- توضیحات
- بازدید: 2950
قرآن دارای جهان بینی خاص خود است. هر مکتبی به طبیعت و انسان براساس دید خود نگاه میکند. براساس آیات قرآن خداوند کیهان را از هیچ آفرید و سپس آن را منبسط کرد و بعد از انبساط شروع به خلقت کیهان در شش دوره زمانی کرد. هدف خداوند در خلق کیهان ایجاد آب و حیات در زمین بود و در درون حیات جانوران و انسان را آفرید. انسان را درون پروسه تکامل قرارداد و آدم انسان تکامل یافته را از ذریه آخرین نسل بشر بیرون آورد. بنی آدم به عنوان انسان های تکامل یافته که همه از نسل آدم هستند. مورد توجه ذات باری تعالی قرار گرفته بودند و خدا آنها را بسوی صراط المستقیم راهنمایی میکرد.
پیامبران بیشماری وظیفه داشتند فرهنگ و آداب و رسوم و روش زندگی را بر اساس رهنمود های الهی به انسان جانشین خداوند در زمین بیاموزند. خداوند از اسماء خود که آگاهی باشد در زمانی که آدم مانند بشرهای دوران خود بود و در بهشت نادانی و ناآگاهی و بی مسئولیتی همچون سایر همنوعان بی خیالی از دغدغه روزگار خوبی می گذراند و جهش تکاملی فکری با گرفتن عنصر آگاهی راه خود را از سایر بشر های همنوع جدا کرد. از آنجایی که انسان تحت برنامه ریزی و آزمایش الهی قرار داشت تا به احسن عملا و به فطرت خدایی که در سایر پدیده های طبیعی اعم از جاندار و بی جان مستقر شده بود، برسد ،عامل اختیار که نقش تعیین کننده در انتخاب راه درست و غیر درست در آن نهفته بود هم زمان با عنصر آگاهی در وی ظهور پیدا نمود و به تعبیر قرآن آن ابلیس می تواند در این عامل نفوذ کند.
هدف خداوند از خلقت جن و انس عبادت او است و انسان باید بداند که چه کسی او را خلق کرده و برای چه خلق شده است و بداند که بیهوده خلق نشده. کلید خلقت انسان براساس برنامه ریزی از قبل تعیین شده که در کتاب مبین مرکز داده های جهان خلقت نزد خداوند قرار دارد از زمان انبساط کیهان رقم زده شد. انسان هرچه فکر و رفتار میکند دقیقا زیر ذره بین کنترل الهی قرار دارد و خداوند در وجود او قرار دارد و از رگ گردن به او نزدیک تر است خورشید و ماه و دریا و باد و معادن و سایر در تسخیر او قرار داده شده و هرچه می کارد و درست میکند ساخت او نیست و ساخت خداوند متعال است چرا که خداوند در وجود او قرار دارد. انسان جانشین خداوند در زمین است. راه رستگاری که صراط المستقیم است به او نشان داده شده. کسانی که شیطان در درون آنها او را از این راه دور میکند جزء مغضوب الیه قرار می گیرند و از گردونه نظام برنامه ریزی خداوند ساقط می شوند و گمراهان یا والضالین مورد حسابرسی قرارمی گیرند. این ها ممکن است مشمول رحمت الهی قرار گیرند. این موارد که عرض شد دقیقا در آیات قرآن منعکس شده. جزء جهان بینی قرآن است. خداوند کیهان را آفرید و ماده و مکان و زمان را خلق کرد و علم و روابط بین ماده را خلق کرد و نظام توانمند و منظم آن را پایه ریزی کرد که همه دانشمندان علوم طبیعی به نظام مندی دقیق جهان مادی یقین دارند. این ها جهان بینی قرآن است.
کسانی که این جهان بینی را قبول ندارند دنبال جهان بینی خود باشند. مارکسسیم ، شیطان پرستی، پوچیسم، ندانم گرا-agnostic و بسیار مذاهب دیگر. ولی حداقل انسان آزاده و با انصاف باشند طبق یک اصل شناخته شده علمی انسان های تحصیل کرده از قواعد تحقیقاتی قانونمندی پیروی کنند و آیات قرآن را دقیقا بخوانند و تنها معیار سنجش خود را نظر گذشتگان هزار سال قبل قرار ندهند. اگر مامور و معذور نباشند که چشم بسته امیال دیگران را برای کوبیدن اسلام تکرار می کنند. باید این قواعد را رعایت کنند.
قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ- لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ- وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ- وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ- وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ- لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ-بگو ای کسانی که کافرید- من آنچه میپرستید نمی پرستم و آنچه می پرستم شما نمی پرستید و آنچه میپرستید نمی پرستم و شما هم پرستنده آنچه من می پرستم نیستید. دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم- بحث تعبد که یک اصل است، همه انسان ها چیزی را میپرستند. خود پرستی هم داریم.
همان بحثی است که سروش ادعا میکند اکنون کشف کرده کلام خداوند را بنام خودش به ما قالب می کند و میگوید:
«بحث تعبد (یعنی پذیرش بی چون و چرا) همیشه وجود داشته و جزيی از انسان بودن ماست.(این جمله تا اینجا بدون داخل پرانتز، همان مفهوم سوره است و بقیه از خود سروش است) ما این مفهوم تعبد را همه جا می بینیم. در علم، در فلسفه در هر چیز دیگری. جامعه همیشه همین جوری است. بیشتر مردم دنیا مقلد دانشمندان هستند.
وقتی میگویند زمین به دور خورشید میچرخد قبول میکنند. یا وقتی میگویند پنیسیلین فلان دسته بیماران را میکشد، میگویند حتما دلیلی وجود دارد دیگر! در دین و علم همینطور است. عامهی مردم مقلد هستند. اما برای دیدن دلیل و منطق علمی، همانطور که به دانشمندان برجسته مراجعه می شود، در دین هم برای پیدا کردن جوابها به فیلسوفان و متکلمان مراجعه میشود. درست نیست که به سراغ عقاید عوام رفت چون آنها فقط مقلد هستند. » این گفتار سروش است که عینا آورده شد.
ایشان متاسفانه کلمه تعبد و تقلید و تبعیت را با هم قاطی کرده و قبول کردن نظر دانشمندان را هم تعبد و تقلید میداند. میگوید ما این مفهوم تعبد را در همه جا می بینیم در علم، در فلسفه و در هر چیز دیگر .یعنی تعبد همان تقلید است. بعلاوه ایشان میگوید: دردین برای پیدا کردن جواب ها به فیلسوفان و متکلمان مراجعه میکنند که غلط است. فلاسفه برای جواب دادن به سوالات مردم نیستند آنها سعی میکنند مسائل پیچیده را با بازی کلمات یا فلسفه بافی جواب دهند
ولی برای خودشان نه مردم. مردم عامه به علماء دین مراجعه می کنند نه به متکلمان و فلاسفه. در بیش از هزار سال قبل متکلمان نقش ایفاء می کردند. واعظ و عالم دو مقوله جدا هستند. معلوم میشود که جناب ایشان هنوز در وادی دوران باستان بسر می برد. ایشان را در آلمان در سمینار دانشجویان دقیقا میشناسم و در مناظره های ایشان با بنی صدر که در بازی با کلمات از حاج فرج (اسم مستعار قدیم ایشان) کم نمی آورد کلمات را افزار و حربه ای برای مبارزه کلامی بکار می بستند مانند بحث تعبد ایشان که در دو سطر غلط بی شمار دارد. فلسفه بافی یعنی همین. فلاسفه جای خود را به دانشمندان علوم تجربی داده اند و از گود خارج شده اند. حال مشخص می شود که ایشان هم برای سوالات خود به متکلمان و فلاسفه قدیم مراجعه کرده اند و اصلا آیات قرآن را بررسی نکرده اند. این انسان ها در تاریخ بیشمارند و سوره کافرون هم درباره چنین انسان ها نازل شده است.
این مثال ها را میزنیم تا ذهن کسانی که از آنها تبعیت می کنند روشن شود البته نه خود آنها که به تعبیر قرآن
أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ-آیا دیده ای کسانی که هوای نفسانی خود را ( تصورات ذهنی) معبود خود قرار داده اند (یعنی عبد تفکرات خود شدن)، خداوند آنها را از راه علم گمراه میکند و بر گوشها و دل هایشان (خواسته نفسانی آنها) و بر دیده گانشان پرده انداخته (تا حقایق را درک نکنند، از نعمت درک حقایق محرومند). آیا پس از گمراهی چه کسی بعد از خداوند او را هدایت میکند. آیا پند نمی گیرند .افلا تذکرون .همان هایی که مشارق و مغارب در قرآن را غیر علمی می دانند، صلب و ترائب را خلاف علم زیست شناسی می دانند، هفت آسمان و زمین را خرافات می دانند و وحی بر رسول اکرم را خواب رسولانه میدانند (برای علمی بودن این کلمات به مقاله های مشارق و مغارب و صلب و ترائب مراجعه فرمایید). درک کردن ،علم و آگاهی می خواهد انسان نا آگاه که بهره ای از علوم تجربی ندارد و می خواهد آیات متشابه قرآن را که بر مبنای علوم تجربی بنا شده را بر اساس نظر گذشتگان که بر علم هزار سال قبل بیان شده و بدون مراجعه به آیات قرآن و تفکر و تدبر در آن تفسیر و نظر دهد به تعبیر آیه فوق همان کوران و کران و دل مردگان هستند که پرده بر قدرت ادراک آنها نهاده شده.
وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ-وای برفک کنندگان حقایق که همه چیز را رد (فک -باطل کردن است ) می کنند. افاک رد کنندگان حقایق معنی میدهد نه دروغ گویان. يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ-او کسی است که آیات خداوند بر او خوانده میشود و به گوش او میرسد ولی با حالت تکبر گویئ چیزی نشنیده است. این ها را به عذاب دردناکی بشارت ده .این آیه 7 سوره جاثیه است. قبل از این آیه 6 آیه از نشانه ها و آیات الهی را شرح میدهد که همه در سموات والارض وجود دارند و تمامی با علوم تجربی سروکار دارند.
جناب سروش در رد سماوات والارض و اینکه این کلمه نظر بطلمیوس بوده که همه قبول کرده اند که درست نبوده ظاهرا ایشان فقط نظر گذشتگان را بررسی کرده و آیات الهی را هم مطالعه نکرده و انتقاد میکند. تمامی انتقادات ایشان بر نظر عرفا، فلاسفه و روایات گذشتگان هزار سال قبل استوار است نه آیات قرآن. عین جمله ایشان در پاسخ به آیت الله سبحانی چنین می نویسند. کلام ایشان را با آیات خداوند درباره سماوات والارض مقایسه فرمایید
".ماجرای هفت آسمان از اينها هم روشن تراست. بدون استثنا همه مفسران پيشين، آن را به روانی و آسانی بر تئوریهای هيئت بطلميوس تطبيق می کردند (و چرا نکنند؟ همه ظواهر بر آن دلالت دارد) و فقط در قرن نوزدهم و بيستم است که مفسران جديد قرآن (عرب و غيرعرب) به فکر تفسير تازه ای از اين آيات، آنهم در پرتو معارف جديد، می افتند و معانی مشکوک و تازه ای پيش می نهند." ایشان اینجا درست تشخیص داده اند درست در دو قرن اخیر مفهوم علمی هفت آسمان روشن شده است و نظریه کهن رد شده آیات قرآن را هم با نظریه جدید بررسی کنیم، شاید گذشتگان غلط برداشت کرده اند. ما انتقاد بر نظر گذشتگان داریم یا بر قرآن .این وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ-شامل تمامی کسانی هم می شود که آیات به این روشنی واضحی را می شنوند و می بینند و میخوانند و درآنها تفکر و تعقل نمی کنند و راه خود را که تبعیت از تصورات ذهنی یادگار گذشتگان یا علم هزار سال قبل که بر باور آنها نشسته است را ادامه میدهند و با تکبر و تعصب بر تصورات ذهنی خود سماوات والارض را که اساس بقاء حیات در زمین است همچنان با خرافات و ذهنیت خود تفسیر میکنند. ما با آنها هم کاری نداریم که برای آنها سخت است دست از باور خود کشیدن و خطاب را به جوانان روشن ضمیر و تشنه حقایق قرآن و دانشجویان عزیزی که خیالات امثال سروش را در دانشگاه میشنوند و خود به مطالعه آیات قرآن نمی پردازند. آیاتی که به وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ-ختم شده را با هم مرور میکنیم .انشاءالله مثمر ثمر واقع گردد. قبل از اشاره به این آیه مطلبی را عرض کنم برخی از شخصیت های مذهبی امثال سروش را جزء روشنفکران اسلامی آورده اند. روشنفکر بودن در موضوعی به معنی این است که شخص آن موضوع را قبول دارد ولی میخواهد با بینش نو آن را عرضه بدارد. کسی که نظر گذشتگان را در مورد سماوات ،مشارق، صلب و ترائب و سایر را عین آیات قرآن میداند و آن را رد میکند و وحی را بر اساس آنچه قرآن بیان می فرماید قبول ندارد. نمی تواند مسلمان باشد که بخواهد روشنفکر اسلامی باشد.
تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ- إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ- آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ- وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ- تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ-
این کتاب (قرآن مجید) از خداوند عزیز نازل شده- به درستی که هر آن چه در سماوات والارض است آیاتی هستند برای مومنین- از جمله خلق شما و پراکندگی دابه یا ریز جنبندگان آیاتی هستند برای اهل یقین- و همچنین اختلاف شب و روز و رزقی که از سماء نازل میشود که خاک مرده را زنده می گرداند (زمین بایر و لم یزرع را سبز و خرم میکند) و چرخش باد ( برای حرکت ابر ها، پراکنش بذر گیاهان و تثبیت غلظت اکسیژن و دلائل دیگر طبیعی) هم برای اهل تعقل و تفکر آیاتی هستند- این ها آیاتی هستند از خداوند که برای تو میخوانم که حقیقت دارد. حال به کدام یک آیاتی که نام بردم یا حدیث بعد الله (قرآن مجید که اول این آیات فرمود از طرف خداوند نازل شده) ایمان می آورند و سپس این آیه می آید عجیب است دقت فرمایید. دنیائی مطلب دارد. سموات والارض جایی است که انسان در آن خلق شده، باران از آن نازل میشود ریز جنبندگان در فضای آن (هفت جو زمین و زمین) به بقاء حیات مشغولند، گردش باد و اختلاف شب و روز در آن قرار داده شده. وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ-وای بر فک کنندگان حقایق آیات(این آیات نشانه های خداوند در طبیعت) که: يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيم-آیات خداوند را که برایشان خوانده میشود یا به گوش آنها میرسد. میشنوند ولی متکبرانه بر موضع خود باقی میمانند (گوئی نشنیده اند) آنها را به عذابی دردناک بشارت ده. وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ-وهنگامی که چیزی از آیات ما را بدانند آن را به مسخره می گیرند آنها عذابی خفت آورخواهند داشت.
این افراد چه کسانی میتوانند باشند گویا خداوند هم اکنون با ما سخن می گوید نه در 1400 سال پیش .در 1400 سال پیش مفاهیم هفت جو زمین و نقش آن در بقای حیات روی زمین و همچنین نقش بند پایان بویژه حشرات که جمعا حدود 85 درصد ریز جنبندگان را تشکیل میدهند و در خاک وزیر خاک –تحت الثری-حیات و بقای آن را رقم میزنند مشخص و قابل بحث نبود به مقاله دابه و بقاء حیات در زمین مراجعه فرمایید
موضوعی نبود که تاثیر در ایمان افراد بگذارد. اختلاف شب و روز حدود یک الی دو قرن است است که برای علم تجربی روشن شده که محور زمین حدود 23 درجه نسبت به مدار عمودی که زمین دور آن میچرخد منحرف شده و ثابت مانده است و عامل اصلی اختلاف شب و روز و بقای حیات است و یا نقش چرخش باد در انتقال و بارآوری ابرها و ریزش باران و پراکندگی بذر گیاهان مسئله قابل فهم و درکی نبود و جالب است که در این آیه که اختلاف شب و روز و بارش باران و چرخش باد آمده همه را به تفکر و تعقل در این آیات دعوت میکند. بنابراین براساس این آیات سموات والارض همین جو زمین است که موضوعات مطرح شده درآن قراردارد. آیا خلقت انسان و ریز جنبندگان در هفت آسمان بطلمیوس میباشند کمی عقل خودمان را بکار بگیریم. عرفا و فیلسوفان قرن ها با بازی کلمات ما را مشغول کرده اند و بهره خود می برند. اینها استاد بازی با کلمات هستند ولی خودشان متوجه نقیض در جملات خود نیستند. در عصر شکوفایی علوم تجربی کسی که کوچکترین اطلاعی از علم تجربی داشته باشد و این آیات را مطالعه کند و باز هم به گفتار خداوند ایمان نیاورد که اینها وحی ازجانب خداوند است و نه خواب رسولانه مستحق همان وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ است. افرادی که توجه به این آیات نمیکنند دو فرقه هستند.
اول امثال جناب سروش و کسانی که نقد اسلام را می نویسند که از ابتدا ایمان نداشته اند و ضدیت خود با خداوند را بروز داده اند و می دانند که حقایق علمی فراوانی در قرآن است و غرب بر این موضوع آگاه است که اگر واقعیت های علمی قرآن روشن شود جایی برای سایر ادیان در غرب باقی نمی ماند لذا دست بکار شده اند عده ای داعش میتراشند تا آبروی اسلام را ببرند وعده ای هم وظیفه دیگری بر عهده دارند تا افکار جوانان که به قرآن آشنا نیستند و حال مطالعه قرآن را ندارند را از راه گمراه سازند.
گروه دوم که دست کمی از این گروه ندارند دوستان نا آگاه هستند که بر افکار پوسیده و قدیمی خود چنگ زده اند و حاضر نیستند تصورات ذهنی خود را فدای قرآن کنند. در این ردیف آیات دو آیه پائین تر می فرماید-
وَآتَيْنَاهُم بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ-دلائل روشنی در امر دین به آنها عطا کردیم و جز بعد از آنکه علم برایشان آمد (علوم تجربی حقایق آیات را روشن کرد) از روی رشک و رقابت با همدیگر در امر دین (از اول آیه تا کنون در باره آیات متشابه در کنار قرآن بحث می کند) باز هم اختلاف را رها نمی کنند، (حتی زمانی که علم حقانیت آیات را بیان کرد باز هم اختلاف خود را رها نکردند) قطعا خداوند در روز قیامت آنانی که این اختلافات را در امر خداوند ایجاد کرده و می کنند –کانوا یختلفون –مورد حسابرسی قرار می دهد. آیات قرآن را بدون پیش داوری بخوانیم و در آنها تفکر و تعقل کنیم و علوم تجربی را برای تاویل آنها بکار بگیریم. سید محمد تقوی اهرمی اردیبهشت1397-ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید دی ماه 1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)
- توضیحات
- بازدید: 3797
مقدمه نوشتار
موضوع هفت آسمان در قرآن بسیار با اهمیت است و اگر دقیقا مورد بررسی قرار گیرد و عمق مفاهیم آیات در این زمینه درک شود بسیاری از شبهات در خلقت کیهان و زمین و حیات موجودات و خلقت انسان برطرف می شود. خداوند متعال تمامی مشهودات برای انسان را در حیات زمین مثل میزند. خداوند اساس و پایه حیات در کره زمین را هفت جو زمین می داند و آن را از خلقت انسان با اهمیت تر بیان می کند. در قرآن کلمه سماوات والارض دارای دو مفهوم است، کیهان و هفت جو زمین. بسیاری از کلمات کلیدی در قرآن دارای مفاهیم مختلف هستند که در متن آیه مورد نظر و سیاق آیات قبل و بعد روشن می شود. نور و ظلمات هر کدام دو مفهوم دارند نور به معنی روشنائی و نور به معنی هدایت. قران نور هدایتی است ولی در آیه نور خداوند خود را نور کائنات می داند و نور خود را به آتش که در ستاره کوکب دری است تشبیه می کند. ظلمات هم دو مفهوم دارد ظلمات به معنی تاریکی (جایی که مطلقا نور نیست که یک امر طبیعی است) و ظلمات به معنی گمراهی، جن به معنی یک پدیده نا شناخته از حواس ما که با آگاهی ما عیان می شود و جن موجودی که با انس ساختار تشکیلاتی انسان را می دهد. زمین به معنی کره زمین و زمین به معنی سطحی که روی آن راه می رویم و از جنس خاک است که گیاه در اثر باران از آن بیرون می آید. مثال فراوان است.
مطالعه بیشتر: سماوات هفت آسمان و خرافات
Write comment (0 Comments)- توضیحات
- بازدید: 6881
مقدمه نوشتار
در قسمت اول مقاله جن و جان از خرافات تا واقعیت قرآنی به جان پرداختیم و در قسمت دوم مقاله، جن را بر اساس آیات قرآن بررسی کردیم و اکنون قسمت سوم آن تقدیم می شود. در هر دو مورد انس عاملی است که هم با جان در ارتباط است و هم با جن. ماهیت انس ثابت است وقتی با جان است از آن گناهی سر نمی زند ولی هنگامی که با جن قرار می گیرد فالهما فجورها و تقوی ها در آن استقرار می یابد و زمینه گناه در آن فراهم می شود. در قسمت دوم بر اساس آیات قرآن متوجه شدیم که جن و انس با هم مجموعه انسان را تشکیل می دهند. نکته جالبی که با آن برخورد می کنیم این است که انس و جان در آیات مربوطه از هم تفکیک شده مطرح می شود. فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانّ- لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جان ولی جن و انس با هم می آیند. -یا معشر الجن والانس- و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون. مثلا در قرآن نفرموده یا معشرالجان و الانس که دلیل خاص خود را دارد. حال ماهیت جن چیست و در انسان چه نقشی بازی می کند. در دو آیه 76 ص و 12 اعراف ابلیس می گوید من از نار هستم(از جنس انرژی و نیرو است)- قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ- گفت من از نظر خلقت از انس بالا ترم من را از انرژی خلق کردی و او را در سنگ رس .
و از آنجائی که در قرآن یک نوبت اشاره شده که ابلیس کان من الجن است و ابلیس هم تاکید کرده من از آتش هستم. بنابراین این طور استنباط می شود که جن نیز از نار است. به عبارتی از انرژی است. فقط در این دو آیه به نار بودن جن و آن هم غیر مستقیم اشاره شده. نار سموم و مارج من نار مخصوص جان است. جن هم انرژی است ولی ماهیت خاصی از انرژی باید باشد. نار سموم و مارح من نار یک واقعیت است و ناربه تنهایی واقعیت دیگر. البته منظور آیات انرژی است چرا؟ زیرا همه آن ها از جنس ملائکه هستند و ملائکه هم به استناد آیه یک سوره فاطر نیرو است یا قوانین طبیعت. ملاکه از ملک است سببو در این آیه اسباب قوام جهان مادی. خداوند پیام خود را توسط ملائکه ابلاغ می کند و رسل است. بنابراین مادر قرآن تنوع ملائکه داریم ولی همه از جنس نیرو هستند.
جن و جان در قرآن دو پدیده جدا از هم ولی با ماهیت ثابت است
حال اگر بتوانیم بفهمیم که جن در چه زمانی خلق شده و به انس پیوسته راه برای کشف حقیقت جن باز تر می شود. خوشبختانه آیات زیر زمان خلقت جن و ابلیس را برای ما در تمثیلی بیان می کند.
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا- -هنگامی که خداوند ملائکه را مورد خطاب قرار می دهد که به آدم سجده کنید ابلیس از دستور خداوند سرپیچی کرد و از جنس جن بود آیا با این وصف ذریه او را اولیاء بجای خدا انتخاب می کنید. ذریه شیطان و ابلیس و جن در انسان هستند و این استعاره است از اینکه انسانی که ابلیس و شیطان را در درون خود دارند شما نمی توانید اولیاء در کنار خداوند قرار دهید. برخی به ظاهر آیه توجه میکنند و از آن چنین استنباط می کنند پس شیطان و ابلیس و جن جداگانه زن و فرزند دارند. اصلا توجه نمی کنند که این ها آیات متشابه هستند و طبق دستور خداوند ظاهر آیه را نه باید مد نظر قرار داد کسانی که این تصورات را برای خودشان درست می کنند قرآن را نه فهمیده اند. قرآن را مرتبا می خوانند و با صدای زبیا و دلنشین هم و برخی هم تمام قرآن را حفظ هستند ولی به مفهوم آن فکر نکرده اند مانند کسی که در قبرستان بر قبر مرده ها سوره یاسین را ار بر می خواند یعنی هوی نفسانی درون شما شما را در چنگ خود نگیرد. هم خدا را بپبرستید هم از هوی نفسانی خود یک خدائی در کنار ذات باریتعالی بسازید و آز آن پیروی کنید.
مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا- هنگامی که ما آسمان ها و زمین (اینجا با توجه بحث سجده آدم و حیات منظور هفت جو زمین و زمین است ) را خلق کردیم شما شاهد نبودید یعنی حضور نداشتید و حتی زمانی که خودتان را نیز خلق کردیم هم حضور نداشتید.
زمانی که خداوند هفت جو زمین را خلق می کند جن و ابلیس هنوز حضور ندارند حتی هنگام خلق خودشان هم حضور نداشتند. درباره ابلیس کاملا روشن است که ابلیس زمانی خلق می شود که ملائکه می خواهند به بشر سجده کنند که امتناع می کنند ، مرحله اول سجده ملائکه هنگام نفخ من روحی که با سجده دوم که به آدم است حدود یک میلیارد سال فاصله دارد. به مقاله سجده ملائکه به بشر وآدم در دو مرحله زمانی مراجعه فرمائید ولی جن قبل از تکمیل خلقت هفت جو زمین در حال شدن بود. این همان معنی وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ میدهد. داشتند خلق میشدند ولی هنوز نبودند. مانند هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا-انسان در دهر بود ولی چون در حال شدن بود قابل ذکر نبود. نطفه امشاج بود در مولکول های RNA در حال شدن بودند. زمانی که ملائکه به بشر سجده کردند یعنی درعلقه نفس واحده همراه با امر خداود و جنسیت نر و مادینی قرار گرفتند. طبق جدول زمین شناسی پانصد میلیون سال بعد از بناب هفت جو زمین یوکاریوت ها در حیات زمین ظاهر شدند.
نتایج حاصله از بررسی های آیات قرآن در باره ماهیت جن و جان
اول جان از جنس نوعی انرژی است و قبل از خلق الانسان من صلصال خلق شده ، بی جان است و با انس نمی تواند شراکت داشته باشد و انس هم باستناد آیه فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ بی جان است. خطاب کلی به انس و جان است که گناهی ندارند که مورد سئوال قرار گیرند. این آیات تمثیل هستند برای بیان واقعیت این دو پدیده. نقطه اشتراک جان و جن انرژی بودن آنها است. هر دو با خلقت انسان در ارتباط هستند. اینطور استنباط می شود که جان منشاء جن است. ابن عباس این موضوع که جان پدر جن است را از مفهوم آیات استنباط کرده است. چرا برای اینکه از نظر زمانی اول جان خلق شده و بعد جن. جان قبل از خلقت انسان خلق شده بود ولی جن زمانی که خداوند هفت جو زمین را خلق میکند جن هنوز خلق نشده بود، آما انس در زمان خلقت انسان از حما مسنون و در صلصال شروع به خلق شدن کرده است.بدائ خلق الانسان من طین.
مسئله مهم دیگر بر اساس آیات قرآن جن زنده است زاد و ولد دارد گناه میکند، مومن و فاسق دارد. مورد دوم به استناد آیات قرآن از آنجائی که جن و انس با هم هستند و تفکیک ناپذیرند ، با انسان متولد میشود عمر میکند و با انسان زاد و ولد میکند. مومن و فاسق جن و انس با هم هستند.
وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ-درآیات قبل از آن در باره قیامت صحبت می فرماید و در این آیه می فرماید: یاد کن روزی را که همه را محشور می کنیم، ای گروه جن خود را در انس تکثیر می کردید و اولیاء این جن ها (یعنی آنهائی که انس هستند و در گناه با آنها شریک هستند) از نوع انس گویند، پروردگارا ما از یکدیگر بهره مند می شدیم و هر دوی ما پایانی که برای ما مقرر فرمودید با هم طی کردیم. (یعنی طبق برنامه ریزی خالق متعال دوره را سر کردیم و به اینجا رسیدیم) خداوند می فرماید جایگاه شما(دو تا جن و انس) در آتش است و در آن ماندگار هستید مگر آنچه خدا بخواهد باری پروردگار تو حکیم و دانا است.
استکثرتم خود را تکثیر کردن معنی میدهد. بنابراین مورد دوم زنده بودن جن و زاد و ولد جن و مومن و فاسق بودن جن روشن شد. آیه می فرماید ای گروه جن شما خودتان را در وجود انسان تکثیر می کردید و انس که با جن ادغام شده بودند هم تاکید می کنند که خداوندا ما بر اساس برنامه مقدر شده از یکدیگر بهره مند می شدیم و با هم بسر میبردیم و با هم عمر ما پایان یافت. بنابراین جن در وجود انسان از بدو تولد وجود داشته است و آنهم انرژی سوخت و سازاست و انسان از ماده و انرژی تشکیل شده. با هم کار میکردند و از هم بهره مند میشدند و هر کدام بدون دیگری حیات نداشت. این مفهوم آیه است. باز هم اشاره شود این آیات متشابه هستند و در قالب تمثیل میخواهند معنی و ماهیت جن و جان را برای ما روشن کنند.
حال چه موقع جن در انس ادغام میشود
مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ-هنگامیکه ما هفت جو زمین را خلق کردیم شما جن و ابلیس حضور نداشتید. ماهیت وجودی هر دو انرژی است. با توجه به دو آیه- لَقد خَلقنا اْلِانسانَ مِن صَلصالٍ من حماءٍ مَسنونٍ و الجآنَّ خلقنه من قَبلُ مِن نّار السَّموم-حجر26و27- خلق الانسان مِن صَلصالٍ كَالفَخّار و خَلَقَ الجانَّ مِن مّارجٍ من نّارٍ-رحمن 14و 15 جان برای ساختار انسان خلق شده و می تواند مقدمه خلقت جن باشد و جن از آن مشتق شده باشد. جان میتواند تبادل انرژی در مولکول های آلی باشد که هنوز به سوخت و ساز تبدیل نشده اند و جن سوخت و ساز در بدن موجود زنده است. به مقدمه جن و جان از خرافات تا واقعیت قرآنی قسمت دوم توجه فرمایید.
این مطالب را از آیات قرآن استنباط کرده ام. در آیات زیر مفاهیم بسیار گسترده ای در آن مستتر است که اگر با دید علمی به آن نگاه کنیم موضوع جان به عنوان ایجاد انرژی از تبادل پیوند مولکولی را میتوان کشف کرد.
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ- ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ- ابتدا خداوند هر انچه برای ایجاد ساختار انسان که از جن و انس تشکیل می شود را فراهم می کند. احسن کل شیئ مفهوم گسترده ای دارد. وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ یکی از آن نیازهای خلقت انسان است، این فرایند خلقت جن و شروع خلقت انس- وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ است. شروع خلقت انسان در سنگ رس نیاز به تبادل پیوند های مولکولی دارد. اگر در پروسه خلقت انسان نگاه کنیم هم زمان با تشکیل کانی رس و در محیط اطراف آن در پوسته تازه شکل گرفته جامد زمین هیدرات های کربن از مولکول های آمونیاک و بخارآب و متان شکل می گیرند ( درمقاله پیدایش نفت تئوری جدید به عنوان ضایعات خلقت انسان مطالب جدید تری کشف کرده ام که می تواند اصلاحیه این نوشتار باشد). محیط واکنش به دلیل هیدروژن فراوان بازی است و اکسیژن و گاز دی اکسید کربن نمی توانند عرض اندام کنند، زیرا میل ترکیبی هیدروژن با کربن و اکسیژن بسیار قوی تر است تا میل ترکیبی اکسیژن با خودش و کربن. اما هیدرات های کربن سنگ بنای اولیه پروتئین ها، چربی ها، نوکلئوتیدها برای تشکیل نیاز به اکسیژن دارند. اینجا مولکول آب که بصورت بخار و فراوان در دسترس است منبع اصلی تامین اکسیژن مورد نیاز ترکیبات آلی ساختار اولیه انس است که با عامل H-Oو H با تبادل پیوند مولکولی این کار را می کند . ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ دقیقا این مفهوم را میرساند.
بداء خلق الانسان شروع خلقت انسان است نسل بعد از شروع، ایجاد ترکیبات مادی ساختار انسان است که همان انس است .ثم جعل نسله یعنی نسل بعد از شروع پروسه خلقت انسان و سلاله مائ مهین هم همان مشتقات H.OH آب است. بنابراین جان می شود نیروی یا نیروی یا عامل اصلی موجود در پیوند مولکولی که با تبادل مولکولی سر و کار دارد و انس هم ترکیبات ساختار اولین سلول حیات است. این جا آخرین دست آورد های علم زیست شناسی به ما کمک میکند که ما با استناد به داده های بدست آورده از قرآن جان و جن و انس و انسان را تاویل نمائیم و به حقیقت آیات متشابه که مطرح کردیم برسیم. وارد شدن به جزئیات مقاله علمی مفصلی میطلبد ولی ما در این جا خلاصه وار تاریخچه حیات انسان را از نطفه و علقه بیان می کنیم.
خلاصه تاریخچه پیدایش اولین نطفه حیات
اولین موجود زنده نخستین نطفه حیات است. نطفه یعنی دارای ژن بوده است و بدون ژن موجود زنده نیست. اما ژن هم دوره تکامل داشته است و آخرین نظریه علمی از دنیای RNA به عنوان پایه حیات موجودات زنده سخن می گویند و تک سلول های بدون هسته و غشاء هسته ای بوده اند. ابتدا ویروس ها و سپس باکتری ها ی سه گانه که مدت طولانی در زمین حاکم بودند و راه تکامل خود به سوی ژن کامل DNA بودند. دنیای ار.ان.آ جدید ترین نظریه پیدایش حیات- این نطفه به استناد علم زیست شناسی از رسوب نرم و سیاه از باقی مانده رسوبات ترکیبات آلی اولیه ساختار تشکیلاتی انسان (انس) در درون لایه های کریستال سنگ رس یا پیریت هنگام ایجاد غذای بیولوژیکی در چهار دوره ایجاد شد. حدود 3/5 میلیارد سال قبل، مطالبی که عنوان می کنم از زیست شناسان معروف مانند ارنست مایر، کاپلان و دی کر سان است. این نطفه پروکاریوت نام داشت و مدت سه دوره ظلمات در کره زمین که هنوز جو زمین شفاف نشده بود و اکسیژنی هم وجود نداشت حاکمیت حیات در زمین را در دست داشت. این نطفه اولیه حیات باکتریهای اولیه غیر هوازی بدون هسته و غشاء هسته ای بودند
دوره اول ظلمات که در قرآن به ظلمات ثلاثه (تاریکی های سه گانه در خلقت نطفه که متاسفانه ما این تحولات اولیه حیات را از طبیعت به درون رحم زن منتقل کرده ایم ، نظرعلمی هزارسال قبل که بر باور ما نشسته) نام برده شده است پانصد میلیون سال طول کشید و جای خود را به باکتری های غیر هوازی فتوسنتز دادند که آنهم پانصد میلیون سال طول کشید.
سپس در دوره سوم ظلمات سیانو باکتری های فتوسنتز پا به عرصه وجود گذاشتند. این ها همه باکتری بودند از جنس پروکاریوت ها. هسته و غشاء هسته ای نداشتند دارای DNA ناقص بودند یعنی ژن اولیه حیات که از RNA تشکیل شده بودند. قابلیت تکثیر جنسیتی هم هنوز نداشتند. به تعبیر قرآن همه نطفه امشاج بودند.
قرآن میفرماید - وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ- ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ- ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ-درحقیقت ما انسان را از رسوبات منشعب شده در سنگ رس آفریدیم. نطفه ای بود که آ ن را در قرارمکین قرار دادیم و سپس نطفه را به علقه تبدیل کردیم و علقه را به غضروف تبدیل کردیم و غضروف را به استخوان بدل کردیم و روی آن را گوشت پوشانیدیم و سپس خلق آخر را از آن انشاء کردیم. به مقاله خلقت انسان از نطفه و علقه مراجعه فرمائید. قرار مکین غشاء هسته ای است که نطفه را خداوند در آن قرارداد و آن را به علقه تبدیل کرد.
در سه دوره ظلمات سه گانه باکتری ها بر حیات زمین استیلا داشتند و بعد از آن یک دوره پانصد ساله جو زمین و هفت طبقه آن خلق شد و سپس علقه یا تک سلولی هسته دار با غشاء هسته ای که همان قرارمکین است و بعد از پیدایش جو اکسیژن دار زمین پا به عرصه وجود گذاشت. غشاء هسته ای ساختار پیچیده دارد و از دو لایه تشکیل شده که دارای منافذ برای تبادل ترکیبات آلی مورد نیاز برای ساختار ژن ها است. دانشمندان زیست شناسی در مورد چگونگی تشکیل پیچیده این غشاء در زمین اولیه بحث مفصلی دارند و به یک موضوع مهم و معمای خلقت و تکامل تک سلولی بدون هسته به هسته دار تبدیل شد و راز آن هنوز کشف نشده و قرآن کلمات مهم علم زیست شناسی را در قالب تمثیل ها برای ما بیان میکند. نطفه امشاج هسته و غشاء هسته ای می گیرد و به علقه تبدیل می شود. بازنگری نوینی در روند خلقت انسان در زمین اولیه ضرورت دارد و نظر هزارسال قبل را اصلاح کنیم و آیات الهی را با آخرین نظریه های علمی که با آزمایشات متعدد ثابت شده تاویل نمائیم و چهره علمی آیات متشابه در خلقت انسان در قرآن را که پشت پرده تصورات ذهنی کهن پنهان مانده آشکار سازیم.
مطالبی که ما در تفسیر و تاویل این آیات مطرح می کنیم گذشتگان با علم روز بیان کردند و آن هم با علم هزار سال قبل. ما هم با علم روز آن ها تاویل نمائیم مگر اعتقاد نداریم که خداوند متعال خود خالق علم است و خلاف علم مطلبی ندارد. به تصویر زیر نگاه کنید این تصویر را شخصا از مطالب مقاله تکامل پرفسور ارنست مایر شخص دوم در تکامل موجودات زنده پس از داروین اقتباس کرده ام.
علقه ایوکاریوت است که پس از پیدایش جو زمین محدوده آبی رنگ در جدول زمان بندی زمین شناسی از نطفه ها که به صورت باکتری ها بودند خلق می شود. درجدول نگاه کنید ایوکاریوت ها که همان علقه هستند بعد از ایجاد هفت جو زمین که به رنگ آبی است خلق می شوند. دارای DNA کامل غشاء سلولی دو جداره کامل و سیتوپلاسم سلولی و از همه مهمتر دارای غشاء هسته ای که ژن DNA کامل با قابلیت توارثی را در خود قرار داده است و این همان قرارمکین است . تمامی جانداران پر سلولی از این علقه پا گرفتند و روح خداوند در این زمان در آن نفخه شد و خداوند در مرحله اول خطاب به ملائکه میفرماید به این ساختار اولیه بشر سجده کنید. هنوز تا پیدایش اولین انسان تکامل یافته یعنی آدم فاصله یک و نیم میلیارد ساله باقی است. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلآئِكَةِ إِنِّى خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّيْتُه وَنَفَخْتُ فِيه مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَه سَاجِدِينَ.
این آیه مکمل آیه زیر است-الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ- ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ- فاذا سویته در آیه اول و ثم سواه در آیه دوم هر دو یکی است و زمانی است که نفخ من روحی اتفاق می افتد و روح خداوند در ساختار اولیه انسان که انس بود قرار می گیرد و انس با حضور جن میشود انسان ولی انسان سویته شده و در حال تکامل بسوی انسان کامل که از آن آدم یک و نیم میلیارد سال بعد ظاهر میشود. در ژن کامل روح مستقر میشود و فرمان رشد و تکامل موجودات زنده از این پس تحت امر خداوند است .چنانچه در آیه دقت فرمائید این ساختار هنوز اعضای بدن ندارد. بعد از نفخ من روحی جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ صورت می پذیرد.
این انس است به عبارتی تا این جا انس تنها بود و از این جا جن به انس ملحق می شود. قبل از آن جان بود و انس هم همان انس. عمل سوخت و ساز موجود زنده از وقتی ایجاد می شود که سلول اولیه حیات دارای غشاء سلولی و هسته ای و قرار مکین می شود. در باکتری ها عمل سوخت و ساز وجود ندارد و باکتری نیاز خود را مستقیما از محیط اطراف بدون واکنش شیمیایی سوخت و ساز انجام می دهند، زیرا غشاء دو جداره هسته ای هنوز تشکیل نشده و آنزیم هم ندارند و در باکتری های پیشرفته برخی آنزیم دارند که احتمالا در آن دوره خلق نشده اند در تفاسیر بر اساس نظرات کهن مربوط به علم هزار سال قبل علقه را در رحم قرار داده اند. قران می فرماید وقتی روح خداوند در آن قرار گرفت هنوز چشم و گوش و قلب نداشت. در حالی که جنین در همان چند روز اول بعد از انعقاد نطفه که نطفه بسته می شود تمامی ارگان موجود زنده در آن قرار داده میشود و فقط رشد میکند و بزرگ می شود و قلب در دو هفته بعد شروع به تپیدن میکند.
این جا عظمت آیات قرآن را درک کنیم که چرا اشاره کرده که ما نطفه را در قرار مکین قرار دادیم. تمامی تعاریف نطفه و صلب و ترائب و قرار مکین و ماء دافق و آب مرد و سینه زن همه نظرات بیان شده به استناد علم روز هزار سال قبل است. بیاییم قرآن را از این مهجوریت و تار عنکبوت تصورات غلط ذهنی هزار سال قبل که بر باور ما نشسته نجات دهیم تا حقایق علمی قرآن عیان شود و شبهات تصورات ذهنی دامن آیات متشابه قرآن را رها کنند و جوانان تشنه درک حقایق آیات قرآنی را به راه راست درک آیات متشابه راهنمائی کنیم و ثواب دنیا و آخرت را نصیب خود سازیم.
اجر شما با خداوند متعال. بمناسبت سالگرد مبعث با سعادت پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) تابنده نور هدایت و عدالت بر شما مبارک باد. سید محمد تقوی اهرمی 25 فروردین 1397 ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید شهریور 1402
- توضیحات
- بازدید: 6242
مقدمه قسمت دوم مقاله جن و جان از خرافات تا واقعیت قرآنی
در قسمت اول این نوشتار با تجسس در آیات قرآن موضوع جن از نظر مفهومی و کلمه جان و تفاوت آن با جن به بحث گذاشته شد. جن و جان از خرافات تا واقعیت قرآنی-قسمت اول- جان قبل از خلقت انسان خلق شده و با انس ماهیت مادی انسان که جاندار نیست هر دو استقلال وجودی دارند و بهم وابسته نیستند. جان در قرآن با دید علمی الکترون است
جن و جان هر دو پدیده ای در حیات زمین هستند از جنس نیرو و انرژی. پدیده ای که وجود دارند ولی از حواس ما پنهان است. مثالی بزنیم خداوند در آیاتی از قرآن ماهیت جن را آتش و ماهیت جان را آتش بی دود و نار سموم مینامد. از آیات اینطور استنباط می شود که جان در زمانی مشخص که به آن اشاره می کنیم منشاء پیدایش جن می شود.
حال همان آتش را مثل میزنیم که ماهیت جن و جان از آن است. سوختن عملی است که در آتش اتفاق می افتد - الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ-خداوند است که در نهاد درخت سبز برای شما آتش را قرار داد که هر وقت نیاز داشتید آن را بیرون می آورید. شرایط را برای بیرون آوردن آتش باید فراهم کرد درختی که خشک شد و آب درون آن بخارشد آماده است که شما عمل سوختن را انجام دهید و سوختن واکنش شیمیایی است با اکسیژن هوا وقتی ما نفت را که درجه احتراق آن بالا دارد را بر روی چوب می ریزیم و آتش میزنیم این واکنش شیمیایی شروع میشود و هیدراتهای کربن موجود در چوب با اکسیژن ترکیب می شوند و انرژی آزاد میشود و ما با حرارت و نور و شعله آن را (انرژی را که آزاد می شود) حس می کنیم. آیا این تمام موضوع سوختن است، عاملی که این تظاهرات سوختن را بیرون می دهد واکنش شیمیایی است که از دید ما پنهان است. حال سوختن کند داریم و تند و فوق العاده سریع ، حرارت و انرژی آنهم متفاوت است و دربدن موجود زنده کند است و شعله ندارد و آنزیم ها نقش نفت را بازی میکنند و هیدرات های کربن، پروتئین ها، چربی ها را وادار به سوختن میکنند و انرژی مورد نیاز بدن تامین میشود.
یکی از علائم سوختن کند در مثلا انسان حرارت بدن او است که روی درجه 37 به قدرت خداوند متعال و با دخالت اسباب و قوانین طبیعت که ملائکه هستند ثابت می مانند و بقیه انرژی در بدن صرف انواع فعالیت های جسمی بکار گرفته می شود و اگر مازاد داشته باشد که از پرخوری است به صورت چربی در بدن ذخیره می شود. موجودات زنده از دو عامل ماده و انرژی تشکیل شده اند عناصر و ترکیبات شیمیایی ساختار جسمی را به وجود می آورند. در ترکیبات شیمیایی هم نیرو بکار رفته مانند سنگ ها ولی فرقی که موجود زنده و سنگ دارد در عمل سوخت و ساز در درون ساختار بدن است که همین سوختن است که بدون آن موجود زنده مفهومی ندارد.
حال این انرژی که در سوختن آزاد می شود از کجا می آید. مولکول های شیمیایی از پیوستن اتم ها به یکدیگر ایجاد شده اند. این اتم ها با اشتراک گذاشتن الکترون های مدار خارجی خود به صورت اشتراکی یا رد و بدل کردن آن پیوند مولکولی را ایجاد می کنند. نیرو و انرژی در این پیوند ها دخالت مستقیم دارند. این پیوند ها که از هم گسسته می شوند انرژی را آزاد یا از محیط می گیرند. این پیوند ها در طبیعت بی جان مانند سنگ ها بدون تغییر باقی می مانند مگر اینکه برخی از ترکیب شیمیایی آن با اکسیژن واکنش داشته باشند و اکسید شوند. در موجودات زنده این پیوند ها در سلول ها و دیگر اعضای بدن دائم در تغییر و تبدیل هستند و انرژی می گیرند و آزاد می کنند. هر ترکیب شیمیایی در بدن دارای یک واسطه است بنام آنزیم ها. این مطالب مقدمه کوتاهی بود که در مورد تعریف مفهوم جان و جن مورد استفاده ما قرار می گیرد.
جن در قرآن و هویت آن
جن در قرآن به مفاهیم گوناگونی آورده شده. جن به معنی ناشناخته و از دید ما پنهان و دیگری جن که ارتباط مستقیم با انس دارد. جنی که با انس ارتباط دارد همان است که از آتش خلق شده است و با انس عجین است ثقلین است. در حدیث ثقلین قرآن و عترتی دو پدیده جدا ولی وابسته بهم هستند، یکی از وحی و دیگری از انسان. معنی ثقلین را می خواهم عنوان کنم و گر نه این دو موضوع دو مقوله جدا هستند. جنی که در سوره الرحمن اشاره شده با جنی که در سوره ناس است متفاوت هستند. جن در سوره الرحمن و سایر آیات از جنس آتش ولی در سوره ناس نیرویی است که از خارج از انسان شخص را مبتلا می کند و در دلها وسوسه انحراف ایجاد می کند. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلَهِ النَّاسِ-من شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ- الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ- مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ-بگو پناه میبرم به خداوند رب و ملک و اله مردم از شر وسوسه کننده خناس که در دل های مردم می نشیند ، این وسوسه کنندگان هستند که کلام آنها خنس است در درون انسان ها می نشیند و محو می شوند یعنی جزء باور مردم قرار می گیرد و شر هستند مانند مثلا شایعه پراکنی. دروغ پراکنی ، غیبت. تهمت. شیطان وسوسه گر درون انسان است و اگر از بیرون انسان هم آن را وسوسه کند باز هم شیطان است ولی اینجا جن است عوامل ناشناخته. ماهیت جن و ابلیس و ملائکه از انرژی و نیرو است مارج من النار، ولی جن هیچ جا در قرآن به عنوان عامل تخریب گر(جن که با انس تشکیل یک مجموعه می دهند نه سایر جن ها) معرفی نشده تنها ابلیس از فرمان خداوند سرپیچی می کند و می گوید من از آتش هستم و خداوند هم می فرماید ابلیس از جنس جن بود و ما فقط از این آیه می فهمیم که جن از آتش است. بقیه آیات در باره ماهیت جان از مارج من النار و نار السموم سخن می گویند و جن هم جان نیست. گفتیم ماهیت جن از آتش بی دود یا به زبان علم روز انرژی و یا نیرو است. جن با شیطان فرق می کند این را آیات قرآن می فرماید. شیطان از درون انسان و بیرون او با روش های متفاوتی انسان را وسوسه می کند، شناخته شده و ماموریت او هم تعیین شده است. ولی جن در این سوره نیروی ناشناخته است که به شکل های غیر قابل تصور بر دل انسان موضوعی را تلقین می کند خناس از خنس می آید با تجسس در آیات قرآن معنی آن روشن میشود. نیروئی که فرو میرود و محو میشود یا عاملی را انتقال می دهد که شخص را و افکار او را از راه خارج میسازد. درباره خنس به مقاله-کلمات خنس و کنس در قرآن و واقعیت عینی وحی مراجعه فرمایید.
این جن می تواند در زمان های مختلفی با نیروهای متفاوتی بروز کند مثلا در قرن شکوفائی علم چه چیری می تواند این کار را انجام دهد. فضای مجازی که یک نوع فن آوری بسیار مهم و سودمند است ولی اگر به عنوان ابزار گمراه کننده انسان بکار رود وسواس خناس است. سر نخ این ابزار می تواند در دست کسانی قرارگیرد و مفسده ایجاد کنند. فضای مجازی را چه عاملی هدایت می کند و ماهیت آن چیست امواج رادیوئی یا نوعی نیرو. من الجنه و الناس یعنی هم از جنس انسان و هم از جنس جن میتوانند وسواس خناس باشند ولی این جن با جنی که با انس ثقلین هستند فرق میکند.
جن و شرکت در ساختار انسان
آیات قرآن از زنده بودن جن نام برده و در روز محشر با انسان محشور می شوند و جایگاه آنها جهنم است گناه می کنند جن های مومن و صالح اشاره شده که می خواهیم به این موضوع بپردازیم. قبلا یک آیه عجیب از قرآن که اساس بحث ما بر آن قرار دارد و به نا حق معنی قَدِ اسْتَكْثَرْتُم از آنجائیکه درک مفهوم آن مشکل بوده است به گوشه ای سپرده شده و در هیچ مقاله موضوع جن از آن نام برده نمی شود بیان کنم. انسان را گمراه می کردید آورده شده که با مفهوم آیه همخوانی ندارد.
وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ-در آیات قبل از آن در باره قیامت است و در این آیه میفرماید: "یاد کن روزی را که همه را محشور می کنیم ، ای گروه جن خود را در انس تکثیر می کردید و اولیاء این جن ها از نوع انس می گویند (یعنی آن هائی که انس هستند و در گناه با آنها شریک هستند) ، پروردگارا ما از یکدیگر بهره مند می شدیم و هر دوی ما پایانی که برای ما مقرر فرمودید با هم طی کردیم. (یعنی طبق برنامه ریزی خالق متعال دوره را سر کردیم و به اینجا رسیدیم) خداوند می فرماید جایگاه شما (دو تا جن وانس) در آتش است و در آن ماندگار هستید مگر آنچه خدا بخواهد باری پروردگار تو حکیم و دانا است".
از راغب نقل می شود که تکثیر ممکن است فی نفسه باشد نه قیاس با دیگری منظور ایشان این است که عمل تکثیر به موصوف بر می گردد یعنی جن خودش را تکثیر کرد نه انس را مثلا در آیه-اِسْتَكْثَرَ مِنَ الشَّىْءِ- يعنى آن كار را بسيار كرد – موصوف آن کار را خودش انجام می دهد-اعراف 188 استکثرتم معنی خودتان را تکثر کردید نه دیگران را (در ترجمه ها آمده که جن انسان ها را گمراه کردند که درست نیست). من معنی مختلفی دارد از و در و مفسرین و مترجمین همه جا به معنی از اشاره کرده اند در صورتیکه درهم می تواند معنی دهد.
این آیه سه مطلب بسیار مهم دارد که کسی به آن توجه نکرده است.
اول جن در انسان وجود دارد و زاد و ولد آنهم با زاد ولد انس ادامه می یابد. طبق این آیه جن خودش را در انس تکثیر می کرد ( آیه تمثیلی از قیامت است و منظور ای گروه جن شما خو را در انس تکثیر می کردید)و با توجه به ثقلین بودن جن و انس هر دو یک مجموعه واحد را تشکیل می دهند.
دوم انس اولیاء جن مورد بحث در آیه می گویند ما از هم بهره مند می شدیم. یعنی عدم وجود یکی نبود دیگری است و به عبارتی انس و جن در یک مجموعه هستند و جن نیرو را در اختیار انس قرار میدهد و انس ساختار و حیات خود را بقاء می بخشد و مدیون جن است. انس ساختار مادی انسان است. تمامی کل شیی از ماده و انرژی تشکیل شده اند و موجودات زنده از ماده، انرژی حیات می یابند.
سوم وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا و ما جن و انس بر اساس برنامه ریزی که بر ما مقدر فرمودی، در کنار هم عمر را سپری کردیم. تمثیل زیبائی است و ماهیت وجودی جن را برای ما در قالب تمثیل در قیامت بیان می فرماید. این آیه در باره ساختار تشکیلاتی انسان سخن می گوید و مخاطب را جن قرارداده است. از آیه فوق دریافتیم که جن و انس با هم، تفکیک ناپذیر و ثقلین هستند. سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ .
جن و انس را ثقلان می نامد و می فرماید به زودی به شما می پردازم. ثقل سنگینی است و متعلق به هر دو جن و انس است .هر دو درهم ادغام هستند سنگینی یکی می تواند توصیف سنگینی دیگری باشد. هر دو در جرم و جسم مشترک هستند و تفکیک ناپذیر. نبود یکی نابودی دیگری است. آیه پر معنی است. جن نیرو است نیرو وزن ندارد ولی انس وزن دارد وقتی هر دو با هم ادغام می شوند .هر دو زنده هستند ،هر دو با هم عمر می کنند و هر دو در گناه مشترک هستند و هر دو جرم دارند چون در یک واحد قرار گرفته اند. لازم و ملزوم یکدیگرند از این جهت هم خداوند میفرماید-
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون-جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. یعنی مجموعه آن که انسان است مرا عبادت کنند. آیات چندی در قرآن این موضوع را بیان میکنند.
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ-انعام 112-و بدین گونه برای هر پیامبری شیطان هائی از جن و انس برگماشتیم بعضی از آنها به بعضی دیگر سخنانی القا می کنند و اگر پروردگار تو می خواست چنین نمی کردند پس آنها را با آن افترا هاشان واگذار(اهمیت نده). اینجا خداوند تاکید می فرماید که شیطان برای وسوسه انسان ها را من (خداوند متعال) قراردادم (برای امتحان) و از سیاق آیه چنین بر می آید که جن و انس همان انسان است و شیطان هم کسانی که مردم را می فریبند و جو سازی میکنند تا آنها را از پیامبران دور نگه دارند شیاطینی از جن و انس یعنی شیاطینی از انسان (طبق آیه فوق انس و جن هر کجا با هم عنوان شود معنی انسان میدهد. جمله آخر آیه فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ-به همان انسانها برمی گردد.
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ-سپاهیان سلیمان از جن و انس و پرنده گرد آمدند. جن و انس همان لشکریان انسان است وهمراه آن ها چیزی که پرواز می کردند (مانند هواپیمای جنگی امروزی)است. در آیه قبل میفرماید- وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ-سلیمان وارث داود شد ای مردم خداوند روش پرواز را به آنها آموخت و از هر نعمتی آنها را بر خودار کرد و این از فضل خدا بود.
منطق الطیر می تواند روش پرواز هم معنی بدهد. در آیه 179 سوره اعراف هم جن و انس را به عنوان یک مجموعه بیان فرموده-
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ-اعراف-179
برای جهنم بسیاری از جن و انس را بیافریدیم ایشان را دلهایی اس
ت، که بدان نمی فهمند و چشم هایی است که بدان نمی بینند و گوشهایی است که بدان نمی شنوند اینان مانند چهار پایانند حتی گمراه تراز آنها اینان خود غافل هستند- در این آیه جن و انس را به جای انسان بکار برده و آنها انسان هایی هستند که دل داشتند، خواسته نفسانی داشتند که نتوانستند حقایق را درک کنند (تصورات ذهنی بر خواسته نفسانی نشسته) ودیدگانی داشتند که بصیرت به آنها نداد و گوش هایی داشتند که واقعیت ها را نشنیدند مانند چهارپایان بلکه از آنها هم فرو تر و آنها غفلت کنندگان بودند.
تا اینجا برای ما روشن شد که جن و انس رویهم یک ماهیت ساختاری دارند، بهم وابسته و جدا ناپذیرند دارای زاد و ولد هستند ولی با زاد و ولد انسان آنها هم تکثیر می یابند. بنابراین درون ساختار انسان و زنده هستند. این آیه به صراحت می فرماید که جن وقتی با انس ادغام می شود تمام خصوصیات ذاتی انسان را می گیرد. مانند انسان می شنود، می بیند و خواسته نفسانی دارد، زیرا با هم یکی میشوند و یک مجموعه انسان را تشکیل می دهند.
یا معشر الجن والانس انستطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات والارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان.ای گروه جن و انس (ای انسان) اگر استطاعت یا توان نفوذ به اقطار هفت آسمان جو زمین را دارید پس نفوذ کنید ولی شما نمی توانید مگر اینکه به (علم آن) تسلط داشته باشید. یعنی شما قادر هستید با تسلط بر علم و دیدیم که جن و انس توانستند در قالب انسان، آسمان زمین را بشکافند و به ماه برسند.
بنابراین جان در قسمت اول مقاله با انس نمی توانست یک مجموعه جاندار را تشکیل دهد، زیرا بی جان بود قبل از خلقت انسان وجود داشت و انس هم قابلیت دریافت جن را کسب نکرده بود ولی بعد از مدت مدیدی جن به انس می پیوندد و مجموعه ماده و انرژی جاندار ابتدا در قالب بشر و سپس تکامل یافته و انسان تکامل یافته در قالب آدم ظهور میکند. يريد الله ان يحق الحق بكلماته خداوند اراده کرده است که حق را با کلمات خود محقق سازد. بنابراین انس ساختار تشکیلاتی انسان است و از ماده است و بی جان زمانی میتواند جاندار باشد که ماده و انرژی پیوند بدهند. انسان مجموعه ای است از ماده و انرژی. انرژی باید در مجموعه زنده چیزی باشد که به بقاء حیات کمک کند وگرنه جان هم پیوند ملکولی است ولی در بقاء حیات نقش ندارد. باید فکر کنیم و با استعانت از علم زیست شناسی و تاریخچه حیات رمز آن را بیرون آوریم که جن چیست.
این ها مطالبی هستند که ما از آیات قرآن بدست آوردیم. حال در چه زمانی جن به انس می پیوندد. انس در دو پدیده جان و جن ثابت است. ساختار مادی بشر است و با جان موجود زنده نیست (به استناد تمثیل قرآن قابلیت گناه ندارد) ولی با جن زنده است و قابلیت گناه پیدا میکند. در قسمت سوم مقاله جن و انس مجموعه انسان را تشکیل میدهند به آیات مربوطه می پردازیم تا زمان وقوع این حادثه سرنوشت ساز در خلقت انسان را کشف کنیم و سپس از نظرعلمی جان و جن را تعریف کنیم. این پدیده جزء سرنوشت خلقتی انسان است. با ما باشید و از واقعیت علمی نهفته در آیات قرآن لذت ببرید و به حقانیت آن ایمان بیاورید. سید محمد تقوی اهرمی فروردین 1397 ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید 1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)
