- توضیحات
- بازدید: 5078
مقدمه نوشتار
زمین طی فرایندی زمان بر از توده ابر خورشیدی و هم زمان با سایر سیارات منظومه شمسی از خورشید جدا و خرده سیارات هم احتمالا از برخورد دو سیاره با یکدیگر ایجاد شدند. علم اختر شناسی چگونگی این فرآیند و بسیاری نکات مهم آن را هنوز کشف نکرده است. سالیان دراز گذشت تا زمین شکل کنونی خود را پیدا کند. حیات در آن ایجاد شود و انسان به تمدن کنونی برسد. هم زمان با پیدایش انسان نظرات گوناگونی در چگونگی خلقت انسان ابراز شد. کهن ترین نظریه پیدایش موجودات زنده بر پایه اصل ایجاد یک باره از ماده اطراف خود می باشد که به غلط به خلق الساعه معروف شده است. معنی خلق الساعه یعنی ایجاد یک باره که شامل همه چیز می شود. مثلا علم فیزیک می گوید کیهان یکباره و از هیچ خلق شد. یعنی کیهان خلق الساعه ایجاد شد. این اصطلاح بیشتر در باره خلق موجودات زنده مطرح شد و ریشه آن هم از پیدایش آدم از گل و به یکباره تخیلات انسان به دلیل فهم زمان خود شکل می گیرد. خداوند در کتب توحیدی فرمود ما انسان را از خاک آفریدیم. فهم انسان در زمان متفاوت نسبت مستقیم با آگاهی های علمی زمان خود دارد. در کتب دینی قدیم اثری از کلام خداوند نیست، بلکه تفسیر انسان ها از کلام خدا جایگزین کلام خداوند شده است. خداوند از خاک گل درست کرد و گذاشت ور بیاید و سپس هیکل آدم را ساخت و آن هیکل به فرمان خداوند به یک باره زنده شد بی مقدمه و تنها با آب و گل. این شد خلق الساعه و پایه تفکرات انسان شکل گرفت.
خلقت موجودات زنده به صورت یکباره از محیط اطراف
یکی از موضوعات در این دیدگاه هم خلقت موجودات زنده به صورت یکباره از محیط اطراف است که برداشت های دانشمندان تا قرن 17 میلادی بر باور خود نشانده بود. پدیده ایجاد یکباره مگس، موش، شپش در محیط گندیده و کثافات را سالیان دراز پس از خلقت انسان به عنوان یک ادله بر پیدایش موجودات زنده ازجمله انسان توجیه میشد. برداشت از کتب ادیان الهی هم این موضوع را تائید می کرد. از آنجائی که کتب ادیان الهی و روش نزول وحی کلامی بوده و مانند قرآن در یک محدوده زمانی نازل شده ضبط این کلام و نگهداری اصل متن وحی با شرایط آن زمان امکان پذیر نبوده و پس از مدتی کلام خداوند با تصورات ذهنی و باور عمومی تفسیر شده و سالیان بعد به طریق روایات به تحریر در آمد و این دیدگاه داخل متن کتب (تورات و انجیل) قرارمی گیرد و اصل کلام خداوند تحریف شده است. نظریه خلق الساعه هم شکل مذهبی به خود می گیرد. کلمات خلقت کیهان در شش روز، خلقت انسان از گل رس، هفت آسمان بطور مثال همه کلمات خداوند بوده است که در لابلای وحی به پیامبران به آن اشاره می شده و در ادبیات انسان قرار می گیرد، تصورات ذهنی انسان با دانش روز آن را توجیه می کرده است.
این کلمات در قرآن نیز تکرار شده است. اینکه ما تصور می کنیم که خداوند مثلا کلمه سماوات و الارض را از نوح نقل کرده است غلط و نا روا است. در زمان صدر اسلام شرایط زمانی این فرصت را برای انسان فراهم نمود تا اصل کلام خداوند برای نسل های آینده حفظ شود و با پیشرفت علم مفاهیم آن برای انسان روشن شود. متاسفانه از آنجائی که تصورات کهن به ارث رسیده ریشه در تصورات ذهنی اسرائیلیات دارد و ما آیات متشابه را بر آن اساس تفسیر می کنیم حقایق علمی قرآن هم چنان پنهان مانده است. ما بر تصورات غلط خود تعصب می ورزیم. نمونه آن کلمات صلب و ترائب و ماء مهین و ماء دافق و فرق آنها از نظر علم زیست شناسی و قرآن در قرآن است که با آخرین نظریه های علم زیست شناسی مطابقت دارد –صلب و ترائب – خوشبختانه اصل کلام خداوند در قرآن به عنوان سند در دسترس قرار دارد و واقعیت علمی آن بالاخره تصورات ذهنی کهن را کنار میزند.
نظریه خلق الساعه اساس و پایه تفکرات فلاسفه و دانشمندان قدیم است.
ارسطو بر اساس این طرز تفکر نظریه ای ارائه داد که تمامی موجودات زنده بر سه طریق بطور مستمر خلق می شوند. اول از طریق جفت گیری، دوم تکثیر و رشد و سوم بصورت ایجاد آنی از محیط اطراف مانند کرم هائی که در گوشت مانده پیدا می شوند و چنین تصور می کردند که مگس ها دفعتا از گوشت گندیده خلق می شوند. بر اساس تصورات ذهنی برای خلقت تمامی موجودات زنده هم همین روش خلق شدن به یکباره اعمال شده است و استمرار داشته است. ماده گندیده عامل پیدایش حشرات و مگس ها است. انسان هم توسط خداوند از گل ولای گندیده به شکل ساختاری کنونی ساخته شد و با یک فرمان زنده شد و همسر او را هم از گل باقیمانده درست کرد. در تورات و انجیل تحریف شده صراحتا این واقعه در قالب داستان شرح داده شده. تفکر خلق الساعه با چهره اعتقادی مذهبی در محافل علمی حاکم میشود.
به همین دلیل بوده که کلیسا از آن حمایت می کرده. خلق حیات یکی از موارد نظریه خلق الساعه است که رنگ غالب نظریه خلق الساعه را به خود گرفت و به عنوان اولین نظریه پیدایش حیات تا قرن 18و19 میلادی بر باور مردم جهان به عنوان نظریه روز مستحکم شده بود. دانشمندان اسلامی هم از این نظرات بی بهره نبوده اند و در آثار آن ها امروزه هم به خوبی مشاهده می شود. این تفکر که انسان از گل متعفن گندیده خلق شده از همین طرز تفکر ایجاد شده است. در معنی کلمه حما مسنون هم این موضوع را مشاهده می کنیم حما مسنون گل سیاه گندیده (بسیاری بدبو هم به آن اضافه کرده اند) تعریف شده است. این نظریه در سال 1668 توسط فرانسیسکو ردی با آزمایشی ساده رد شد. وی نشان داد که اگر ما گوشت را از مگس ها دور نگه داریم لارو ها از آن پیدا نمی شوند. وی یک نظر کلی بیان کرد. گیاهان و جانوران فقط از خود آنها ایجاد می شوند. موجود زنده از موجود زنده به وجود می آید.
با کشف میکروسکوپ دانشمندان با دنیای موجودات بسیار ریز مانند باکتری ها و ویروس ها آشنا شدند. در سال 1768 کشیش ایتالیایی اسپال نزانی Spallanzani ثابت کرد اگر ما گوشت را از جریان هوا دورنگه داریم باکتری ها نمی توانند به یک باره خلق شوند. وی آزمایش خود را ابتدا پخت و سپس از هوا دور نگه داشت به اصطلاح امروزی آن را استرلیزه کرد. طرفداران نظریه خلق الساعه بر این عقیده بودند که او ساختار حیات زائی هوا را با پخت و پز از بین برده. بنابراین به عقیده خلق الساعه خللی وارد نشده است. در سال 1862 دانشمند معروف لوئی پاستور آن آزمایش را مجددا تکرار کرد و جریان هوا را با گذاشتن فیلتر برای ورود میکرو ارگانیسم ها مسدود کرد ولی مانع ورود هوا نشد و باکتری هم خلق نشدند و آزمایش کشیش ایتالیایی مورد تایید قرار گرفت و نظریه خلق الساعه برای زیست شناسان و دانشمندان علوم تجربی منسوخ شده در نظر گرفته شد. البته مذهبیون اروپائی بر خلق الساعه بودن خلقت همچنان باقی ماندند، چرا که در کتاب مقدس تورات و انجیل صراحتا این برداشت را تایید میکرد.
با پیدایش تئوری های پیدایش حیات و بحث چگونگی پیدایش حیات از ماده بی جان (همان موضوعی که در زمان پاستور اساس نظریه خلق الساعه بود و رد شد که موجود زنده فقط از موجود زنده ایجاد می شود وبال گردن ماتریالیست ها قرار گرفت) نظریه خلق الساعه در مورد خلقت جاندار از بی جان از حالت سنتی به یک نظریه پویا و قابل بحث در آمد. طرفداران این نظریه اینکه در حال حاضر خلقی از ماده بی جان صورت نمی گیرد را مورد تایید قرار دادند ولی هم چنان عقیده داشتند و دارند که هر موجود زنده به شکل کنونی توسط خداوند دفعتا و بدون مقدمه خلق شده است و تکامل در روند حیات موجودات نقش نداشته است. مذهبیون این نظر را حفظ کردند. در نظریه خلق الساعه دو موضوع اساسی نهفته است. خداوند موجودات زنده را از ماده بی جان آفرید و دوم خلق خود به خودی و به یک باره بوده است.
همانطور که اشاره شد کلام خداوند در انجیل و تورات با تصورات ذهنی انسان ها مخلوط شده و متاسفانه اصل وحی و کلام خداوند در این کتاب در دسترس نیست ولی ما اعتقاد داریم که تورات و انجیل وحی است و کلام خداوند و آخرین اصلاحیه این کلمات با تجدید یا به اصطلاح ویرایش و نگارش جدید در قرآن منعکس شده و خوشبختانه اصل کلام خداوند در قرآن دست نخورده به بشریت اعطائ شده که می تواند تاییده ای باشد بر اصالت این دو کتاب مقدس مشروط به اینکه کلام وحی خداوند را با تصورات ذهنی کهن که یادگار نظریه خلق الساعه است مخدوش نکنیم.
این تعریف بسیار خلاصه ای بود از نظریه اول در پیدایش حیات یعنی خلق الساعه. البته با تحولات پیش آمده و بررسی های علمی خلق الساعه موجودات زنده به صورت انفرادی و به یک باره تا اندازه ای رنگ باخته و منحصر شده به خلقت انسان بصورت دفعتا. بعلاوه دو موضوعی که مادیون بر علیه نظریه خلق الساعه به عنوان ایراد بیان کردند. اول موجود زنده از ماده بی جان ایجاد می شود و دوم حیات بصورت خلق الساعه از ماده بی جان ایجاد شده .هر دو مورد در زمین اولیه رنگ واقعیت به خود گرفته است آن ها مجبور شده اند این دو واقعیت را بپذیرند. حیات امر خدا است.
نکات مهم و اصلی طبیعت گراها درباره خلقت اولیه حیات در زمین اولیه که توسط الکساندر ایوانف اوپارین به عنوان اولین نظریه علمی در مورد چگونگی پیدایش حیات در زمین اولیه مطرح شد ون کات مهمی که مورد تایید علم زیست شناسی قرار دارد پایه بررسی های علمی پیدایش حیات قرارگرفته است. البته آزمایش وی نکات قابل انتقادی دارد که توسط برخی از دانشمندان مورد نقادی علمی قرار گرفته است. نکات زیر که مبنای بحث پیدایش حیات در زمین اولیه در علم زیست شناسی است عبارتند از:
حیات مانند سایر پدیده های طبیعی از طبیعت مادی است. به عبارتی از ماده بی جان منشاء گرفته است.(همان نظریه خلق الساعه)
حیات از نقطه ای مادی آغاز شده و مشمول پروسه زمان بر بوده است. خلق الساعه نبوده است
حیات در زمانی مشخص و از ترکیبات شیمیایی آلی اولیه ایجاد شده است.
تمامی دانشمندان زمین شناسی و زیست شناسی بر اساس موارد فوق و با استناد به فسیل های بدست آمده و آزمایش های مختلف انجام شده تلاش میکنند با ارائه نظرات راز پیدایش حیات را پیدا کنند و تا کنون موفق شده اند تئوری های مختلفی ارائه نمایند ولی هنوز سئوالات بسیاری باقی مانده است. جمله های کلیدی در سر نوشت حیات جا باز کرده و واقعیت علمی به خود گرفته اند. این جمله ها عبارتند از:
حیات از ترکیبات شیمیایی اولیه مانند آب، متان یا کربوئیدرات ها، آمونیاک و سایر و در چهار مرحله ایجاد شده است.
ابتدا می بایستی غذای موجودات اولیه در طبیعت به فراوانی ایجاد شده باشد تا موجود زنده اولیه بتواند ادامه حیات دهد.
اولین واکنش شیمیائی روی سنگ رس و یا سنگ پیریت به عنوان کاتالیزاتور اتفاق افتاده است.
محیط واکنش باید داغ و درجه حرارت می بایستی بالای نقطه جوش آب باشد.
واکنش باید در محیطی عاری از اکسیژن و تاریک اتفاق افتاده باشد.
بر اساس این موارد سه تئوری اصلی شکل گرفته است.اول حیات در اعماق اقیانوس و بر روی سنگ پیریت که از دهانه آتشفشان های زیر اقیانوس خارج میشوند ایجاد شده. دوم حیات بر روی پوسته جامد تازه شکل گرفته و در برکه ها و دریا که در آن مواد غذایی فراوان در حد سوپ اولیه وجود داشته است ایجاد شده و سوم از خارج از زمین به زمین منتقل شده است .هر کدام از این سه شاخه اصلی تئوری ها در نظرات متفاوتی بحث و تجزیه و تحلیل میشود و اشکالاتی و سئوالاتی علمی فراوانی مطرح است.
قرآن در موارد فوق چه نظری بیان داشته است
آیات فراوانی در خلقت حیات و درون آن انسان در قرآن وجود دارد که نکات مهم نظریه خلق الساعه را رد میکند ولی ایجاد موجود زنده از ماده بی جان برای اولین بار به صورت خلق الساعه را تایید میکند این نکته همان وحی (نفخت من روحی) خداوند است که در کتب ادیان الهی آمده و به سرنوشت خلق الساعه و یا تصورات ذهنی انسان باستان تعویض و مخدوش شده است. البته در مرحله نخستین خلقت موجود اولیه حیات که براساس یافته های علمی اولین نطفه حیات باکتری های غیر هوازی بدون هسته و غشاء هسته ای است اتفاق غیر طبیعی و ماوراء مادی رخ می دهد و در درون صلصال و از توده سیاه یا رسوب حما مسنون و در مرحله چهارم اقوات ماده بی جان به جاندار تبدیل میشود و این رویداد عملا خلق الساعه است ولی تنها برای یک بار و پس از آن تمامی موجودات زنده از این سلول اولیه حیات نشات می گیرند. این خلق الساعه (کن فیکون) در قرآن در سه رویداد مهم اتفاق افتاده است. البته در جهان مادی و در قیامت هم کن فیکون داریم که از بحث ما خارج است
اول ایجاد کیهان از هیچ –اینجا کلیک کنید- و دوم تبدیل ماده بی جان به جاندار در خلقت اولیه حیات – خلقت حضرت عیسی و آدم –اینجا کلیک کنید-. هرسه مرحله با عبارت کن فیکون بیان شده است.
مقالات متعددی درباره خلقت حیات بر اساس علم روز و قرآن در سایت حما مسنون ارائه داده ام که توصیه میکنم علاقمندان به نگرش نو و علمی به آیات قرآن آنها را مورد مطالعه قرار دهند. مطالب عنوان شده در موضوع خلقت انسان در قرآن کاملا منطبق بر آخرین دست آورد های علمی است و میتواند مورد استفاده دانشمندان علوم زمین شناسی و زیست شناسی قرار گیرد و آن را باید باور کنیم -خلقت انسان با نگاهی جدید و مطابقت با علم روز- پیش نطفه. متاسفانه تصورات ذهنی کهن مربوط به هزار سال قبل که بر اساس علم روز آن زمان توسط مفسران بیان شده و هیچ ارتباطی با آیات قرآن ندارد پرده بر افکار ما انداخته و حقایق قرآن مهجور واقع شده. ما برخلاف توصیه خداوند که در آیات متشابه تفکر و تعقل کنید را بکار نمی بریم و همان داستان انحراف در تورات و انجیل است با این تفاوت که اصل آیات قرآن محفوظ و در دسترس قرار دارد و ما باید تصورات ذهنی خود را فدای قرآن کنیم نه برعکس، قرآن را فدای تصورات ذهنی کرده ایم. اگر به قرآن و خداوند اعتقاد داشته باشیم باید بپذیریم که علم هم مخلوق خداوند است و خداوند خلاف علم چیزی بیان نمی کند باید مطالب را از قرآن کشف کنیم و بر تصورات ذهنی خودمان شک کنیم. راه دشوار و درازی برای نشان دادن حقانیت علمی قرآن در پیش رو داریم. نواندیشی علمی در آیات متشابه یک ضرورت است اگر تحجر ما بگذارد. راه را با مقالات جدید انشاءالله ادامه میدهیم با ما باشید.
هرگونه نظر و یا انتقاد به ما در این راه یاری می رساند.سید محمد تقوی اهرمی تیرماه 1397 ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید مهر ماه 1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)- توضیحات
- بازدید: 5817
مقدمه نوشتار
خداوند در آیاتی از قرآن تاکید می فرماید که اگر می خواست انسان هائی خلق می کرد که همه مومن و تابع باشند ولی برنامه ریزی و طرح از پیش تدوین شده ای برای انسان ها دارد. خداوند انسان را خلق کرد و در معرض آزمایش یعنی پروسه تکامل قرار داده و در پایان جهان مادی و در قیامت انسان های تابع و مومن را برای برنامه های خود از دیگر انسان ها جدا میسازد و اراده کرده است که این جدا سازی را براساس عدالت بین انسان ها انجام دهد و این ارزش والای انسان نزد خدا است. برنامه تدوین شده الهی براساس آیات قرآن خلق پدیده ای هوشمند و با اراده از ماده است. تمامی پدیده های طبیعی بر ذات و فطرت خدائی خلق شده اند و این به این معنی است که همه بر امر و فرمان او تسلیم هستند و تسلیم بر امر او یا قوانین جاریه در جهان مادی را تسبیح آن پدیده ها می داند.
انشاء حیات در زمین از آغاز انبساط کیهان
در دستور(طرح یا عرش) خداوند قرار می گیرد و موتور محرکه این انشاء که تا پدید آمدن انسان تکامل یافته در پروسه حیات ادامه داشته عامل تکامل است. خداوند این موتور محرکه را احسن عملا نام گذاشته است. آدم در پروسه خلقت حیات نقطه پایانی تکامل ساختاری است و تکامل به شیوه دیگری که تکامل فکری و معنوی است از بنی آدم شروع می شود و خداوند هدایت این نسل انسان را که از آدم پا گرفته را خود بر عهده دارد. هدف خلقت کیهان ایجاد حیات و درون آن انسان تکامل یافته است. دنیا که در قرآن منظور حیات در کره زمین است، آزمایشگاه خلق و پرورش انسان است. خداوند در پروسه خلقت انسان دوره های مهمی را نام برده است. مانند خلق جاندار از بی جان، نطفه امشاج نبتلیه، دوره سویته، دوره نطفه، دوره علقه ،دوره ظلمات ثلاثه، دوره نفخ من روحی و دوره دریافت آگاهی و علم و اراده از طرف خداوند و تبدیل بشر تکامل یافته از نظر ساختار تشکیلاتی به آدم اولین انسان تکامل یافته است و نتیجه احسن عملا در حیات زمین است.
خلقت جان دار از بی جان (خلق الانسان من تراب) آغاز جرقه حیات در زمین است و این واقعه عظیم در زمین اولیه و بر روی پوسته داغ و در سنگ رس خالص صورت پذیرفت. از رسوب ترکیبات آلی و اولیه ساختار جسمانی موجودات زنده که شامل اسید های آمینه، چربی ها، قند ها و نوکلئوتید ها که قرآن آن را حما مسنون نامیده و علم زیست شناسی اخیرا به این نتیجه رسیده که نطفه اولیه حیات از توده سیاه چسبنده بوده است (در شهاب سنگها هم دوده سیاه و یا توده سیاه مشاهده شده که نشانه حیات ناقص و قطع شده در آن خورده سیاره ها و شهاب سنگ ها که احتمالا با هم برخورد کرده اند و حیات در مرحله حما مسنون متوقف شده است) و در درون لایه های سنگ رس و یا به زبان عامیانه خاک. خاک همان سنگ رس است که بر اثر فرسایش طولانی به همین خاک که گیاهان از آن بیرون می آیند تبدیل شده و خداوند متعال در قرآن آن را طین نامیده و صلصال کلفخار هم سنگ رس حرارت دیده و داغ است. در قرآن اشاره ای به گل رس نشده (گل رس مخلوط آب و خاک رس است) و این ساخته و پرداخته ذهنیت کهن ما است. زمانی که خلقت انسان از رس شروع شد خاکی مانند خاک امروزی وجود نداشت که با آب گل بشود. سنگ رس گداخته و سرد شده بر روی پوسته جامد زمین اشاره مفسرین به گل کهنه و امثالهم بر داشت های گذشتگان 1300 سال قبل از علم آن زمان است که با واقعیت قرآن و علوم زیست شناسی و زمین شناسی همخوانی ندارد. حدود 4 میلیارد سال گذشت و سنگ رس و سایر کانی ها بر اثر فرسایش نرم شدند.
صلصال کالفخار و حما مسنون مفهوم خاص خودشان را دارند. بر گردیم به اصل مطلب که چرائی آفرینش انسان و فلسفه وجودی آن است. انسان از طرف خداوند از میان کلیه موجودات زنده بر انگیخته می شود. اختیار و علم و آگاهی از صفات ذاتی خداوند در او قرار داده می شود و باید بر اساس این گزینه های داده شده با آگاهی و اختیار راه صراط المستقیم را بپیماید تا مانند سایر پدیده های طبیعی که تسلیم ذات باریتعالی شده اند به فطرت خدایی خود برسد.
باید آگاهانه و اختیاری تسلیم اراده خداوند شود. اتم ها و الکترون ها با قوانین چهارگانه ای که امر خداوند هستند و در نهاد آن ها گذارده شده بدون اکراه به همان فطرت اولیه خود استوار هستند و استوار بودن و حرکت تکراری در درون آنها عامل بقاء و پایداری آنها است و آنها تسلیم امر خداوند هستند و هم چنان تسبیح ذات باریتعالی را انجام می دهند. تمامی موجودات زنده هم بر اساس امر خداوند که وحی ابلاغیه در درون پدیده ها است زندگی خود را در چهارچوب برنامه تدوین شده سپری میکنند و خداوند وحی بر زنبور عسل را برای نمونه و تمثیلی بیان داشته است اینکه خداوند میفرماید وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ- جن و انس مجموعه انسان را تشکیل می دهندرا برای عبادت خداوند آفرید .عبادت خداوند یعنی تسلیم اراده ذات باریتعالی شدن است و گر نه خداوند به عبادت ما نیاز ندارد. خداوند نیازی به عبادت جن و انس ندارد. این تمثیلی است از چرائی خلقت انسان. فلسفه خلقت انس و جن را شرح میدهد. خداوند برنامه ریزی کرده است و می خواهد نتیجه این برنامه ریزی را در قیامت با رعایت عدالت بیرون آورد و چرا این برنامه ریزی را انجام داده است، تصمیمی است که در مدیریت طرح و برنامه او قرارداده شده و از اسرار غیب است و ما به آن دسترسی نداریم.
خداوند در آیه-7-سوره هود می فرماید -
هو الذي خلق السموات والارض في ستّة ايام وكان عرشه علي الماء ليبلوكم ايّكم احسن عملاً و لئن قلت انّكم مبعوثون من بعد الموت ليقولنّ الذين كفروا ان هذا الا سحرٌ مبين-و او کسی است که کیهان را در شش روز آفرید در حالی که عرش او (طرح و برنامه یا مدیریت او) بر ایجاد آب قرار داشت تا شما را در معرض آزمایش برای رسیدن به احسن عملا قرار دهد و چون گفته شود برای سنجش این احسن عملا شما را بعد از مرگ زنده خواهیم کرد کسانی که کافر هستند گویند این یک جادوی آشکار است (چطور ممکن است ما که مردیم بار دیگر زنده شویم). سماوات و الارض در این آیه منظور کیهان یا کائنات است. عرش در قرآن و در آیات متعدد معانی مختلفی دارد و بر حسب موضوع آیه مفهوم مورد نظر قرآن را می توان استنباط کرد.
مفهوم کلی آن ریشه در تدبیر و مدیریت دارد. ما برای رسیدن به مفهوم واقعی از سیاق آیات مفهوم آن را بیرون می آوریم. عرش محل تدبیر است و بوته انگور هم بر اساس تدبیر روی داربست قرار می دادند بر روی عروشها و گیاهان را هم بر اساس معروشات و غیر معروشات تقسیم بندی کرده بودند. کلمه مدیریت، طرح و برنامه، در آن زمان معنی نداشت و این کلمات با رشد علم و دانش بشر به وجود آمدند . سلاطین و حکمرانان برای مدیریت بر تخت خاصی می نشستند و به تدبیر امور می پرداختند. تخت و تدبیر امور با هم در موضوع حکمرانی یک مفهوم را می داد. در باغها به معنی داربست است و کلمه معروشات به گیاهانی گفته میشد که برای قوام و یا استوای خود به داربست نیاز داشتند. با تدبیر و مدیریت گیاه را سر پا نگه داشتن. درخت خرما غیر معروشات و بوته انگور معروشات بوده است. خداوند برای رساندن مفهوم طرح و برنامه یا مدیریت به معنی نهفته در عرش استفاده کرده است. باید به خاطر داشته باشیم مفاهیم بسیاری از کلمات در علوم طبیعی جدید هستند و خداوند برای بیان مطلب علمی کنونی به لغات فراوانی نیاز داشت از طرف دیگر خواست خداوند بر این قرار گرفته بود که انسان خود به حقیقت امر و قوانین خدا برسد. لذا از کلماتی استفاده نموده که با موضوع علمی امروز تشبیه داشته باشد .
کلمات متشابه این ماهیت دو گانه معنی داشتن را می دهد و اینکه خداوند متعال می فرماید در آیات تدبر و تفکر و تعقل کنید به همین منظوراست. خداوند میدانست که بشر به رشد علمی میرسد و مفاهیم کلمات روشن میشود. در آیه فوق هدف از خلقت کیهان به دو موضوع مهم اشاره شده اول ایجاد آب (حیات در زمین) و دوم لیبلوکم ایکم احسن عملا. انسان هایی که به احسن عملا رسیده برای هدف نهائی خداوند گزینش و بقیه محو و نابود می شوند. احسن عملا معنی عمل انسان (عمل خیر و نیک) نمی دهد. عمل برتر تکامل است هر چیز به سوی احسن عملا در حرکت است. احسن عملا مخصوص اعمال انسان نیست آیه دیگری را مرور می کنیم که از کلمه احسن عملا استفاده شده است. آیه 7 سوره کهف می فرماید.
انا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا- هر آنچه در زمین قرارداده شده زینت آن قرار دادیم تا آنها را در پروسه آزمایش رسیدن به احسن عملا بیا زمائیم. احسن عملا در رابطه با پدیده های حیات است و تمامی زینت های حیات را میفرماید. آیه بعدی دنباله این آیه است و آن را تکمیل میکند. وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا –و تمامی آن هائی که جاعل کردیم یعنی قرار دادیم (در آیه قبل) قطعا بیابانی بی گیاه خواهیم کرد. بنابراین اینجا احسن عملا به انسان بر نمی گردد و این آیه آن را تائید میکند. انسان هم مانند سایر پدیده های حیات مشمول احسن عملا می شود.
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ؛ همان كه مرگ و زندگي را پديد آورد تا شما بر احسن عملا بیازماید. مردن و زنده شدن (مرگ و زندگی) استمرار حیات است گیاه خشک می شود و می رویند جانوران می میرند و با عمل لقاح تداوم حیات رقم می خورد. همه در خط احسن عملا قرار دارند و این مختص انسان نیست. به مقاله موت و حیات بعنوان یک قانون در قرآن مراجعه فرمایید. بنابراین احسن عملا در قرآن معنی تکامل میدهد. مرگ و حیات استمرار دارد به خاطر پروسه تکامل یا عمل برتر. سید محمد تقوی اهرمی مرداد 1397 ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید مرداد1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)- توضیحات
- بازدید: 8402
مقدمه نوشتار
هر کس قبل از مطالعه یک مطلب دارای تصورات ذهنی خاصی است که در فکر او شکل گرفته و اگر نسبت به تصورات ذهنی خود تعصب نداشته باشد، موضوع مورد مطالعه را با یک ذهنیت بی طرفانه برای رسیدن به واقعیتی بکار می گیرد ولی اگر بر تصورات ذهنی خود به دلیل اعتقادات مذهبی و پایبندی به آن تعصب داشته باشد، تصورات خود را بر موضوع تحمیل می کند و یا آن را که در راستای تصورات خود نمی بیند رد می کند. این موضوع در مطالعه آیات متشابه قرآن که دارای دو بعد مفهومی است بیشتر بکار گرفته می شود. متشابه به فرموده قرآن دارای دو وجه است وجه ظاهری و وجه باطنی. خداوند برای رساندن مطلبی که هنوز( در صدر اسلام) برای انسان از نظر علمی ناشناخته است از تمثیل استفاده کرده است و آن را با کلمات خاصی تشبیه کرده است هدف از این کار نشان دادن ادله و برهان برای تقویت ایمان انسان ها به مبداء آفرینش است و آیه
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شهید-هم در این راستا نازل شده است –بزودی نشانه هائی در کیهان و در نفس خودشان نشان داده می شود که دلیلی است برای اینکه بدانید که خداوند حق است و وجود دارد آیا این برای شما انسان کفایت نمی کند که همه چیزی که برای شما کشف و روشن میشود دلائل آشکاری هستند بر وجود خداوند (تمامی مظاهر طبیعت وجود او را اثبات میکنند). دانشمندان علوم طبیعی هر لحظه موضوعات جدیدی را درباره کیهان و چگونگی خلقت آن و در ساختار وجودی انسان مانند ژن ها و مکانیسم سوخت و ساز و غیره کشف می کنند که عظمت خلقت جهان و انسان را میرساند.
خداوند با کلمات خود و در آیات متشابه به این موضوعات اشاره کرده است که اگر ما آیات را با علم روز مقایسه کنیم و در آنها تفکر و تعقل کنیم و از دخالت نظرات گذشتگان در تفسیر آیات متشابه که بر علم روز هزارسال قبل بیان شده و بر باور ما نشسته پرهیز کنیم و تعصب کورکورانه را کنار بگذاریم و با دید بصیرت به آیات نگاه کنیم، بسیاری از شبهات این آیات بر طرف می شود. قرآن برای بیان دیدگاه خود از کلمات به خصوصی استفاده می کند و این کلمات ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. کلمات سماوات والارض، سماء، سبع سماوات از جمله کلماتی هستند که در اثر برخورد با تصورات ذهنی غلط گذشتگان که بر باور ما نشسته ماهیت معنایی خود را از دست داده اند. کسانی که ظاهر آیات متشابه را ملاک تفسیر کردن قرار می دهند به دو نکته اساسی توجه نکرده اند. بر اساس آیه معروف محکم و متشابه اول آیات متشابه تفسیر ندارد و تاویل دارد و دوم ظاهر آیه را اگر تفسیر کنند به موضوعی بر می خورند که می تواند ابزار فتنه انگیزی برخی شود. این یعنی ظاهر آیه مطلوب خداوند نیست و نمی بایستی تفسیر شود. به آیه محکم و متشابه نگاه کنید و در آن تفکر کنید و تعصب بر برداشت ذهنی خود را کنار بگذارید.
در صورتیکه قرآن بسیار شفاف آن را بیان کرده و ما با یک پیش داوری قبلی وارد مطالعه قرآن میشویم و آیات را مطابق برداشت خودمان تفسیر میکنیم. چرا که برای فهم آیات به روایات و نظر دانشمندان اسلامی قبل مراجعه می کنیم. هرگز به فکر ما خطور نمی کند که آنها را براساس دید علمی آن زمان برداشت خود را منعکس کرده اند. سماء در بسیاری آیات معنی هفت طبقه جو زمین می دهد و در برخی آیات سماوات والارض معنی جو هفت طبقه زمین می دهد که به سیاق آیات باید توجه کرد. به آیات 42 و 43 سوره نور و 105 سوره یوسف
سماء به عنوان جو زمین
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ-آیا نمی بینند که خداوند ابر ها را به آرامی می راند و سپس آنها را بهم می پیوندد و سپس متراکم می کند پس میبینی که باران ازلابلای آن بیرون می آید واز سماء در کوهستان که در آن ابر یخ زده است تگرگ نازل می کند و آسیب آن به هرکس که خواست او است وارد می شود و از هر کس بخواهد بر طرف می کند و درخشندگی برقش نزدیک است دیده گان را کور سازد-سماء در این آیه جو زمین است. پس جو هفت طبقه زمین سماء در برخی آیات مجموعه سماوات و الارض که جو زمین است آورده شده است
سموات و الارض به عنوان جو هفت طبقه زمین
وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ - چه بسیار نشانه ها (آیات) در سموات و الارض (جو هفت طبقه زمین ) است که بر آن میگذرند در حالی که از آن روی گردانند. به آن آیات در زمین و جو زمین با دیده بصیرت نگاه نمی کنند
آیات در مورد سماء و سماوات و الارض به عنوان جو زمین در قرآن فراوان است که این دو مورد بسنده می کنیم
ما هم باید آیات متشابه را با آخرین نظریه های تایید شده علمی مقایسه نماییم. البته هنوز بسیاری افراد دلایل علمی اینکه مثلا چرا خورشید در جو زمین چراغ (سراج) است را نمی دانند. بنابراین اگر بر اساس علم روز و تفکر در آیات قرآن در یکی دو مورد از آیات قرآن سبع السموات جو زمین معنی بدهد باید بپذیریم که یک مفهوم سموات والارض و خود کلمه سبع سماوات منظور خداوند جو زمین است و آن را مبنای تفکر خود قرار دهیم و تصورات غلط افسانه ای در مورد هفت آسمان را رها کنیم. مفاهیم کلمات در قرآن ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و زنجیروار بهم پیوسته هستند و اگر یک کلمه را بد معنی کنیم، زنجیره پاره می شود و در بسیاری موضوعات دچار شبهات می شویم که متاسفانه شده ایم- مانند آیات 3 الی 6 سوره جاثیه در چهار آیه چند موضوع مهم علمی را برای مفهوم هفت آسمان بیان داشته که هر چهار آیه بهم ارتباط دارند. اگر ما از اول آیه سماوات و الارض را درست معنی نه کنیم با درک موضوعات دیگر مشکل پیدا می کنیم.-.
در این نوشتار آیات 15 الی 18 سوره نوح را مرور کنیم و با تفکر و تعقل دریابیم قرآن چه میفرماید.
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا
وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا
آیا نگاه نمی نگرید که ما چگونه هفت آسمان را طبقه روی طبقه خلق کردیم و در آن (سبع السموات) ماه را نورانی و خورشید را چراغ قرار دادیم-(می فرماید نور خورشید را در هفت آسمان چراغ قراردادیم نه خود خورشید را) خورشید در جو زمین چراغ میشود.
و شما را مانند گیاه در زمین کشت کردیم- (حیات در زمین به هفت آسمان ارتباط دارد و بدون جو زمین حیاتی وجود ندارد کشت کردن یعنی در پروسه حیات از زمین بیرون آوردن است) و سپس شما را در آن بازآفرینی می کنیم و بیرون می آوریم (مانند گیاه). خورشید در آسمان زمین که هفت طبقه است چراغ و ماه هم نورانی قرار داده ایم.
نکات کلیدی و علمی این آیات ماه و خورشید در جو زمین است که دارای یک خاصیت استثنائی می شوند. خورشید در خارج از جو زمین و بر روی سطح کره ماه نمی تواند سراج باشد و نور آن اطراف را روشن نمی کند. برجایی که میتابد روشن است و اطراف خود را روشن نمیکند، مثلا روی سنگی که به طرف خورشید است و نور بر آن می تابد روشن است ولی پشت آن روشن نیست و تاریک است. فضای ماه هم تاریک و آسمان ماه هم در روز تاریک است. چه عاملی باعث شده همین خورشید در جو زمین چراغ شود و همه جا را روشن کند حتی در اتاق و دور از نور خورشید. بحث ساده علمی است که هنوز بسیاری از مفسرین این را نمی دانند.
دلیل آن در ماه عدم وجود مولکول های هوا است که نور را منعکس و فضا روشن می سازند. در جو زمین انعکاس نور که در اثر برخورد با مولکول های هوا صورت می گیرد خورشید حکم چراغ را پیدا می کند. شما اگر کلید برق را در یک اتاق تاریک روشن کنید در همه زوایای اتاق کاملا روشن است دلیل آن وجود مولکول های اکسیژن، بخار آب، گاز دی اکسید کربن، ازت و غیره است که نور را همه جا منعکس میکند. ماه هم نورانی است یعنی نور خود را از چیز دیگری می گیرد ولی چراغ نیست. فرق سراج و منیر در این است که چراغ نور تولید می کند و منیر نور را منعکس می کند و از خود نور ندارد.
آیا خورشید در خارج از جو زمین هم سراج است مسلما خیر، چرا که هیچ مانعی بر راه نور خورشید قرار ندارد که نور آن بر آن بتابد و مانند ماه روشن شود. تنها در اثر برخورد با سیارت منظومه شمسی آنها هم مانند ماه نورانی می شوند. اگر زمین جو نداشت و طبقات آن وجود نداشتند که هر کدام برای تداوم حیات و حفاظت از اشعه ماوراء بنفش و برخورد اجرام سماوی ضروری است و روز هم نداشتیم و فضا علی رغم تابش خورشید تاریک بود. بعلاوه کلمه نگاه کنید آیا نمی نگرید که موید این است که ما قادر هستیم این پدیده را ببینیم. وجود جو زمین عامل اصلی تداوم حیات است و در ایجاد حیات در کره زمین نقش دارند والله انبتکم من الارض نباتا. تاکید بر این موضوع دارد که هفت جو زمین در حیات نقش دارد. در قدیم از آنجائی که هفت سماوات را کرات آسمانی پوست پیازی می دانستند و ماهیت چراغ بودن خورشید در جو زمین از نظر علمی روشن نشده بود تصور می کردند که خداوند خورشید و ماه را در سبع السموات ( هفت آسمان بطلمیوسی) قرارداده است و ما که بر آن نظرات پابند هستیم و آن نظرات را بالاتر از قرآن و علم می دانیم البته بر اثر تحجر و تعصب به این موضوع توجه نکرده ایم که خداوند خود خورشید را قرار نداده بلکه نور خورشید را به عنوان چراغ قرار داده است.
به تصویری از ناسا ( با تشکر در استفاده از آن) که در زمین اولیه که جو نداشت و خورشید هم هنوز والشمس و ضحاها نشده بود (هنوز به نور افشانی فعلی نرسیده بود و نزدیک زمین است ولی قادر نیست زمین را روشن کند ) دارد نورافشانی می کند ولی چراغ نیست و روز تاریک است توجه و تفکر فرمایید. آیات الهی را فدای تصورات ذهنی خود نکنیم. اکنون که هفت آسمان بطلمیوسی اعتبار خود را از دست داده است، بسیاری برای منحرف کردن اذهان از واقعیت قرآن هفت آسمان را سیارات منظومه شمسی می خواهند جا بی اندازند که انشاءالله موفق نمی شوند. این یک بدعت است برای پوشاندن حقایق آیات متشابه که دارد آشکار می شود یا آگاهانه است و یا نا آگاهانه . با آیات خداوند بازی نکنیم و آنها را از اعتبار علمی ساقط نکنیم. مومنین بیدار باشند و جلو این انحرافات را بگیرند و قرآن را یاری دهند.

حال که نظریه هفت آسمان کروی پوست پیازی منسوخ شده چرا بسیاری سعی می کنند هفت آسمان زمین را نه سیاره منظومه شمسی قرار دهند و همیشه باید موضوعاتی را بتراشیم تا آیات قرآن را از مسیر علمی بودن خارج کنیم. سماوات کروی پوست پیازی به یمن پیشرفت علم منسوخ شده و متحجرین هم ناچارند قبول کنند ولی عده ای می خواهند موضوع دیگری را بتراشند. اینها یا نادان هستند و یا مامور خراب کردن اذهان مومنین. آیا این آیات موضوع علمی مهمی که حدود دو قرن است برای انسان روشن شده است را بیان نمی کند؟ خداوند همه ما را نعمت درک مفاهیم عالیه آیات متشابه قرار دهد. علاقمندان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مقاله سبع المثانی و قرآن دو عطای خداوند به پیامبر اسلام و یا هفت آسمان قرآن در بند ذهنیات مراجعه فرمایند. سید محمد تقوی اهرمی مرداد 1397- ویرایش جدید تیر ماه1399 -ویرایش جدید 10/2/1403
{jcomments on}
Write comment (2 Comments)- توضیحات
- بازدید: 4841
مقدمه نوشتار
فیلم ویدویی عظمت کیهان که توسط ناسا تهیه شده و در سایت های مختلف به نمایش در می آید و سعی میکنند عظمت انسان را در برابر کیهان بینهایت کوچک و ناچیز جلوه دهند از ابتکار کسانی است که اعتقادات مذهبی را به سخره می کشند. این ایده و نتیجه گیری که به خواننده تماشگر فیلم القاء می کنند که انسان در برابر عظمت کیهان حقیر و نا چیز است. ناسا با این دید به کیهان نگاه نمی کند. آنها فیلم را برای عظمت کیهان از نظر علمی نشان داده اند و دیگران آن را برای اهداف ایجاد تردید در ایمان بکار گرفته اند. اصل کلام سوء استفاده کنندگان از این فیلم عبارت زیر است."تامل درباره گستردگی کیهان و کوچکی زمانی و مکانی ما در آن، اغلب تصوراتی تیره و تار را پیش چشم ما می آورد. آیا از اینکه عالم هستی تا این اندازه بزرگ و ما تا این اندازه کوچک و گذرا هستیم، آیا نمی توان نتیجه گرفت که ما انسان ها در مقیاس کیهان مطلقا بی اهمیت و بی ارزش هستیم". چه سخن مسخره و گزافی که ناشی از ناآگاهی علمی است.
آیا واقعا چنین است.
از دیدگاه قرآن کیهان برای خلق حیات ایجاد شد. انبساط کیهان نقطه آغاز پیدایش انسان است. انسان اصل است و کیهان فرع . بنابراین انسان در کیهان از نظر مقیاس ریاضی می بایستی جایگاه بس رفیع داشته باشد. خداوند کیهان و انسان را بی هدف نیافریده است. أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ –آیا پنداشتید که شما را (انسان) بیهوده آفریدیم و بسوی ما برگردانده نمی شوید.
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ - بگو پروردگار آسمانهاى هفتگانه (جو زمین و زمین که حیات در آن قرار دارد) و پروردگار عرش بزرگ (مدیریت کل کائنات) كيست. خداوند ابتدا می فرماید بگو خداوند خالق هفت جو زمین و زمین و همچنین کیهان کیست. اول حیات و سپس کیهان. خداوند کیهان را در شش روز آفرید در حالی که طرح و برنامه او بر آب (ایجاد حیات) قرار داشت. بنابراین ما باید دلیل این کلام خداوند را کشف کنیم.
کیهانی که ما فیلم عظمت کهکشانها را در آن ملاحظه می کنیم در محدوده اندازه انسان عظمت خودش را از دست میدهد. این نظر من با استناد بر آیات قرآن است. دلیل علمی آن را ارائه میدهم. مذهبیون براساس بینش اعتقادی خود عظمت انسان را بزرگ می دانند، یعنی خداوند جایگاه انسان را بسیار رفیع دانسته. حیات از نظر قرآن تنها در زمین ایجاد شده است. کلمه لیس کمثله شیئ به حیات زمین برمیگردد. این موضوع که کیهان در محدوده مقیاس انسان حقیر میشود واقعیت علمی دارد. این اعجاز قرآن است.
آیات فراوانی در قرآن است که انسان را با عظمت توصیف میکند. خداوند انسان را خلیفه خود در زمین معرفی می کند و روح خود را در او قرار میدهد. آیا محدوده خلقت خداوند فقط زمین است و کیهان مخلوق خدا نیست. بچه دلیل خداوند این انسان و زمین بسیار ناچیز در مقیاس کیهانی را انتخاب کرده است. مطلب مهم و پنهانی باید از دید ما وجود داشته باشد و ما ظاهر امر را میبینیم و دیدگاه ما در مورد کیهان یک سو نگریستن است. ما یک بعد قضیه را میبینیم. آیات زیر که خداوند انسان مومن را که هدف غائی خلقت انسان است را در تمثیلی زیبا مانند کلمه طیبه تشبیه میکند که مانند درختی است که اصل آن در زمین استوار و فرع آن د رسماء است دارای مفهوم والایی است. ابتدا آیات را بررسی و سپس دلایل علمی را بیان میکنم.
دانشمندان مقیاس ها را اندازه گیری کرده اند و درباره ان مقالات زیادی نوشته شده ولی موضوعی که من میخواهم نتیجه گیری کنم کاملا جدید است. تا پایان مقاله با ما باشید و سپس مفهوم این تمثیل قرآن را به خاطر آورده و در آن تفکر کنید نکته جالبی از آن بیرون می اید.
وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ-
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء
تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
آیه اول در توصیف انسان مومن است و در آیه بعد می فرماید، نمی بینی که خداوند چگونه مثل میزند. کلمه طیبه مانند درختی است که اصل آن ثابت و استوار است (اصل انسان مانند درخت ریشه در زمین دارد) و فرع آن در فضا ولی میوه آن باذن خدا بیرون می آید (میوه انسان مومن است) و این مثالها برای مردم می زند تا در باره آن تفکر کنند و کلمه طیبه انسان مومن و کلمه خبیثه هم تمثیلی برای انسان کافر، پوشاننده حق است. هدف خلقت انس و جن عبادت پروردگار است. عبادت تسلیم برنامه ریزی حق شدن است. انسان مانند همه پدیده های طبیعی بر فطرت ذاتی خود آفریده شده ولی برای آزمایش او عنصر اختیار را در او نهادینه کرده تا انسان مومن و کافر را از هم تفکیک کند. این یک برنامه ریزی الهی است. این ایدئولوژی قرآن است که بحث مفصل میطلبد. منظور و برداشت ما از آیه عظمت انسان است که خداوند در این کیهان با عظمت این چنین برای انسان ارزش قائل است. باید جایگاه این انسان را در عظمت کیهان کشف کنیم. موضوع این مقاله مقایسه اندازه کیهان و انسان است. این اندازه کلید اصلی بحث ما است باید به ارقام ریاضی روی آوریم و ثابت کنیم درست برعکس کیهان در محدوده اندازه انسان حقیر است.
کیهان و ساختار مادی آن
براساس نوشته دانشمند بزرگ فیزیک پروفسور واینبرگ، "کیهان در ثانیه های آغازین خود که هنوز منبسط نشده بود از ذرات بنیادی الکترون ها، پوزیترون ها، و نوترینوها که درهم ادغام بودند و مرتبا از انرژی ناب خلق می شدند و بلافاصله نابود می شدند تا حرارت آن تا درجه ثبات الکترون ها پایین آمد و این لحظه ای بود که کیهان به یکباره منبسط میشود. فرایند خلق و نابودی از انرژی ناب قبل از انبساط بوده است." بنابراین الکترون ها و پوزیترون ها یا ضد الکترون ها در کنار نوترینوها ماده اولیه کیهان هستند و یا نطفه آغازین خلقت کیهان و کیهان این نطفه اولیه خود را در درون خود دارد. از نطفه اولیه خلق و بازآفرینی میشود و رشد میکند و سپس به همان نقطه آغازین برمیگردد اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ –خداوند خلقت را ایجاد میکند (ابداع کردن یعنی از هیچ خلق کردن ) و سپس آن را باز آفرینی می کند وسپس به همان نقطه آغازین (از خدا شروع شد و به خدا برمیگردد) برمی گردد. انبساط کیهان برگشت پذیراست.
نقطه آغاز اول مره یک وجه و مقیاس بزرگ یا مقیاس کلان هم وجه دیگر است. بنابراین برای شناخت کیهان باید دو وجه آن را مد نظر قرار داد.
ما تنها یک وجه آن را مشاهده میکنیم و به وجه دیگر آن نمی پردازیم. کیهان در درون خود مقیاس گوناگونی دارد. بزرگی کیهان را از نور دور ترین ستاره به مقیاس سال نوری اندازه میگیرند وجه اول یعنی صفر به بالا را ما می بینیم و ذهن خودمان در منظومه شمسی، کهکشان راه شیری و سایر کهکشان ها و اندازه اعجاب انگیز آن ما را مجذوب خود میکند و ارقام را بیرون می آوریم و خود را در مقیاس با آن خوار و ذلیل و ناچیز می پنداریم. در حالی که واقعیت چیز دیگری است. کیهان از 75 درصد اتم هیدروژن و حدود 24 در صد اتم هلیوم ایجاد شد. از دیدگاه قرآن خلق کیهان برنامه از پیش تدوین شده دارد و این برنامه ایجاد آب است و خلقت حیات درآن. زمین مسئولیت پذیرش حیات را در درون خود پذیرفت و خلقت حیات را از همین اتم های اولیه خلقت کیهان یعنی اتم های هیدروژن و هلیوم آغاز کرد. زمین مقیاس های نجومی را در دل خود دارد که عظمت آنها با عظمت کهکشان ها برابری میکند ولی در دنیای پایین صفر. عظمت کیهان را که مشاهده میکنیم از نقطه صفر به بالا شروع شده است.
اندازه محاسبه شده کیهان
یک میلی متر از صفر شروع می شود و سپس متر و بعد کیلومتر. کیلومتر مبنای محاسبه اندازه کیهان است. از آنجائی که فاصله منظومه شمسی و ستارگان زیاد است معیار سنجش می شود سرعت نور که حدود 300000 کیلومتر بر ثانیه است. خودتان می توانید حساب کنید که نور در یک سال چند کیلومتر طی می کند و آن مبنای معیار اختر شناسان است. نور در یک سال این مسافت را طی می کند و می شود. 9.454.254.000.000 کیلومتر به عبارت ساده تر 9.45.1012 و یا به مقیاس متر میشود .0.945.1015 متر. طبق برآورد پروفسور Neil J.Cornish از دانشگاه مونتانا و پروفسور ULRICH WALTER براساس محاسبه اغلب مدل های اختر شناسی قطر کیهان 78 میلیارد سال نوری است .اینجا کلیک کنید.
اندازه کیهان را محاسبه کنیم
نور در مدت یک سال مسافت 9,454.1012 کیلومتر را طی می کند. آن را در رقم 78 میلیارد(9 78.10) سال ضرب کنیم، می شود 737.1 ضربدر 1024 کیلو متر یا 0.737.1027 متر. این مقیاس بزرگی کیهان به متر است و معیار هم از عدد صفر شروع شده است. این عدد که اندازه کیهان است را داشته باشیم و وارد سیاره زمین شویم.
زمین گهواره حیات در کیهان
زمین در خودش حیات را دارد و در حیات موجودات ریز با مقیاس بسیار کوچک وجود دارند. همان عظمت بزرگ کیهان که ما را در بزرگی خود حیرت زده کرده تا آنجائی که خود را حقیر بدانیم با مقیاس منفی و به همان عظمت و اعداد و ارقام در این زمین کوچک که مسکن آن انسان با عظمت است ( از دید آنها حقیر) است دیده میشود و دقیقا در پایان به همان عدد شگفت انگیز و حیرت انگیز اندازه کیهان میرسیم با این تفاوت که توان آن منفی است.
اصل انسان در این زمین و از مولکولهای آلی حیات خلق شد که هنوز استوار و پویا است و مرکز ثقل بحث ما هم بر انسان است با اندازه حدود یک متر و شصت سانت. ما به دو مقیاس برخورده ایم مقیاس اندازه کنونی کیهان و مقیاس اندازه خود انسان و یک مقیاس دیگر هم لازم داریم تا به نتیجه کلی برسیم و آن هم مقیاس نطفه اولیه حیات آغازین کیهان از الکترونها و میون ها. چرا ما فوتون ها را مبداء خلق کیهان نمی دانیم. فوتون ها رابط جهان مادی و جهان کوانتوم است و از برهمکنش الکترونها و اتم ها بروز میدهد و ماهیت موجی ذره ای دارد. بعلاوه کوچکترین ذره پایدار است.
اندازه نطفه اغازین کیهان
کیهان از نقطه ای بسیار فشرده و بینهایت ریز و به تعبیر فیزیکدانان از هیچ به یکباره ایجاد شد. پروفسور واینبرگ فیزیکدان برجسته و برنده جایزه نوبل فیزیک این فشردگی بینهایت ریز را انرژی ناب می نامد.
الکترون، پوزیترون، نوترینو و میون ها ذرات بنیادی هستند که در برهمکنش های قوی شرکت نمی کنند. پوزیترون ها ضد الکترون هستند و با انبساط کیهان ، البته بقول فیزیکدانان تمامی الکترون ها توسط ضد خودشان نابود میشوند (مقداری بسیار کم هم اضافه می ماند که جهان مادی را ایجاد می کند و دلیلی بسیار غیر منطقی و غیر علمی و تخیلی است ) بلکه این احتمال دارد که ماده کیهان را تشکیل میدهد و ضد ماده کیهان موازی را –اینجاکلیک کنید- نظر قرآن براین اصل است.
فرض میکنیم همان الکترون اضافی کیهان را درست کردند. الکترون ها و میون ها و فوتون ذرات پایداری هستند که اساس ساختار مادی را بنا گذاشتند . ما باید اندازه الکترون ها را محاسبه کنیم. دانشمندان اندازه پروتون ها را بدست آوردند و ما این اندازه را از مقاله میون ها از ویکی پدیا نقل میکنیم. الکترون ها سبک ترین ذره بنیادی جرم دار هستند. همه خواص شیمیایی اتم ها، مولکول ها بر اساس برهم کنش های الکتریکی الکترون ها با اتم ها ایجاد شده است .
دانشمندان فیزیک انستیتو پاول شرر توانستند در سال 2010 بر اساس سنجش معیار QED و با استفاده از هسته هیدروژن میونیزه شعاع پروتون را دقیقا اندازه گیری کنند و اندازه زیر را اعلام کردند.18-10*841,84
شعاع پروتون به متر و قطر آن می شود 18-1683.10 که می توانیم بصورت زیر هم بنویسیم 22-0,1683.10 متر.این عدد اندازه پروتون است که مبنای محاسبه الکترون است.
اندازه الکترون به دلیل عدم وضعیت سکون این ذره در زمان مشخص دارای فرمول پیچیده ای است. ولی پروفسور ورنر بره فلد فیزیکدان آلمانی مقایسه جالبی انجام داده که ما از آن می توانیم اندازه حدودی الکترون را بدست آوریم. وی اظهار میدارد "اتم هیدروژن تنها یک پروتون در هسته دارد و یک الکترون در مدار و فرض می کنیم ما پروتون را هزار بیلیون بار بزرگ تر کنیم یعنی یک میلیون میلیارد بار بزرگتر میشود تقریبا گلوله ای یک متر و هفتاد سانت در وسط زمینی الکترون با اندازه حدود یک دهم میلیمتر است در فاصله پنجاه کیلومتری پروتون بدور هسته می چرخد."منبع سایت آن لین -اینجا کلیک کنید-به زبان آلمانی است میتوانید با ترجمه گوگل به انگلیسی آن را ملاحظه فرمائید
اندازه الکترون نسبت به پروتون میشود.
1,78 متر برابر است با 178 سانتی متر و برابر است با 1780 میلی متر و بالاخره برابراست با 17800 دهم میلیمتر و در نتیجه الکترون 1,78 ضربدر ده به توان 4 برابر کوچک تر از پروتون است. این عدد را در اندازه پروتون ضرب میکنیم میشود:
0,1683.10-22.1,8.10-4 مساوی است با رقم 26-0,003.10 متر(ده به توان منهای 26). این عدد را میتوانیم اینطور هم بنویسیم. 27-0,0300.10 متر. حال اندازه الکترون را هم داریم و با عدد بزرگی کیهان که در بالا محاسبه کردیم مقایسه میکنیم. از آنجائی که ما معیار را اندازه انسان در نظر گرفته ایم و می گوییم انسان در برابر اندازه بزرگی کیهان هیچ است باید جای انسان را در کیهان بدانیم و بعد قضاوت کنیم.
اندازه کیهان به متر: 0.737.1027 سقف بزرگی کیهان
اندازه الکترون به متر: 27-0,0300.10 سقف کوچکی کیهان
بنابراین بر اساس محاسباتی که علم اندازه آنها را بیرون آورده به عدد شگفت انگیزی میرسیم. کیهان دارای اندازه از الکترون تا مقیاس بزرگی خودش است. این دو عدد را با در هم ضرب می کنیم تا اندازه واقعی کیهان را بدست آوریم از نظر علم ریاضیات نتیجه حاصله میشود: اعداد بزرگی و کوچکی کیهان روی هم تاثیر می گذارند و همدیگر را خنثی می کنند.
0,737+0,0300=0,767 متر. ده به توان بعلاوه 27 با ده به توان منهای 27 هم دیگر را خنثی می کنند و کیهان می شود کمتر از یک متر با در نظر گرفتن هر دو بعد کیهان. ما نگاه خودمان را به بالا داریم و اندازه کیهان و ابعاد آن به پایین را نمی بینیم.
در نتیجه خودمان را بسیار حقیر و پست و کوچک تصور می کنیم در حالی که عظمت انسان از نظر اندازه (یک متر و شصت سانتی متر) در مقیاس متر با کیهان (767 سانتی متر) بزرگتر است. انسان دقیقا در وسط ابعاد بزرگ و کوچک کیهان قرار دارد. اعجاز خلقت کیهان را مشاهده کنید آیا این ارقام تصادفی به رقم فوق رسیده اند یا دقیقا طرح و برنامه تدوین شده در کار خلقت کیهان بوده است. حال آیات بالا را مجددا به خاطر آورید. خداوند انسان را که هدف خلقت حیات است را در تمثیلی به کلمه طیبه تشبیه کرده و به درختی مثال زده که ریشه در زمین دارد و آنچه در فضا است فرع بر اصل انسان است و میوه این انسان هم انسان مومن است.
کیهان تنها مقدمه خلقت انسان است و خداوند متعال حیات را در زمین قرارداد و انسان را از همان عنصر اول مره پیدایش کیهان یعنی مثقال ذره یعنی از ذره یا اتم کوچک تر که می تواند تشبیه به الکترون باشد و اکنون می توانیم تصور کنیم چرا خداوند انسان را در کیهان و در زمین آفرید. آیات متشابه همه ریشه در علم دارند. معارف اسلامی و فلسفه راهی به علم تجربی ندارند. آیات علمی خداوند را باید با علم روز سنجید، همانطور که گذشتگان در هزار سال قبل با علم روز آن زمان تفسیر کردند و به ما تحویل دادند و ما نظر کهن آن ها را بر باور خود نشانده ایم و شبهه خلق می کنیم و خوراک معاندین و مخالفین را در اختیار می گذاریم. خداوند از سر تقصیر ما بگذرد که آیات متشابه را از علم خود جدا کردیم و قرآن را مهجور قرار داده ایم.
سید محمد تقوی اهرمی مرداد 1397.ویرایش جدید تیر ماه 1399
{jcomments on}
Write comment (1 Comment)