که در کیهان  تک است -مد الارض . علم و هفت آسمان قرآن تحقیق علمی

رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللّهِ مِن شَيْءٍ فَي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء-خداوندا آنچه را که پنهان می داریم و آنچه را که آشکارا انجام می دهیم را تو میدانی هیچ چیزی در زمین و سماء (آن) نیست مگر تو بر آن  آگاهی . بسیاری سماء را  کل  کیهان تصور می کنند درست است که خداوند آنچه را که در کیهان هست می داند ولی در اینجا و با توجه به اعمال انسان ها جو زمین و زمین منظوراست. باید توجه داشت که ما در جو زمین (کره زمین) زندگی می کنیم و روی زمین (خشکی) راه می رویم. از یک میلیمتر بالای زمین جو زمین شروع می شود.

مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى- إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَی- تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى-الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى- لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى-قرآن را بر تو نازل نکردیم که به رنج افتی- جز برای کسانی که خوف دارند  تذکری باشد- کتابی است از جانب کسی که زمین و سماوات (هفت جو زمین ) بلند را آفریده- خداوند رحمن که به  مدیریت و سا مان  دهی آن استیلا دارد- آنچه در این سماوات و آنچه که در زمین و آنچه بین این  دو و آنچه زیر خاک است از او است.

آیه اشاره دارد به : محدوده حیات را نام برده از جو زمین که آن را بالا برد و هفت طبقه را آراست که اساس حیات بر آن استوار است و هر موجود زنده و غیر زنده ما بین زمین و آسمان مانند بخار آب ،ابر، باد و باران، پرندگان و حشرات و موجودات زنده، انسان هم جزء آنها است و همین طور در زیر خاک که غوغای حیات در آن جریان دارد و بر عهده بندپایان یا  دابه ریز جنبندگان که ماموریت بقاء حیات را بر عهده آن ها گذاشته شده همه به ذات  باری تعالی تعلق دارند. از تنزیل قرآن برای انسان ها  تا  تمامی موجودات در جو زمین و زمین و بین آنها و زیر خاک.

حال بر اساس چه دلیل برخی سماء را از این مجموعه آیات جدا می کنند و به کیهان می چسبانند. چون نظر گذشتگان است و مبنای تفکرا ت ما از آیات متشابه و علمی هم نوشته های آنها شکل داده اند. مهم این است که به نظر گذشتگان خدشه ای وارد نشود اگر قرآن را بد معنی کنیم و پرده  ابهام بر روی حقیقت علمی آن بپوشانیم  مهم نیست چرا نظر گذشتگان اصل است و قرآن فرع ؟  عجب روزگاری شده است. برای تکمیل مفهوم کلمه سماء و سماوات  به آیات 9 الی 12 سوره فصلت مراجعه کنیم  که بیشترین شبهه ها از آنجا خلق کرده اند. به آیات 9 الی 12 آن سوره توجه فرمائید. این آیات یک دسته آیات هستند که همه بهم وابسته و به یک موضوع اشاره می کنند و آنهم خلق زمین تا پیدایش هفت طبقه جو زمین.

قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ
به کافران بگو برای خداوندی شریک قرار می دهید که زمین را در دو دوره خلق کرد


وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ
بعد از پایان دو مرحله خلقت زمین رواسی پوسته جامد را از بالا و روی زمین قرار داد و برکت را در رواسی گذارد و اقوات غذای مورد نیاز موجودات تازه خلق شده و یا در حال خلق شدن سواء السائلین) را در چهار دوره زمانی مقدر کرد ( برنامه ریزی طراحی و ایجاد). هنوز زمین جو ندارد و در آیه بعد زمان پرداختن به جو زمین است

ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ
پس از آن به آسمان زمین پرداخت که دودی و تار بود و به زمین و آسمان آن فرمود در این وضعیت تثبیت شوید و آنها قرار گرفتند. که تاریخچه  مفصلی دارد. خلقت زمین از نظرعلوم  طبیعی و قرآن


فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
سپس آن را یعنی سماء زمین را به هفت طبقه  قضاهن کرد. قضا  برنامه ریزی و طراحی از پیش تدوین شده  و هن به دو زمین و جو آن که سبع السماوات  تبدیل شده بر می گردد. در هر طبقه  قوانین خاص خود را وحی و بصورت امر و فرمان خود در آن ها قرار داد. آسمان دودی و تار با برنامه ریزی تدوین شده به هفت طبقه آراست (و سپس جو زمین که همان سبع السموات است) آرام و شفاف می شود بطوریکه نور ستارگان در جو زمین به آسانی قابل رویت و از روی زمین به خصوص شب ها زینت بخش آسمان زمین می شوند.

دنیا همان محدوده حیات موجودات زنده که  تنها در کره زمین وجود دارد است و اکنون به دلیل آسمان صاف و شفاف و انعکاس نور در اثر وجود مولکول های بخار آب و سایر عناصر در جو روشن البته در روز و در شب هم به برکت انعکاس نور کم ستارگان در جو قابلیت دیدن و مشاهده هستند آسمان زمین را به چراغ هائی زینت داد، مصباح چراغ است که خداوند نور ستاره را به آن تمثیل زده. جو زمین خاصیت انعکاس و درخشندگی به نور ستارگان و خورشید می دهد.

بنابراین سماء دنیا یعنی سماء کره زمین که حیات در آن جاری است. در آیات فوق کاملا واضح است که سماء  و سبع السماوات به زمین تعلق دارد. آیه دیگری را بررسی می کنیم


وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ- وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ-در حقیقت قراردادیم برای شما در سماء زمین برج هائی ( اشکال مختلف قرار گرفتن نور ستارگان) که برای ناظرین زینت داده شد و از کل شیطان رانده شد ه محفوظ کرد. جو زمین را از برخورد  شهاب سنگ ها و خرده  سیارات ریز محفوظ قرار دادیم. برج ها را چه کسی ساخته، انسان های روی زمین وبا وصل کردن نور ستارگان اشکالی درست کردند و پایه علم نجوم بر آن قرار گرفت.آیا این اشکال مثلا از روی کره ماه هم دیده می شوند. جای آنها در فضا تغییری نمی کند تنها جو زمین آن ها را آشکار می سازد.

رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ -إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ -وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ -خداوند سماوات و الارض وهر آنچه بین آنها است و خداوند  مشارق. بدرستی که ما سماء دنیا را به زینت ستارگان آراستیم و آن را از شیطان مارد حفظ کردیم- با استناد به آیات  فوق اشاره خداوند به هفت جو زمین و زمین است و دلیل این موضوع را از رب المشارق  می توان فهمید. مشارق هم مانند و ما بینهما  در مجموعه جو زمین و زمین قرار دارد . مشارق همانطور که در مقاله  مشارق و مغارب واقعیت عینی در زمین دارند شرح داده شده در قطب شمال و جنوب  قطر کره زمین بسیار کم است و به صفر نزدیک می شود. در راس قطب ها به صفر می رسد اگر محور مدار گردش زمین به دور خود عمود بر محور گردش به دور خورشید بود در این منطقه خورشید دائم می تابید ولی از آنجائی که محور گردش زمین به دور خود به اندازه 23 درجه از خط عمود بر مدار گردش زمین  به دور خورشید کج است شش ماه  شب است و شش ماه روز یعنی در یک مکان هم غروب داریم و هم طلوع و در مدت 24 ساعت که شب و  روز می خواهند بعد از شش ماه عوض شوند ما صحنه جالب مغارب و مشارق را در یک مکان مشاهده می کنیم. خورشید در یک محل به دفعات غروب و طلوع دارد و صحنه مشارق و مغارب دیدنی است و قرآن در 1499 سال قبل این پدیده را بیان کرده و علم حدود یک قرن است که کشف کرده است. به کلمه این سماء که در آن به نور ستارگان تزیین کردیم توجه به فرمایید. این سماء را خداوند در حفاظی قرار داد. وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ، سماء یا جو زمین را از هر عامل سرکشی  حفظ فرمود.شهاب سنگ ها،اشعه ماوراء بنفش، طوفان های خورشیدی. حال بر اساس چه دلیلی باید سماء دنیا را کیهان بگیریم و شبهه درست کنیم و قرآن را در مهجوریت علمی قرار دهیم.

بنابراین سماء متعلق به زمین است و این پدیده در زمین اتفاق میافتد. ستارگان در آسمان  جودار زمین زینت آن هستند. این  به  این معنی نیست که ستارگان در سماء زمین استقرار دارند. شب هنگام به دلیل شفافیت آسمان و وجود مولکول ها در آن نور کم ستارگان را با انعکاس خود تقویت می کنند و ما ستارگان را در حال تلوتلو نورهای آن میبینیم.


دنیا کره زمین است که محدوده حیات را در بر گرفته است


دنیا در قرآن محل زندگی در حیات زمین معنی میدهد. زندگی دنیا و آن را در برابر آخرت آن دنیا و یا دنیای پس از مرگ قرار داده است. يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاَخِرَةِ هُمْ غَافِلُون؛ از زندگى دنيا، ظاهرى را مى‌شناسند، و حال آن كه از آخرت غافلند. روم 7. حال چرا در برخی آیات به الادنی معنی شده. برای این است که نزدیک تر از زندگی آخرت است. یکی از معانی آن پستی در برابر بلندی است. به قسمتی از آیه 42 سوره انفال توجه فرمایید.


إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ
همان زمانی که سپاه شما در وادی  نزدیک و دشمن به  مکانی دور (از شهر مدینه) بود و آن کاروان (تجاری ابوسفیان) فرو دست شما قرار داشتند. البته پستی یعنی بی ارزشی را که مترجمین برای دنیا می نویسند در قرآن مفهوم ندارد. شما در بلندی و آنها در پستی (مکان پایین دست) و ارتباطی به دنیا که ما زندگی میکنیم ندارد.


الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً؛-ثروت وفرزندان را خداوند زینت این زندگی قرار داده (دنیا  زیبا و با ارزش است و پست نیست) ولی کار های خیر را باقی و پایدار میداند که  نزد خداوند از ارزش  بالائی  بر خوردار است.


مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الْآخِرَةَ. از شما برخی طالب دنیا و برخی طالب آخرت هستید. از چند آیه بالا چنین استنباط می شود که دنیا زندگی کنونی است و در کره  زمین است. اینکه می فرماید سماء الدنیا یعنی سمائ کره زمین و ارتباطی با سماء نزدیک به کره زمین و اطراف آن ندارد. گذشتگان سماء الدنیا را آسمان نزدیک به زمین معنی کرده اند که از نظریه بطلمیوسی که مطابق علم روز آن زمان بوده گرفته اند. بر اساس این نظریه منسوخ شده زمین  ثابت و مرکز عالم بوده و هفت آسمان، هفت محدوده پوست پیازی  دور زمین بوده  و آسمان اول  که ستارگان و خورشید که برای ما قابل رویت بوده اند همه در آسمان نزدیکتر به زمین که همان آسمان اول تصور می کرده اند و به دنیا معروف بوده آسمان هفتم هم جایگاه خدا و ملائکه بوده و در آنجا هم  چهار پایه ای ( کرسی) گذاشته و خدا را بر آن نشانده بودند. هنوز هم این تفکر که سالیان دراز هزارساله بر باور دانشمندان نشسته بود مبنای تفسیر و ترجمه قرار گرفته بود همچنان طرفداران پر و پا قرصی دارند. برای نمونه به تفسیر زینه السمائ الدنیا مراجعه و قضاوت نمایید.


ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء را چنین معنی میکنند، سپس به خلق کیهان پرداخت"و فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ را هم قضا را خلق  کردن معنی میکنند و این تصور غلط در اذهان را  تقویت میکنند که اول زمین خلق شد و سپس سماء یعنی کیهان و بعد از آن هفت آسمان  بطلمیوسی خلق شد و شبهه اندر شبهه ایجاد می کنند و بازار تفکرات امثال سروش و معاندین را گرم نگه می دارند. این مطلب که کیهان در هشت  یا  شش روز خلق شد هم  که  بر اساس این تفکرات رونق گرفته در اکثر تفاسیر دیده می شود نتیجه تصورات غلط  در برداشت از آیه فوق است قضاهن و قدر فیها اقواتها هر دو را هم خلق کردن معنی می کنند که خلاف آیه فوق است و این چنین شبهات را خلق می کنند. البته گذشتگان کار درستی کردند و براساس علم روز تفسیر کردند و تحویل ما دادند و سالیان دراز بر باور ما نشست. ولی متاسفانه این خواست و اراده در علماء محترم هنوز پیدا نشده که ما هم  مانند  گذشتگان آیات را با علم روز تفسیر کنیم.

بنابراین بر اساس علم و قرآن دنیا محدوده درون کره زمین است که حیات در آن جریان دارد و لازمه حیات هم خورشید و ماه  و شب و روز و جو هفت طبقه زمین و ما بینهما و تحت الثری است. مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الْآخِرَةَ-برخی دنیا را برمی گزینند و برخی آخرت. اگر دنیا اطراف کره زمین بود چگونه انسان ها می توانستند آن را  بر گزینند. تفکر و تعقل و تدبر در آیات ضروری است. سید محمد تقوی اهرمی اردیبهشت 1398 ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید آذرماه 1402

 

کن فیکون و مفهوم واقعی و علمی آن در قرآن

منتشر شده در دوشنبه, 23 ارديبهشت 1398

 

مقدمه نوشتار

برخی کلمات در قرآن دارای معانی کاملا اختصاصی است که در جایگاه  قرار گرفتن در یک آیه و با تفکر و تعقل در آن، معنی و مفهوم آن را میتوان به راحتی استخراج کرد. ما عادت کرده ایم یک کلمه را در خارج از آیه و با استناد به نظر گذشتگان معنی کنیم و همان معنی را در تمامی آیات که آن کلمه آمده بکار گرفته و تفسیر می کنیم. مثال فراوان است. ابداع، فطر، خلق و انشاء را همه خلق کردن معنی می دهد. در صورتیکه هر کلمه در جایگاه خودش معنی خاصی دارد. مثلا گذشتگان در حدود هزار سال قبل نمی دانستند معنی فاطر السموات و الارض چیست. آن را خلق کردن معنی کرده اند که ارتباطی با خلق کردن ندارد. خداوند باز کننده کیهان معنی میدهد. علم اختر شناسی حدود صد سال است که به مفهوم آن رسیده است. هنوز ماده ای به وجود نیامده بود که خلقی در کار باشد. ابداع ایجاد از عدم است، فطر باز کردن یا انبساط کیهان و خلق ایجاد از ماده ای است که در آغاز انبساط  کیهان به وجود آمد . خداوند دقیقا می داند برای حقانیت وجود خود چه کلماتی را انتخاب و در کجا بکار گیرد. ما دراین نوشتار به کلمه کن فیکون و راز نهفته در باطن آن می پردازیم. مفسرین محترم به ظاهر آیات متشابه نظر انداخته و تفسیر کرده اند. در صورتی که آیات متشابه ظاهر دارد و باطن  و منظور خداوند از بیان آیات متشابه بعد پنهان و علمی آن است برای اثبات حقانیت خود آنهم در عصر شکوفائی علم که مخلوق خداست. خداوند قرآن را برای نسل صدر اسلام نازل نکرده است و میدانسته  که در این عصر شکوفائی علم توجه به علوم طبیعی و توجیه علمی برای رسیدن به حقانیت خداوند کاربرد دارد که در هیچ دورانی این کاربرد مشاهده نشده است. در آیات فراوانی تاکید شده که خداوند حق است یعنی واقعیت دارد. 


کن فیکون و مفهوم لغوی آن


کن فرمان،باش سپس می شود(یکون)  ف اول فیکون معنی پس می دهد. با توجه به مفهوم کن فیکون و با استناد به سایر آیات بایستی بین کن و یکون زمانی وجود نداشته باشد. امری است آنی و خارج از قوانین جاریه مادی و یا قانون علت و معلول و ارتباطی هم با معجزه ندارد امری است که به فرمان خداوند در جهان مادی حادث می شود. 

ایجاد جهان مادی یا کیهان که خداوند در قالب سماوات والارض بیان فرموده از عدم و با یک فرمان کن فیکون ماده اولیه ساختار کیهان از هیچ (از تعاریف مادی است) هست می شود  و آن هم به یکباره، امری که به سرعت کسری از ثانیه برای خلق ماده از عالم غیب بروز می کند این امر واحده و دقیقا فقط در یک لحظه کوتاه همان کن فیکون است و سپس ماده شش دوره زمان بر را سپری می کند تا از مواد اولیه که در ابتدای انبساط کیهان پدید آمد خلق شود. خلق کهکشان ها، خورشید و زمین دیگر از حیطه کن فیکون خارج است. جرقه هستی زده می شود و وقایع بعدی باز آفرینی خلق است. بنابراین کن فیکون بنا به ضرورت برنامه تدوین شده الهی که همان قضا است در برهه ای از زمان و در یک پروسه خاص صورت می گیرد. اینکه بگوئیم  خداوند وجود هر موجودی که اراده کرد به جز به ذات خداوند به چیز دیگری نیازمند نیست و چون خداوند آن را اراده کند آن شیی ایجاد می شود درست نیست و با سایر آیات الهی هم نمی خواند. مثلا خداوند اراده کرده برای ایجاد حیات در زمین، زمین خلق شود. آیا زمین نیازمند به چیز دیگری جز ذات خداوند برای ایجاد نداشته. مثلا هلیوم و هیدروژن که ساختار اولیه کیهان در شش روز خلق شد جزء ذات باری تعالی است، ذات خداوند غیر مادی است. پس چرا در آیه 9 سوره فصلت فرموده زمین در دو دوره خلق کردم آن هم دو دوره زمان بر و از مواد اولیه غبار کیهان و گاز و 13 میلیارد سال طول کشیده تا از کیهان اولیه و بر اساس برنامه تدوین شده الهی زمین خلق شود.

مواد اولیه  ساختار کیهان از عالم ماوراء ماده در یک واحده کلمح البصر و در یک امر الساعه از نور ذات خداوند که انرژی ناب است بروز کرد. دیگر ماده تو خالی است و خصوصیات صمد که توپری است و از صفات ذاتی خداوند است ندارد و هم سنخ یکدیگر نیستند. خلقت کیهان از خداوند احد و صمد آغاز شد مثال دیگری داشته باشیم و سپس به اصل مطلب بپردازیم. اینکه عنوان میشود "مثلًا اراده فرموده كه انسان در مدت 9 ماه در رحم مادر تكون يابد و لاجرم چنين مى‏ شود" این موضوع ارتباطی به اراده خداوند دارد ولی کن فیکون نیست و این تدبیر یا برنامه ریزی تدوین شده الهی است که بصورت قوانین طبیعی در نهاد پدیده های طبیعی و آنهم در پروسه زمان بر میلیارد ها ساله نهادینه شده است. کن فیکون امر خداوند است، خلق و امر در جهان مادی تفکیک ناپذیرند بدون امر خلقی وجود ندارد ولی کن فیکون امری است آنی که در لحظات ضروری بنابر خواست خداوند به عنوان یک جهش یا جرقه بروز می کند و سنگ بنای پدیده ای که باید هست شود زده می شود. برای روشن شدن موضوع به مکان و زمان های بروز کن فیکون در جهان مادی می پردازیم.


کن فیکون جمعا در هشت آیه اشاره شده و در پنج مرحله صورت گرفته و یا می گیرد. 

اول ابداع کیهان و جهان موازی هم زمان با هم  و در یک کن فیکون،

دوم و سوم در مثل آدم  و حضرت عیسی(ع) و یکی تولد حضرت عیسی(ع) و  دیگری صدور فرمان حیات در ماده بی جان که جزء سرنوشت اولیه خلقت آنسان که از درون آن آدم بیرون می اید و مقایسه این دو رخداد خداوند فرموده مثل آدم و عیسی به مقاله آدم و حضرت عیسی وجه مشترک نفخ من روحی دارند

چهارم در قیامت.

مرحله پنجم در پروسه یحیی و یمیت که استمرار مرگ و حیات به عنوان سیستم تجدید پذیر و بقاء حیات است.

این امر آنی در مواردی که اراده ذات باری تعالی است به وقوع می پیوندد. حال در چه موقعیت زمانی و بر حسب کدام ضرورت این فرمان سریع خارج از ضوابط مادی در این مراحل صورت گرفته و می گیرد. مثلا همه ما می دانیم که قیامت مراحل مختلفی دارد نفخ فی الصور دارد، خروج از قبر (پنهانگاه) دارد و حضور در برابر ذات باری تعالی و بعلاوه قیامت ادامه جهان مادی است، پس کن فیکون یا فرمان لحظه بی زمان در کجای آن رخ داده است و چه ضرورتی داشته و دارد که این حادثه اتفاق بیفتد.

همه این مطالب بسیار جالب و خواندنی را میتوان با تفکر در آیات الهی در قرآن بیرون آورد. همه کلمات در قرآن حساب شده و بر اساس معانی خاص خود نازل شده و اعجاز قرآن هم در این است. حال این مراحل را جداگانه و بطور خلاصه مرور کنیم.


کن فیکون در خلقت کیهان و جهان موازی


کیهان ابتدا از عالم ماوراء مادی که عالم غیب است در یک امر الساعه و در یک کلمح البصر از عدم و از نور ذات باریتعالی که انرژی ناب است از هیچ هست می شود که علم اختر شناسی آن را بیگ بنگ می نامد و قرآن آن را امر الساعه نامیده. این امر سریع و آنی در ایجاد کیهان کن فیکون است که سریع رد می شود و سپس انبساط کیهان است و مواد لازمه خلقت کیهان در ابتدای انبساط کیهان در دسترس است و بر اساس برنامه تدوین شده الهی خلقت کیهان در شش دوره صورت می گیرد. آیات زیر به این مطلب اشاره دارند.


وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ- بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ-بقره 117
می گویند خدا برای خودش فرزندی گرفته، پاک و منزه است ذات باری تعالی از این صفت بلکه هر چه در جهان مادی است مخلوق و مملوک اویند ( از او نشات گرفته اند) خداوند ایجاد کننده کیهان از هیچ وقتی امر او اقتضا کند می گوید باش و می شود. آیه زیر هم  تایید کننده این آیه است.


وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ –انعام 73


و او کسی است که کیهان را به حق آفرید (خلقت کیهان توسط ذات باریتعالی حقیقت دارد) و روزی ( زمانی ) که می گوید باش گفتارش حق است و آن روز ( لحظه یا زمان ) که در صور دمیده می شود به او تعلق دارد و او دانای غیب و آشکار و حکیم و آگاه است. اشاره آیه به همان بیگ بنگ است در زمانی که همه چیز در مالکیت او بوده است و آن عالم غیب یا ماوراء ماده است. دانشمندان می گویند  قبل از بیگ بنگ هیچ بود و خود به خود هست گردید و خدا هم نبود ولی قرآن می فرماید هیچ نبود ولی صاحب محدوده قبل از بیگ بنگ خدا بود. ونفخ فی الصور هم تداعی تمثیلی همان قیف بیگ بانگ است. خلقت کیهان از خداوند احد و صمد آغاز شد-

وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ- ماوراء کیهان یا غیب آن (محدوده ای که کیهان از آن نشات گرفت) به او تعلق دارد وامر الساعه برای او جز یک چشم بهم زدنی و کمتر از آن بیش نیست و خداوند بر کیهان (کل شیئی میتواند کل جهان مادی هم معنی دهد) قادر ومسلط است. بنابراین کن فیکون در امر پیدایش کیهان در لحظه آغازین از عدم و یا از هیچ است ( هیچ تعریف مادی است و کلیه تعینات مادی قبل از ایجاد کیهان وجود نداشته است علم آن را از هیچ توصیف کرده وابداع هم معنی ایجاد ازهیچ میدهد)- خلقت کیهان از هیچ نظر علوم طبیعی و قران.


کن فیکون در ایجاد همزمان جهان موازی با کیهان


أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ- إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ-82 یاسین
آیا کسی که کیهان را خلق کرد قادر نیست مثل آن را نیز خلق کند بله می تواند که او خلق کننده دانا است هنگامیکه اراده او بر ایجاد امری قرار گرفت می گوید باش و می شود.


أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لاَّ رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا-آیا نمی بینند که خدائی که کیهان را خلق کرده است قادر است مثل آن را نیز بیافریند و در آنها (اشاره به دو کیهان ایجاد شده است نه کافران) اجلی قرار داد (هر دو جهان پایانی دارند). جهان موازی دو گانه واقعیتی که در قرآن بیان شده


کن فیکون لحظه ای در قیامت


قیامت مراحل مختلفی دارد ولی یک مرحله استثنایی در آن وجود دارد که مشمول کن فیکون است و آن يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ است. زنده کردن مردگان به یکباره با یک نفخ فی الصور صورت می گیرد. قیامت و علم  کوانتوم در قرآن


وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ-لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَاذِبِينَ- إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ-40 نحل
آنها موکدا قسم یاد کردند که خدا کسانی که میمیرند را هرگز زنده نمی کند بله میتواند و وعده آن تحقق می یابد ولی اکثر مردمان نمی دانند-یقینا مردگان را زنده می کند تا حقایقی که در آن اختلاف نظر دارند برایشان روشن سازد تا بدانند که دروغ می گفتند. به درستی که وعده ما بر ایجاد قرار گیرد گوییم باش می شود. بنابراین در قیامت در یک مرحله آن کن فیکون صورت می گیرد از اشرفت الارض به  نور ربها و کتاب مبین- بررسی قیامت از نظر علم و قرآن
کن فیکون در خلقت حضرت عیسی (ع) وآدم


إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ-مثال عیسی نزد خداوند مانند خلقت آدم از تراب است که پس از آن ( بعد از مرحله خلق در تراب) در صلصال و حما مسنون گفته شد باش و شد. آدم به عنوان انسان تکامل یافته از نسل قبل از خود در پروسه ایجاد حیات شروع به خلق شدن می کند . ابتدا ساختار تشکیلاتی و شیمیایی او که مولکول پیچیده RNA و سپس DNA بود در خاک (سنگ رس پخته ) و از رسوب سیاه حما مسنون ساخته می شود. ولقد خلق الانسان من صلصال من حما مسنون در حقیقت ما انسان را از رسوب حما مسنون و در صلصال (خاک در زمین اولیه که بصورت سنگ رس بود.

خاک مفهوم سنگ رس فرسایش شده طی میلیارد ها سال است). چه چیزی در تراب خلق شد که خداوند بعد از آن فرمان کن فیکون را صادر فرمود. این ساختار ژن اولیه بی جان بود و با یک فرمان کن فیکون و با نفخت من روحی به جاندار تبدیل می شود . روح عامل  موثر در تبدیل بی جاندار به جان دار بوده است. یک امر ماوراء جهان مادی که با یک جهش تکاملی ژنتیکی توسط روح صورت می گیرد. همین روح من امر ربی در قالب کلمات جهش ژنتیکی خاصی را در حضرت مریم(ع) ایجاد و حضرت عیسی خلق میشود. شیوه و روش خلقت حضرت عیسی(ع) و آدم یکسان است. به آیات زیر توجه فرمائید. خلقت حضرت عیسی(ع) و آدم و راز نهفته درآن


قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ-47 آل عمران
(مريم) گفت پروردگارا چگونه مرا  فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است گفت چنين است خداوند هرچه  بخواهد می‏ آفريند چون امر او اقتضا کند مى‏ گويد باش پس می شود. جمله لم یمسسنی بشر اشاره به این موضوع دارد که پروسه خلقت حضرت عیسی از قانون لقاح نر و ماده مستثنی بوده و خداوند می فرماید  کذلک یخلق ما یشاء قدرت ذات باری تعالی است ولی باید در چهارچوب قوانین طبیعی صورت گیرد. تنها می تواند این فرمان توسط روح من امر ربی و نفخت من روحی با کلمات و تاثیر نور ذات باری تعالی که روح حامل آن بود بر ژن تاثیر گذاشت و تحولات ژنتیکی لازمه به وقوع پیوست.


ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ -مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ-35 مریم
اين است (ماجراى) عيسى پسر مريم گفتار درستى كه در آن شك می‏ كنند- خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد منزه است او چون امر او اقتضا کند مى‏ گويد باش پس مى ‏شود. 

وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ
را در ژن و مریم دختر عمران را که عفت خود را حفظ کرده بود و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و نوشته ها ( دستورات ابلاغی به DNA را به صورت نوشته در آن گرفت و ضبط کرد) تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود. در دو آیه فوق اشاره به کن فیکون می کند و آیه سوم دو مطلب مهم دارد اول نفخنا فیه من روحنا که در خلقت آدم هم ازاین کلمه استفاده شده و عامل جاندار از بیجان از آن نشات گرفته و اینجا هم نفخ من روحی چیزی که وجود نداشته هست می شود. بنابراین هر دو در نفخ من روحی شبیه هستند و دوم حضرت مریم(ع) کلمات خداوند را که می گیرد (تصدیق کردن در اینجا میتواند گرفتن و قبول کردن معنی دهد) بعلاوه این کلمات ربی هم گرفته و هم نوشته می شود. می تواند تمثیلی باشد بر تحولات ژنتیکی کلمات که همان فرمان روح است و ژن آنها را می نویسد و عامل تحولات ژنتیکی باعث باردار شدن حضرت میشود. اخیرا دانشمندان کشفیاتی کرده اند که ارسال کلمات با فرکانس خاصی می تواند به تغییرات ژنتیکی بیانجامد. مقاله ای در این زمینه در دست اقدام دارم انشاءالله تقدیم می شود

استمرار کن فیکون در پروسه مرگ و حیات که بقاء و تجدید پذ یری حیات وابسته به این پروسه است


هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ۶۷- هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ 68 -غافر
او همان كسى است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه‏ اى آنگاه از علقه‏ و بعد شما را كودكى برمى ‏آورد تا به كمال قوت خود برسيد و تا سالمند شويد و از ميان شما كسى است كه مرگ زود ‏رس مى‏يابد و بقیه تا به مدتى كه مقرر است برسيد تا در آن تعقل نمائید- او همان كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند چون امر او اقتضا کند مى‏ گويد باش پس مى ‏شود. در این آیه اشاره دارد که در پروسه مرگ و حیات مواردی وجود دارد که از این فرمان و قانون خداوند استفاده می شود که بر انسان ناشناخته است. این آیه در پروسه کنونی حیات است که عامل استمرار مرگ و حیات بقاء آن را تضمین می کند. تا دیدار بعدی انشاء الله. سید محمد تقوی اهرمی اردیبهشت 1398 ویرایش جدید تیر ماه 1399و آذر 1401