- توضیحات
- بازدید: 1973
مقدمه نوشتار
بسیاری از کلمات کلیدی در خلقت حیات و درون آن انسان که در آیات متشابه در قالب تمثیل و تشبیه برای بیان یک واقعیت علمی و برای نسل های آینده بعد از نزول قرآن مطرح شده دارای معانی خاصی است. مفاهیم این کلمات در یک پدیده خاص ثابت است. سه اصل مهم در قرآن به ما کمک می کند تا معانی و مفهوم آیات متشابه را درست درک کنیم. اول جهان بینی قرآن در خلقت پدیده های طبیعی مانند کیهان، زمین، حیات، نطفه، ماء، هفت آسمان، مرگ و قیامت و دوم درست معنی کردن کلمات کلیدی مربوطه. ابداع، بداء، خلق، فطر، انشاء، قدر با تشدید دال و قدر با سکون دال کلماتی هستند که پایه مفاهیم آیات متشابه بر آن ها بنا شده است. سوم علوم طبیعی به عنوان ابزار تفسیر و تاویل آیات متشابه. قرآن و پدیده های طبیعی جدا از هم نیستند. این موضوع آنقدر با اهمیت است که خداوند متعال می فرماید. در حقیقت ما به تو سبع المثانی و قرآن عظیم را عطا کردیم وَلَقَدْ آتَیْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ-اینجا کلیک کنید سبع المثانی قرآن ثانی که آیات آن پدیده های طبیعت و کتاب آن هم هفت جو زمین است که حیات در آن قرار دارد.
جهان بینی قرآن در خلقت حیات
شناخت جهان بینی قرآن به پژوهشگر چهارچوب مشخصی را می دهد که موضوعات مختلف در آیات متشابه را به کمک آن میتوان تاویل نمود. خداوند میفرماید ما کیهان را عبث و بیهوده و بدون برنامه نیافریدیم. هدف از خلقت کیهان ایجاد حیات در کره زمین و خلقت انسان است. آغاز حیات از انبساط کیهان که ابتدای خلق ماده است شروع میشود و جالب است که حضرت ابراهیم می فرماید چرا خدائی که من را از ابتدای انبساط کیهان شروع به ایجاد کرده است را نپرستم فطرنی -قالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ - 56 سوره انبیائ-گفت پروردگار من رب سماوات و الارض است و کسی است که آن را باز کرد و من از جمله شهادت دهندگان هستم. در آیه دیگر می فرماید-وَ مَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ-چرا خدائی را که من را از انبساط کیهان آفرید نپرستم. سماوات و الارض در اینجا به دلیل بیان انبساط در آن منظور کیهان است که آن را باز کرد. فطرنی معنی خلق کردن نمی دهد. معنی خاص و ابداعی و پر مفهوم قرآن است که دنیائی مطلب علمی در آن نهفته است. دانشمندان اخیرا زمزمه آن را سر داده اند که حیات از آغاز خلق ماده شروع شده است. این یک وجه از جهان بینی قرآن در خلقت جهان مادی و حیات است. این موضوع را در مقاله خلقت کیهان در شش روز و جهان بینی قرآن مشروحا بیان شده است
ابداع، خلق، فطر،قدر و انشاء قضا
وقتی ما جهان بینی قرآن را بشناسیم معانی کلمات کلیدی در خلقت حیات را می توانیم بدون مراجعه به نظر گذشتگان در هزار سال قبل، از آیات قرآن و با استعانت از علوم طبیعی به راحتی بیرون آوریم و نا همآهنگی در معنی این کلمات رخ نمیدهد که هر جا دلمان خواست فطرنی و خلق و قدر و غیره را همه خلق کردن معنی کنیم. در بسیاری از مقالات و حتی برخی تفاسیر تمامی این کلمات را خلق معنی کرده اند و تفاوتی بین آن ها قائل نشده اند. ابداع ایجاد از هیچ است و فقط کیهان و ماده است که از هیچ ایجاد شدند. خلق ایجاد از چیزی که وجود دارد و یک پدیده یک بار خلق می شود. نطفه فقط یک بار خلق شده است و نطفه در رحم ها در حال حاضر دیگر خلق نیستند، بلکه باز آفرینی خلق است. انسان در پروسه حیات خلق های مختلفی را پشت سر گذاشته که همه جزء سرنوشت خلقتی او است-قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ فَأَنَّي تُؤْفَکُونَ-34 یونس آیا از شرکای شما کسی هست که خلقت آغاز کند و آن را باز آفرینی کند. بگو فقط خدا است که خلق را آغاز می کند و سپس آن را باز آفرینی می کند.
اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ این آیه بصراحت یعیده و الیه ترجعون را از هم تفکیک کرده است تا مفسرین محترم یعیده را بازگشت به قیامت معنی نکنند. فاطر ایجاد از انبساط کیهان. قدر با فتحه ق و تشدید دال با برنامه ریزی ایجاد کردن و قدر با سکون دال و فتحه ق اندازه گیری. انشاء خلق و تداوم تکامل آن تا هدف مورد نظر. به عبارتی خلق و سرنوشت بعد از خلق آن که بهم پیوسته هستند می شود انشاء. انا انشا ئکم من الارض یعنی شما را در زمین انشاء کردیم. انشاء پروسه خلق است تا پایان هدف خلق یک پروژه. این جا پروژه انسان است خلق شد و تکامل یافت تا آدم نشاء آخری در زمین از نسل قبل از خود انتخاب شد. این انشاء انسان است. قضا هم ایجاد کردن با برنامه ریزی مدون از پیش تدوین شده و این برنامه هنوز هم بر سرنوشت انسان حاکم است. مثلا وارد آب شدی و شنا بلد نبودی غرق می شوی سیستم بدن شما از کار می افتد و می میری و این یک قانون است که قضای شما است. اینکه خداوند متعال می فرماید مرگ دست خدا است همان قانونی است که مدون کرده و وقتی مردی قانون خدا اجراء شده و قانون خدا هم خواست خدا است که مدون شده و در نهاد موجود زنده گذاشته شده. عقل و فهم ابزار جلوگیری از مردن است.
حال معنی قدر با تشدید دال مثلا خداوند اقوات را در چهار دوره زمانی مقدر کرد. قدر فیها اقواتها، خداوند اقوات را در برنامه ریزی ایجاد کرد با لحاظ کردن مقدار معین مورد نیاز سلول های اولیه حیات در زمین اولیه. این برنامه ریزی زمان براست. اقوات پیش برنامه خلقت ژن یا نطفه اولیه حیات است. خلق الانسان من صلصال در یکی از این چهار دوره اتفاق افتاده. مفسرین قریب به اتفاق به غلط این برنامه ریزی را خلق کردن معنی می کنند و دو دوره خلق جو زمین که قرآن آن را قضاهن نام گذاری کرده را جمع می زنند و با خلق کیهان ادغام می کنند و شبهه می آفرینند. در صورتی که قدر فیها اقواتها و قضاهن سبع السموات خلق کردن معنی نمی دهد. چرا در دو آیه پی در پی زمین در دو دوره خلق میشود ولی اقوات در چهار دوره مقدر و جو زمین که یکپارچه و یک طبقه بود در دو دوره قضاهن می شود. خداوند می توانست این ها هم خلق کردن نام گذاری کند تا مفسرین محترم درست معنا کنند. نیاز به مقاله جداگانه دارد. همه را خلق کردن و این طور معنی کردن باعث میشود ساختار جهان بینی قرآن در هم ریزید و تناقضات و شبهات خلق شوند. کلمات را به جا و درست معنی کنیم تا بافت جهان بینی قرآن بهم نریزد.
ماء و نطفه و نقش آنها در خلقت حیات
نطفه را بر اساس نظر گدشتگان آب مرد گرفته اند. قدما تصور می کردند که آب مرد به تنهائی ایجاد کننده جنین است و رحم زن فقط ظرفی در نظر گرفته بودند که فقط جای رشد آب مرد است. اکنون که علوم طبیعی واقعیت های نطفه و رشد جنین را کشف کرده اند سعی میکنند با دلایل غیر منطقی آنها را توجیه کنند و حاضر به بازنگری روی نظرات کهن گذشته نیستند چرا به آن نظرات علی الرغم غیر علمی بودن آن اعتقاد پیدا کرده و بر باور خود نشانده اند که حاضرند قرآن را از علمی بودن بی اعتبار کنند جای سوال است. ماء همه جا در قرآن معنی آب میدهد با فرمول H2O. ماء دافق، ماء مهین و سلاله من ماء مهین همه آب معمولی هستند. یکی از معنای منی هم در اصطلاح عرب آب مرد است و آوردن آن در قرآن غلط است و ارتباطی با موضوعات قرآن ندارد.
ماء مهین آب کم است که جاری نیست بصورت بخار در دل سنگ رس است. دو دیدگاه برای فهم آیات متشابه در باره خلقت حیات و انسان درون آن وجود دارد. دیدگاه اول دیدگاه سنتی مبتنی بر نظر مفسران صدر اسلام که همه به ابن عباس ارتباط داده اند و دیدگاه دوم ارتباط دادن این آیات با علوم طبیعی است. نظر دوم اولین بار توسط اینجانب مطرح شده و مقالات متعددی در این باره ارائه داده ام. کتاب خلقت انسان از دکتر سحابی بحث پیدایش آدم و تکامل را مطرح کرده و من خلقت حیات اولیه در زمین اولیه را با آیات متشابه بیان کرده ام و کاملا مطابق آخرین نظریه های علمی روز است. نظریه سنتی نطفه ماء مهین، ماء دافق، قرار مکین، علقه، مضغه را همه را از سه و نیم میلیارد سال قبل به زمان حال آورده اند و صحبت از آب مرد و رحم زن است. در حالی که طبق نظر اینجانب و با استناد به آیات قرآن و علوم طبیعی مربوط به پیدایش اولین نطفه حیات در زمین اولیه است. سنت گراها و متحجرین بر نظر اول تاکید دارند و تمامی مفسرین هم به آن نظرات تمایل دارند و دلیل آن هم بی اطلاعی از علم زمین شناسی مدرن و اعتقاد بر این اصل که علوم طبیعی در امر دین کاربردی ندارد. اشکال نظریه سنتی القاء این نکته است که قرآن تنها به زمان گذشته تعلق دارد و هر آنچه لغویون قدیم گفتند مقبول است و لو با علم تناقض داشته باشد و عقیده دارند علم ممکن است اشتباه کند. این تصور را ندارند که گذشتگان که با علم روز آن زمان تفسیر کردند علم آن زمان هم می توانست تغییر کند که بسیار تغییر کرد
سلاله و مفهوم آن در طین و ماء مهین
سلاله به معنی چکیده و یا چیزی که از چیز دیگر منشاء میشود. مثلا لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون .حما مسنون در صلصال شکل گرفته است و می شود سلاله صلصال. صلصال در ایجاد حما مسنون نقش کاتالیزاتور داشته است. نسل هم میتواند سلاله باشد. از نظر علمی ترکیباتی همراه با بخار آب جذب سنگ رس داغ شده و این ترکیبات در درون لایه های سنگ رس که شرایط برایش مساعد بوده با از دست دادن آب واکنش مونومرها به پلیمر ها انجام شده و حما مسنون در درون لایه سنگ رس رسوب میکرده. ژن ها مولکول های زنجیره ای هستند که از قند ها، نوکلئوتیدها و پروتئین ها طی چند مرحله با از دست دادن مولکول های آب تشکیل شدند. سنگ رس این واکنش ها را کاتالیزه می کرده تا ساختار تشکیلاتی ژن اولیه حیات شکل گرفت. اولین موجود زنده که از درون سنگ رس و از توده نرم سیاه تشکیل و بیرون آمد به صورت ژن اولیه RNA ایجاد شد. دانشمندان به این ژن اولیه حیات نطفه می گویند. چرا نطفه زیرا موجود بعدی باید از این نطفه مستقیما ایجاد شود. بنابراین نطفه را آب مرد دانستن اشتباه بزرگی است. نطفه اولیه حیات نر و مادینگی نداشته است و در حال تکامل بوده است و قرآن آن را نطفه امشاج می نامد. نطفه ای که نر و مادینگی در حال ادغام بودند و نیاز به زمان داشتند تا تکامل یافته و جنسیت در آن قرار گیرد.
نطفه اولیه هنوز جنسیت نر و ماده را ندارد، یعنی هنوز جنسیت در آنها خلق نشده بود ولی میتوانست برخی از خصوصیات موجود زنده را دارا باشد مثلا می توانست به روش خاصی تکثیر یابند، متابولیسم که یکی از خصوصیا ت موجود زنده است را نداشت. آنزیم نداشت، کروموزوم نداشت یک کلاف تک رشته ساده و بسیار کوچک به اندازه ای که بتواند در لایه سنگ رس ایجاد شود. ابتدا ویروس بود و به باکتری، باکتری های غیر هوازی بدون هسته سلولی و غشاء هسته ای تبدیل شدند. ژن آنها مانند یک رشته کلاف در هم پیچیده در درون یک غشاء سلولی ساده قرار گرفته بود. این باکتری ها با تاژک خود غذای آماده مثلا پروتئین های شکسته و آماده مورد نیاز خود را از محیط اطراف می کشیدند و استفاده میکردند تا ساختار خود را ترمیم کنند. خداوند در قرآن این نطفه را نطفه امشاج نامیده، نطفه ای با ماهیت ادغام شده نر و ماده که هنوز شکل نگرفته اند و باید دوره نبتلیه را یعنی تغییرات چند مرجله ای را پشت سر بکارند. نبتلیه این معنی را می دهد او از حالتی به حالتی ديگر و شکلی به شکل ديگر در آورده میشود تا به مرحله خلق بعدی تبدیل شود.
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا
نطفه امشاج را باید با آیه قبل تفسیر کرد. اینکه ما آیه دوم را بدون در نظر گرفتن آیه اول تفسیر کنیم نتیجه مطلوبی نمی دهد. آیه قبل تاکید می کند آیا بر انسان دورانی نگذشت که چیز قابل ذکر نبود. یعنی انسان در حال شدن بود ولی قابل ذکر نبود. زمانی قابل ذکر می شود که اولین نطفه حیات که سنگ بنای انسان در طبیعت است ایجاد شود و آن نطفه امشاج است و قبلا ترکیبات شیمیایی لازم و در حال انجام تشکیل واکنش های مولکولهای اولیه حیات بود. انسان داشت درون چهار دوره اقوات شکل می گرفت یعنی انس بود. حال باید ببینیم چهار دوره اقوات چه اتفاقاتی بروز داده است و در کدام مرحله آن نطفه امشاج خلق شده است. َإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي و مفهوم واقعی آن در قرآن-نوشتار جدید من است که در این ارتباط نوشته شده با دید جدید تر
فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ؛ بدرستیکه ما انسان را ابتدا در خاک و سپس بصورت نطقه خلق کردیم. ذهن را باید از تصورات آب مرد و رحم زن خالی کنیم تا آیات الهی را درک کنیم.
نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ -خداوند تمامی شرایط ایحاد حیات در کره زمین را فراهم و خلق کرد. شروع خلق ماده در اول انبساط کیهان شروع خلقت انسان است. کیهان باید ایجاد شود و سپس انبساط گردد و کیهان شش دوره خلق شود و زمین در دو دوره خلق شود سنگ رس که در داخل زمین داغ و مذاب قرار دارد و بخار آب جوشان اسیدهای آمینه، قندها، نوکلئوتیدها، فسفات ها و گوگرد همه در بخار آب حل و در لایه های سنگ رس داغ تجمع می کردند. سنگ رس محیط مناسبی برای انجام واکنش های شیمیایی و خود نقش کاتالیزاتور را بازی می کرده. تمامی این واکنش ها در همان چهار دوره اقوات بر روی پوسته جامد و تازه سرد شده ولی هنوز داغ و درجه حرارت احتمالا بین 150 الی 200 درجه (پروفسور کاپلان) بوده و البته در سنگ رس ادامه می یافت و هنوز بارانی خلق نشده حرارت بالای نقطه جوش آب است. حرارت بالای درون سنگ رس انرژی لازم را برای انجام واکنش را در اختیار می گذاشت. همه این واکنش ها در خاک اولیه که به صورت سنگ رس گداخته و به حالت سفال در آمده انجام شده است، تا نطفه اولیه حیات در صلصال و از حما مسنون که در لایه های درون سنگ رس رسوب میکرده است خلق شود. حما مسنون توده سیاه رنگ مملو از مولکول های ساده، پروتئین ها و قندهای مونومر. این مرحله قبل از ایجاد نطفه است.
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ سپس نسل بعد از مشتقات مونومرها با از دست دادن آب دافعه به مولکول های پلیمرتبدیل و موکول زنجیره ای ژن اولیه ایجاد میشود ولی حیات ندارد، یک مولکول ساده شیمیایی ژن اولیه RNA بوده است و این نسل بعد از بداء خلق من طین است. در آب کم قرار دارد. آب جاری نیست، دریا نیست، اقیانوس نیست در دل سنگ رس است. خداوند مطلب مهم علمی را بیان می فرماید و آن اینکه اولین مولکول حیات در دریا و اقیانوس نبوده و آب هم تنها به صورت بخار و کم بوده است. حال چگونه مولکول ژن اولیه حیات دار میشود. دانشمندان در این نکته مهم درمانده اند. ماده بی جان چطور به جاندار تبدیل میشود. خاک به نطفه تبدیل میشود. فرمان کن فیکون صادر میشود و حیات که یک امر ماوراء مادی است در ماده قرار می گیرد. مولکول ژن اولیه جاندار می شود. ولی این تنها یک جرقه حیات است که باید فسوی شود تا به جاندار کامل که نطفه علقه است تبدیل شود تا بتواند روح خدا را دریافت کند.به مقاله خلقت حضرت عیسی و آدم و راز نهفته در آن مراجعه فرمایید.
سلاله من ماء مهین می تواند دارای دو مفهوم باشد.اول رسوب حما مسنون که از درون سنگ رس ایجاد و سپس نسل بعد از آن در آب کم درون لایه های سنگ رس باقی ماندند تا حرارت به اندازه پایین آمد تا به زیر حرارت نقطه جوش آب قرار گرفت. آب جاری در اثر باران اولیه آن رسوبات را در آب قرار داد و حیات در آب شکل گرفت و نه از آب این دید از قرآن می تواند به تئوری پیدایش نفت قبل از خلقت انسان در سنگ رس سوق دهد.-سید محمد تقوی اهرمی تیر ماه 1398ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید آذر 1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)- توضیحات
- بازدید: 1864
مقدمه نوشتار
برخی کلمات را باید با ابزار علم تاویل کرد و اگر معنی آیه را درک نمی کنیم ننویسیم تا شبهه ایجاد نکنیم. خداوند آیات متشابه را برای فهم و درک زمان صدر اسلام نازل نکرده است. قرآن به همه نسلهای گذشته، حال و آینده تعلق دارد. آیات متشابه دارای دو وجه است وجه ظاهری و وجه باطنی که هدف ذات باری تعالی است و برای انسان های زمان شکوفائی علم و برای اثبات حقانیت خداوند نازل کرده است. بسیاری از کلمات را گذشتگان بر اساس نظر و دید علمی آن زمان معنی کرده اند و مثلا خلق الانسان من نطفه، نطفه را هرکس به فراخور فهم و درک علمی خود معنی کرده اند. گذشتگان فکر می کردند که آب مرد به تنهائی برای خلق جنین کفایت می کند برای همین هم نطفه را آب مرد معنی کرده اند. با کشف علم ژنتیک دانشمندان به این نظریه رسیده اند که اولین سلول حیات از ژن اولیه ایجاد شده و آن را نطفه حیات نامیدند که نسل بعد از آن سلول اولیه حیات، همه جانداران از جمله انسان از آن پا گرفت و ما امروز به راحتی میتوانیم مفاهیم عالیه علمی قرآن را با علم روز درک کنیم. ضرورت ایجاب میکند که دانشمندان اسلامی حقایق قرآن را در یابند و در نظرات گذشتگان در آیات متشابه بازنگری کنند.
بعد المشرقین یعنی از مشرق تا مشرق
اینکه مفسرین محترم بعد المشرقین را از خاور تا باختر معنی کرده اند می تواند غلط باشد و با واقعیت قرآن تطابق نداشته باشد. خاور تا باختر یعنی مغرب تا مشرق خط استوا و این ترجمه یعنی قرآن اشتباه کرده و بجای مغرب تا مشرق نوشته مشرق تا مشرق. چیزی که معاندین و آقای سروش انگشت روی همین مطلب ها می گذارند و عامدانه آن را که نظر گذشتگان است عین قرآن انگاشته اند و شبهه ایجاد و بر وحی بودن کلام خداوند شبهه وارد کرده اند. حال چرا خداوند مشرق تا مشرق را نوشته و می توانسته مغرب تا مشرق بنویسد. خداوند با کلمات خود اعجاز می آفریند.
حال به آیات 36 الی 38 سوره زخرف توجه کنیم. خداوند در قرآن برای بیان جهان بینی خود در حیات دنیا و قیامت یک سری مصاحبه هائی پر معنی برگزار کرده بین مثلا جن و انس و یا بین گمراه شده و گمراه کننده او و این گفتگو ها بویژه در قیامت نکات زیبا و پر مفهومی در قالب تمثیل و تشبیه در آن نهفته است.
وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ-
هر کس از یاد خداوند روی گردان شود شیطانی براو می گماریم تا همنشین او شود ( یاد خدا یعنی عمل کردن به دستورات خدا)
وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ-
و این شیطان ایشان را از راه (خداوند) باز میدارد ولی فکر میکند از راه یافتگان هستند
حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ-
تا زمانی که نزد ما آید (مقلد در قیامت به خود می آید و گمان می کرده از راه یافتگان است و غافلگیر می شود ) و می گوید ای کاش فاصله من و او (که حرفش را گوش کردم و فریب خوردم) در دنیا فاصله ای از مشرق تا مشرق بود. که او بد همنشینی بود. اول شیطان اینجا با شیطانی که آدم را فریب داد و وسوسه نفسانی بود فرق می کند. شیطان در آیات متشابه مفهوم مختلفی دارد. در اینجا همنشینی است که او را بد راهنمائی کرده و جالب است که در آیه می فرماید آنها فکر می کردند از هدایت یافته گان هستند. یعنی به خدا ایمان دارند ولی راه را کج رفته اند. قرآن را می خواندند ولی درک نمی کردند و به آن عمل نمی کردند. نماز خواندن برای این است که فرد مومن گناه نکند، دروغ نگوید، غیبت نکند، مال مردم نخورد. اگر نماز بخواند ولی هر آنچه خداوند نهی کرده انجام دهد مشمول این آیه می شود. در این تمثیل و مصاحبه زیبا یک اعجاز علمی نهفته است. برای تقویت ایمان مومنین و اثبات حقانیت خداوند برای منکرین دانشمند.
حال بپردازیم به مشرق تا مشرق. کره زمین گرد است خط استوا دارد که از خاور تا باختر را شامل می شود که همان مغرب و مشرق است. فاصله آنها به اندازه قطر زمین است در قطب شمال و قطب جنوب هم طلوع و غروب داریم یعنی یک مغرب و یک مشرق در قطب شمال و یک مغرب و یک مشرق در قطب جنوب. بر خلاف مغرب و مشرق معمولی، در دو قطب شمال و جنوب مغرب و مشرق در یکجا اتفاق می افتد. زمین حول محور عمودی خود هر 24 ساعت یکبار دور خود می چرخد و این محور بر مدار دور خورشید عمود است اما کمی مایل از محور عمودی. به اندازه 23 درجه. بنابراین مشرق قطب شمال و مشرق قطب جنوب به اندازه قطر زمین از هم فاصله دارند. حال اعجاز قرآن در این است که در 1400 سال قبل خداوند در میان این تمثیل به این دو مشرق اشاره کرده است. ترجمه کردن بعد المشرقین به مغرب تا مشرق و یا خاور تا باختر اشتباه است. و لازم است علماء دلسوز و پیرو حقانیت قرآن ترجمه ها را اصلاح کنند و همان کلام خداوند را که مشرق تا مشرق است را بگدارند و در کلام خداوند دستکاری نکنند. منظور آیه بیان یک اعجاز عامی قرآن است از مشرق قطب شمال تا مشرق قطب جنوب خداوند در کلامش اشتباه نمی کند که ما اصلاح کنیم و بگوئیم خداوند می خواسته خاور تا باختر بگوید. سید محمد تقوی اهرمی- تیر ماه 1398 ویرایش جدد تیر ماه 1399-ویرایش جدید1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)- توضیحات
- بازدید: 5162
مقدمه نوشتار
کلمات در فرهنگ لغات و در زبان های مختلف دارای معانی مختلفی هستند. در بسیار موارد معنی اصلی کلمات در برابر مفاهیم غیر واقعی و سنتی ماهیت لغوی خود را از دست میدهند. در زبان عربی این مورد با شدت بیشتری مشاهده میشود. اعراب صدر اسلام فرهنگ ادبی و زبان قانونمند با قواعد معین نداشته اند. در حقیقت زبان عربی در محاوره و شفاهی به عنوان یک زبان مرسوم بوده است. با نزول قرآن زبان عربی وارد مرحله جدیدی شد. شیوه نگارش و جهان بینی خاصی که در تدوین آیات الهی بکار برده شده بود کاملا نو و دارای یک هم آهنگی بی نظیر در رعایت قواعد زبان عربی که مختص قرآن بود و قبلا در زبان عربی سابقه ای نداشته است. زبان عربی به خط کوفی نوشته می شد . کسره ، ضمه ،فتحه ، تشدید ، سکون و سایر قواعد یک زبان مدون را نداشت. مسلمانان صدر اسلام آیات قرآن را حفظ میکردند. افراد بسیار کمی خواندن و نوشتن را می دانستند و اغلب مهاجرین ایرانی مانند سلمان فارسی خواندن و نوشتن را به مسلمانان آموختند و آیات بر روی لیف خرما، پوست جانوران اهلی و سایر نوشته و نگهداری میشد. از آنجائیکه برخی آیات که تعداد آنها هم زیاد است متشابه هستند و از تمثیل و تشبیه برای بیان یک واقعیت علمی که برای مسلمانان ناشناخته بودند مورد سوال قرار می گرفت.
ابن عباس اولین کسی است که سعی نمود برخی از کلمات را معنی کند و تلاش فراوانی در این زمینه انجام داد و شاگردان وی پس از فوت ایشان نظرات وی را به عنوان پایه تفسیر آیات متشابه قراردادند و از قول وی نقل نمودند و این چنین پایه تفاسیر بنا نهاده شد. تلاش ابن عباس در نوع خود بسیار با ارزش و تحولی در علم کلام ایجاد کرد. تمامی تفاسیر شیعه و سنی در آیات متشابه پایه تصورات خود را بر آن گذاردند. برخی از کلمات مانند منی دارای چند مفهوم مختلفی بودند. اصل معنی منی تقدیر، آرزو و ضمنا آب مرد هم در زبان عامیانه با توجه به معنی اصلی این کلمه منی نام گذارده بودند. منی به مفهوم آب مرد مفهوم عامیانه بود و به مرور زمان معنی اصلی کلمه جای خود را به معنی عامیانه داد که با واقعیت قرآن همخوانی ندارد. دلیل انتخاب مثلا ماء دافق که از بین صلب و ترائب بیرون میجهد. سه کلمه صلب سخت و ترائب نرم و آب جهنده هم آبی است بیرون رونده و آب بیرون رونده و دفع شونده را تنها در آب مرد پیدا کردند و نتیجه گرفتند ماء دافق، آب بیرون رونده باید آب مرد باشد و صلب و ترائب را هم با در نظر گرفتن آب مرد پشت مرد و سینه زن تفسیر کردند چرا که یکی سخت بود و دیگری نرم . تمامی مفسرین هم به احترام مفسرین قدیم مانند طبری، ابن کثیر و بسیاری دیگر چشم بسته آن را نقل کردند و این چنین بر باور نشست و شبهات فراوان خلق شد. امروزه علم زیست شناسی دامنه بحث خود را در خلقت اولین نطفه حیات در زمین اولیه از توده نرم سیاه و در درون سنگ رس می دانند و آب بیرون رونده از بین این دو توده نرم و سنگ رس سخت، مشکل پیچیده دانشمندان شده است و موضوعیت یافته است.
کلمات حور، قاصرات، مقصورات، غلمان، حسان، و فراش همه سرنوشت مشابه آب مرد داشته اند
در مقالات پیشین مقصورات، غلمان ، حورالعین مشروحا با استناد با آیات قرآن بیان شد که در قرآن زن نامیدن این ها نشات گرفته از تصورات ذهنی غلط گذشتگان است. و در این نوشتار فراش و فرش که زن زیبا در بهشت معنی شده را با استناد با معانی مطرح شده در سایر آیات و روایت معروف ، الولد للفراش و للعاهر الحجر مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار می دهیم. ابتدا آیات 27 الی 37 سوره واقعه را مرور میکنیم.
وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ - فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ- وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ- وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ- وَمَاء مَّسْكُوبٍ- وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ- لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ- وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ- إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء- فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا- عُرُبًا أَتْرَابًا-و اصحاب یمین وچه اصحاب یمینی آنها در سایه درختان سدر بی خار قرار دارند و در سایه درخت طلح پر برگ بسر میبرند در سایه کشیده و گسترده و در کنار آبشارها و میوه های فراوان که هرگز قطع و ممنوع نمی شوند و همسرانی گرانقدر، ما آنها را آفرینش نوین بخشیدیم و همه را بکر قرار داده ایم وهمسرانی که به شوهران خود عشق میورزند و خوش زبان و فصیح وهم سن وسالند. این متن در تمامی ترجمه ها با کمی تغییر که بافت متن را عوض نکند آورده شده است . دو عامل اول هن در انا انشاناهن و دوم فجعلناهن ابکارا این تصور در گذشتگان باعث شده معنی فرش را که در فرهنگ عوام آن زمان، زن بستر مرد مفهوم میشده تفسیر شود. حدیثی از حضرت رسول اکرم (ص) در کتب روائی شیعه و سنی ذکر شده و مورد قبول هر دو است و آن الولد للفراش و للعاهر الحجر،است صرفنظر از اینکه این حدیث واقعی است یا غیر واقعی در تخصص ما نیست. موضوع مهم مطرح شدن آن نقل قول در زمانی است که ابن عباس فرش را زن معنی کرده است و این نشان میدهد که فرش معنی رختخواب میدهد و اصطلاحا جائی که زن و مرد بر روی آن قرار می گرفته اند مفروش و بستر معنای لغوی آن است. این بحث مفصلی دارد و تحت عنوان قاعده فراش معروف است بر روی کلمه کلیک نمایید از ویکی فقه است.
مفسرین این حدیث را بسیار بحث و بسط داده اند و همگی فراش را زن گرفته اند و مرد را صاحب زن تعریف کرده اند که از دید مرد سالاری حاکم بر فرهنگ عرب جاهلیت بوده است و سایر مفسرین هم این را مبنای تفاسیر خود گرفته اند و به قرآن مراجعه نکرده اند که قرآن از این کلمه چه تعریف کرده است. درسوره الرحمن این آیه را مثل میزنیم مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ.بهشتیان بر فرش هائی تکیه یا نشسته اند.
متکئین معنی تنها تکیه دادن نمی دهد. معانی متفاوتی دارد. اینجا فرش معنی زن نمی دهد. فرشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ. موضوع باغ است و سبزی و خرمی که استعاره از مراتع و چمن زارهای سبز. همان معنی اصلی که زیرانداز یا بستر است معنی میدهد که امروزه فرش نامیده میشوند. فرش کاشان فرش یزد و غیره. در آیه دیگر وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ و زمین را گستراندیم ( فرش کردیم در زمان گسترش قاره ها و روی آن مراتع و چشمه زار ایجاد کردیم)و این جا هم زن معنی نمی دهد. زمین هم معنی کره زمین بیست، خشکی یک پارچه را گسترش داد و به چند قاره تبدیل کرد. استعاره از بستر کشاورزی و مراتع را توسعه داد. حال به فرش المرفوعه در سوره الرحمن نگاهی بیاندازیم
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ- إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء
در این ردیف آیات موقعیت اصحاب یمین که بعد از سابقون دارای مقام رفیع هستند در بهشت را توصیف می فرماید. وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ - فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ- وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ- وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ- وَمَاء مَّسْكُوبٍ- وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ- لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ- در آن باغ سدر مخضود، طلح منضود، ظل ممدود و ماء مکسوب که بیانگر باغی سر سبز با سایه های گسترده و آبشارهای فراوان و طبیعت مادی مانند باغهای زمین وجود دارد که اصل مطلب اشاره به مادی بودن قیامت است و شرایط طبیعی هم مانند زمین کنونی است و بعد از آن به میوه های فراوان و سالم و با ثمر دادن مکرر لا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ نه میوه های آن قطع می گردد و نا سالم و سمی نیستند این اشاره دارد به تکامل طبیعی خاص خود که روی آن خلق آنها برنامه ریزی و کار شده است. به یکباره خلق نشده اند دوره انشاء را گذرانده اند. وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ- إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء- فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا- عُرُبًا أَتْرَابًا. کلمه انشاء خلقی است که در درون پروسه زمان بر تکامل ایجاد شده. در کنار درختان و سایه ها و آب آبشار باید مراتع و سبزه زار ها و چمن زار های عالی (رفیع شده در کمال تکامل خود که صنع خداوند است) با برنامه ریزی تدوین شده الهی صورت گرفته است. فرش بستر پوشیده از چمن زارهای سبز و مراتع زیبا و با درجه ممتاز، رفیع و یا عالی است إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء، هن ضمیر مونث مجازی فرش و فاکهه و سایه ها است. همه اینها را خداوند در پروسه زمان بر خلق و انشاء ایجاد کرده و آن را دست نخورده برای استفاده بهشتیان قرار داده است. هر بکری بکارت زن نیست. هر آب جهنده هم آب مرد نیست؟ گذشتگان با تصورات ذهنی حاکم آن دوران آن را تعریف کرده اند چرا ما فکر خودمان را به کار نمی گیریم و در آیات متشابه تفکر و تعقل نمی کنیم.
همه این موارد که در آیات فوق ذکر شده است ریشه در خاک دارند و تمامی موارد ذکر شده در آیات مانند سدر، طلح، میوه سایه درختان عرب همسان و هم نسل هستند که ماهیت آنها همه به خاک بر می گردد و اشاره قرآن به مطلب بسیار مهم است که قیامت ماهیت مادی دارد و زمین قیامت که این زمین نیست و زمین دیگری است تمامی پدیده های طبیعی این زمین را دارد و همه آنها در پروسه تکامل ایجاد شده اند و از خاک. این بدان معنی است که دو جهان مادی وجود دارد و دو زمین است و هر دو یک پروسه طبیعی را طی میکنند واینکه خداوند میفرماید در قیامت زمین به خداوند به ارث میرسد و یا زمین و سماء زمین همه در دست قدرت او باقی میمانند. بررسی قیامت از نظرعلم و قرآن همه این ها دارای یک جهان بینی واحد و بهم پیوسته است. اگر کسی جهان بینی قرآن را درک نکرده باشد هم آهنگی بین آیات را از دست میدهد و دچار شبهه فراوان میشود.
مثلا می گویند در بهشت خوردن و نوشیدن است و همبستری ازواج هم هست ( ولی حوریان بهشتی و فرش زنان زیبای کم سن و سال بعد از هر هم بستری بکارت خود را از دست نمی دهند. همه هم سن و سال و زیبا هستند. میگویند خداوند هوای مردان را زیاد دارند ولی باید گفت که مردان هوای خود را خوب داشتند و قرآن را به نفع امنیه خود تفسیر کردند و عدالت خداوند مهربان را زیر علامت سوال بردند. تصورات غلط ذهنی روزگار آیات خداوند را به کجا کشانده) ولی مدفوع، ادرار و حیض و امثالهم نیست. بنابراین دنیای خیالی درباره قیامت برای خودمان ساخته ایم. وقتی لحم طیرا، نوشیدنی فراوان، میوه جات متعدد خورده می شود و از طرف دیگر قیامت هم مادی است که خداوند فرموده اثر انگشت های شما را نیز خلق می کنیم یعنی بدن کاملا مادی و از همین نفس است. بنابراین سیستم بدن مادی باشد. خوردن و نوشیدن هست ادرار و مدفوع هم هست. حیض و بچه دار شدن هم قاعدتا باید باشد و اینطور نیست که ازواج هر وقت بخواهند بچه دار شوند فورا بچه آماده تقدیم می شود. این ها را از کجا در آورده اند در آیات چنین مفهومی استنباط نمی شود. آیا عقل و فکر نداریم و آیا منطق قرآن این را می پذیرد، تفکر و تعقل در آیات قرآن ضروری است. از طرف دیگر آیا اصحاب یمین فقط مرد ها هستند که فرش المرفوعه برایشان در کنار میوه آماده نگه داشته شده و زنان جزء اصحاب یمین نیستند و سوالات بی شمار؟ بنابراین تفسیر ما اشکال دارد و باید بازنگری شود و به بحث شبهات بنا حق درباره آیات قرآن خاتمه داده شود. خداوند به همه ما نعمت درک مفاهیم عالیه آیات متشابه را عنایت فرماید انشاءالله. سید محمد تقوی اهرمی تیر ماه 1398 ویرایش خرداد 1399
{jcomments on}
Write comment (2 Comments)- توضیحات
- بازدید: 8952
مقدمه نوشتار
قرآن مجید وحی خداوند به رسول اکرم(ص) است و یک نوع از وحی است که در قرآن ذکر شده و واقعه ای است که رخ داده و در بیداری هم اتفاق افتاده است و دارای شیوه نزول خاص خود است که آن شیوه در قرآن بیان شده است. وحی به زنبور عسل هم شیوه و مفهوم خود را دارد. وحی امر خداوند است که گاه بصورت قوانین حاکم بر طبیعت و گاه بصورت ابلاغ پیام به برگزیده گان الهی است. برای وضوح و روشن شدن شیوه های مختلف وحی ابتدا وحی به زنبور عسل و فلسفه و مفهوم آن می پردازیم و سپس شیوه وحی به پیامبر اسلام (ص) و موارد دیگر از انواع وحی در قرآن را بیان می کنیم وحی بر اساس آیات متعدد در قرآن دستور و فرمان خداوند است که در نهاد پدیده های طبیعت نهفته است به عبارتی قوانین طبیعت در جهان مادی امر اوست. این امر در در پدیده ها مفهوم خاص خود را دارد.
وحی به زنبور عسل به عنوان یک نمونه از بند پایان در حیات زمین
در دو آیه 68 و 69 سوره نحل خداوند متعال به زنبور عسل وحی فرموده و شیوه زندگی و روش بر چیدن گرده گل و تبدیل آن به عسل را را دستوری میداند از جانب خداوند که در نهاد زنبور عسل گذارده شده و زنبورعسل به عنوان یک نمونه از بند پایان است که در قالب تمثیلی برای انسان بیان شده تا انسان درباره آن تفکر کند و به مفهوم واقعی و مورد نظر ذات باری تعالی برسد. در آیات زیر توجه و در باره آن تفکر و تعقل نماییم. تفکر و تعقل در آیات قرآن دستورو فرمان خداوند است و مکررا تاکید شده و می تواند امری واجب تلقی شود. متاسفانه این فرمان خداوند را مورد توجه قرار نمی دهیم اگر تدبر و تعقل در آیات را بکار می گرفتیم و خود را از بند تصورات کهن رها می کردیم این همه شبهات به ناحق درباره بسیاری از آیات متشابه وجود نداشت و مفاهیم عالیه آیات متشابه اعجاز خود را نشان میداد. این دو آیه از جمله آیات متشابه در قرآن است ظاهری دارد و باطن. ظاهر آیه مطلوب بیان آیه نیست و خداوند مقصودی خاص از آن دارد که با تفکر و تعقل در آیات باطن آن روشن میشود. خداوند متعال چه مطلبی را میخواهد با این آیات به ما تفهیم نماید. ابتدا آیات را با هم مرور میکنیم و در باره آن تفکر و تعقل می کنیم.
وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ-خداوند به زنبور عسل وحی نمود که در کوهستان و درختان مشجر و داربست های چوبی لانه درست کنید- شیوه و رفتار زندگی و ساختن و محل ساختن لانه برنامه تدوین شده خداوند در ژن زنبور عسل گذارده شده است و امر خداوند فرماندهی آن را بر عهده دارد. امر خداوند در همه پدیده ها از اتم ها تا حیات روی زمین در فطرت ذاتی نهادینه شده و اینکه همه اشیاء مادی سجده خداوند به جای می آورند باقی ماندن بر فطرت ذاتی خداوندی است و هر چه بر فطرت ذاتی خداوند باقی بماند یعنی در حال اجرای فرمان خدا است و تسلیم ذات باریتعالی شدن سجده به او است. زنبور نمونه ای از خیل عظیم بند پایان است که 80 در صد موجودات زنده را شامل می شوند و بقاء حیات در زمین نتیجه فعالیت این گروه است.
ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ-
پس از ساختن لانه بر اساس رهنمودی که خداوند داده است از ثمرات گیاهان بهره جوئید ، این چنین از درون آنها عسل با رنگ های متنوع حاصل می شود که در آنها برای مردم درمان و شفاء مقررشده. این آیه (پدیده طبیعی ) بر آنهایی که در آن می اندیشند می کنند نشانه ای است.
شیوه زندگی حشرات و جانداران در طبیعت وحی خداوند است که در آنها نهادینه شده. فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ دارای مفهوم بسیار والائی است راهی که خداوند جلوی پای شما قرارداده (خطاب به زنبور می فرماید ) را به پیمایید. رفتار و شیوه زندگی حشرات و سایر بندپایان برنامه ریزی شده است و بر اساس این آیات مشخص میشود که وحی امر و دستور خداوند است که در درون تمامی پدیده های که خلق فرموده قرار داده شده و امری است بر اساس روابط مادی که واقعیت دارد. حشرات و بندپایان از زنجیره های بسیار مهم حیات در کره زمین و برای بقاء حیات ضروری هستند هر موجود زنده در حیات زمین دارای نقشی است که به عنوان دستور خداوند که نمونه ای از وحی است به عنوان نرم افزار خلقت در ژن آنها نهاده شده و موجود زنده از بدو تولد دقیقا آن برنامه تدوین شده در نهاد خود را اجرا میکند. یک گونه کفشدوزک خاصی در سرزمین ما و همان گونه در قاره آمریکا دارای مشخصات یکسان هستند که گذشت زمان و شرایط اقلیمی متفاوت در رفتار و شیوه زندگی آنها تغییری ایجاد نشده. به دلیل اینکه از یک منبع فرماندهی میشوند. زنبور و بندپایان برای بقاء حیات در زمین از طرف خداوند ماموریت دارند. آیه زیر این مطلب را اثبات میکند.
وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ- يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ- و آنچه در آسمانها (جو هفت طبقه زمین) و آنچه در زمين از جنبندگان و ملائکه هستند براى خدا سجده مىكنند و تكبر نمی ورزند- در برابر پروردگارشان كه حاكم بر آنهاست احساس مسئولیت میکنند و آنچه را ماموریت دارند انجام میدهند. ملائکه قوانین طبیعت هستند که به دابه کمک میکنند برای بقاء حیات ماموریت خود را انجام دهند. دابه ریز جنبندگان است پرندگان و پستانداران شامل آنها نمی شوند به مقاله دابه و تکامل موجودات از نظر قرآن مراجعه فرمایید. بندپایان 80 در صد جانوران روی زمین را شامل میشوند که روی زمین و زیر زمین ( تحت الثری) به محیط زیست و درختان کمک میکنند تا اکسیژن لازم برای ادامه حیات زمین را تامین کنند. نمونه گرده افشانی زنبورهای کی از وظایف محوله است.
وحی به رسول اکرم و شیوه نزول فیریکی آن
وحی به رسول اکرم هم یک واقعیت مادی است و خواب یا تخیل نمی تواند باشد. کسانی که وحی را خواب می پندارند به واقعیت قرآن ناآگاه هستند و با عینک تصورات ذهنی خود به مطالعه قرآن پرداخته و ظاهر آیات را مد نظر قرار داده اند به عبارتی با قرآن بیگانه هستند. دو آیه فوق این واقعیت که وحی بر روابط مادی در طبیعت استوار است را برای ما روشن کرده است. خداوند متعال در سوره نجم آیات 1 الی 18 شیوه القاء وحی به رسول اکرم را که بر قوانین مادی بنا گذارده شده را به تفصیل بیان می فرماید. آیه با یک واقعه طبیعی که با وحی هم ارتباط دارد شروع میشود. وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى قسم به ستاره چون فرو میریزد و محو میشود. هوی دارای دو معنی اصلی در آیات قرآن است هلاک و محو شدن و دیگری هوی و هوس تمایلات شیطانی. هوی به مفهوم نابود شدن را در آیات زیر ملاحظه فرمایید. در هر موضوعی یک آیه برای روشن شدن مفهوم آن وجود دارد که ما باید بررسی و تحقیق کنیم و چشم بسته از لغویون قدیم تبعیت نکنیم. آنها لغت ها را با شرایط و علم زمان خود بیان کردند. آیه زیر معنی هوی را بیان میدارد.
حُنَفَاء لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ –حج 31
جزء روی آورندگان به خداوند باشید نه مشرکین، کسی که به خداوند شرک آورد همچون کسی یا چیزی است که از آسمان فرو افتد و مرغی او را برباید و یا تند بادی او را از محل محو کند. تهوی معنی محو شدن از مکان خود را میدهد. فرو افتادن و محو شدن این تداعی معنی را در هوی میدهد. آیه دیگری را مثال میزنیم –آیه 81 سوره طه
كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى-از خوراکی های پاکیزه که رزق و روزی شما کرده ام بخورید و در آن زیاده روی نکنید که خشم من را در پی دارد و خشم من بر کسی فرود اید نابود شدنی است وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى. ما مطلب خودمان را از این دو آیه بر گرفتیم .پس معنی آیه شریفه وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ،قسم به ستاره چون نابود میشود و یا با مقایسه با آیات فوق فرو میافتد و محو میشود یعنی به ناگهان فرو می افتد و محو میشود. علم فیزیک ثابت کرده است که مرگ ستارگان محو شدن آنها در سیاهچاله است. این واقعه بسیار مهم در جهان مادی است. خداوند به این پدیده با عظمت سوگند یاد میکند و مسلما آوردن این آیه در ابتدای شیوه القاء وحی به رسول اکرم(ص) پیام مهمی دارد. خداوند به محو شدن ستاره در سیاهچاله قسم یاد میکند که اولا وحی حقیقت دارد و دوما از همین شیوه فیزیک کوانتومی برای نزول وحی استفاده شده. چرا که سیاهچاله ها به محدوده علم کوانتوم مربوط می شود. تاکنون کسی به این قسم و چرایی آن و ارتباط آن با وحی به رسول اکرم(ص) توجه نکرده اند. این آیه جزء شیوه نزول وحی بشمار می آید این جا سیاهچاله و کرمچاله نکات کلیدی بحث وحی به رسول اکرم(ص) است. خداوند ابتدا نکات کلیدی بحث را بیان میکند برای تشحیذ ذهن و سپس به مطلب خود می پردازد.آیات بعد را پی می گیریم
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى- که رسول خدا نه گمراه است و نه در مانده
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى – و از روی هوی و هوس یا تخیلات ذهنی سخن نمی گوید(خواب نمی بیند)
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى- این یک وحی است که ابلاغ شد-وحی است که به او وحی شد. تاکید بر واقعیت امر و در بیداری دارد.
حال این وحی چگونه صورت گرفت و شیوه ابلاغ چه بود. اینجا نیاز به تفکر و تعقل است. حمل کننده این پیام و ساختار مادی آن چیست و چطور پیام به دل حضرت نشست.
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى-یک نیروی فوق العاده قوی و فشرده به او یاد داد. این نیرو مسئولی دارد که جبرییل است. مدیریت انجام آن با این ملک است ولی نیروی بسیار قوی و فشرده و شدید القوی را دراختیار دارد است. البته در آیه تنها به نیروی شدید القوی اشاره کرده و در آیات دیگر به ملائکه ابلاغ وحی به رسول اکرم(ص) اشاره شده. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ- حال خصوصیات این نیرو چیست؟ حال اینکه شدید القوی خود جبرییل است یا ابزار ارسال وحی در اختیار او. از آیه چنین برمی آید که اشاره به یک نیروی بسیار قوی است که از جنس انرژی است، زیرا روح الامین ملائکه است و مادی نیست و ملائکه نیرو است.
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى-نیروئی که در دو افق رویداد مستولی و مسلط بود. مره به معنی مسیر و گذرگاه هم ذکر شده (تفسیر المیزان) در جهان مادی تا نزدیک رسول اکرم امتداد دارد در حالی که اصل آن در عالم ماوراء جهان مادی یعنی عالم غیب قرار دارد. همزمان ذومره است. گذر گاه عالم غیب و گذرگاه جهان مادی.
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى در حال که اصل آن در افق اعلی قرار داشت و افق اعلی عالم غیب است. این عالم غیب کجاست، جایی که ستاره در آن محو و نابود میشود یعنی از نظر علم فیزیک محدوده ای که جهان مادی از آن نشات گرفت پلانک یا سینگولاریته کیهانی محدوده ای است که کیهان از هیچ ابداع شد از سینگولاریته یا به عربی از احدیت سر چشمه گرفت یعنی محدوده خدا که صمد است و احد. ستاره در فشردگی سیاهچاله محو می شود یعنی به خدا می پیوندد وهیچ می شود یعنی دیگر تعریف ماده را ندارد. برمیگردد به اول مره. پس شدید القوی نیروئی است که قوی و فشرده (صمد)است همزمان در دو افق رویداد قرار دارد. زمان و مکان بر آن مستولی نیست در حالی که اصل آن در افق الاعلی است تا نزدیکی پیامبرآمده. این تعریف کرمچاله در فیزیک است که به ریسمان های کوانتومی هم گفته میشود.
ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى وسپس به حضرت نزدیک شد. همچنان آمد تا نزدیک حضرت رسید.
فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى-تا به نزدیکی او رسید که تنها به اندازه یک کمان با او فاصله داشت. از افق اعلی تا نزدیک رسول اکرم(ص). میلیارد ها سال نوری درازای این ریسمان اطلاعاتی است و پیام خداوند در برهه ای از زمان به رسول اکرم(ص) با شیوه خاصی ابلاغ می شود که در دل حضرت ذخیره میشود و یا می نشیند. این ریسمان مخابراتی و انتقال داده الهی مسلما نمی تواند از جنس ماده باشد. محدوده کوانتومی بر آن حاکم است و این ریسمان از نوع کرمچاله است، همان کلمه کلیدی نهفته در وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى. قسم به ستاره چون محو و نابود میشود. فیزیکدانان مفهوم این واقعه را خوب درک میکنند.
فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى- در این حال وحی که باید ابلاغ میشد انجام شد. از این فاصله به اندازه طول یک کمان اطلاعات از ریسمان کوانتومی به وجود مبارک حضرت منتقل شد. گیرنده این اطلاعات روح است که آنهم از سنخ امر خدا است. بنابراین خداوند متعال میخواهد به ما نکات ظریفی را در نزول وحی بیان کند.
اول این یک واقعیت است که در جهان مادی اتفاق افتاده
دوم خداوند از ابزار کوانتومی که رابط جهان مادی و جهان ما فوق مادی افق الاعلی است استفاده کرده است.
سوم در بیداری است نه خواب و تخیلی
اینکه در روایات و احادیث بیان شده که حضرت در زمان دریافت وحی دچار حالات روحی خاصی میشدند دقیقا فاصله این ریسمان به اندازه یک کمان تا بدن حضرت این تحولات را ایجاد می کرده زیرا ریسمان حالت کوانتومی و فشردگی خاصی دارد که تماس با بدن به آن لطمه شدید وارد میکند و فاصله رعایت شده و انتقال داده ها به DNA بر بدن مادی تاثیر گذار است. بیان شیوه نزول وحی از معجزات علمی خداوند است. خلاصه آیات نزول وحی را مجددا تکرار می کنیم.
اول اینکه عامل ارتباط با حضرت نیروی فوق العاده قوی بود شدید القوی بود .دوم اینکه پیام از ماوراء جهان مادی افق الاعلی به جهان مادی امتداد داشت و پیام را در یک لحظه ابلاغ می شود. این نیروی فوق العاده قوی و فشرده ذومره است همزمان در جهان مادی و جهان غیر مادی استیلا دارد. هنگام پیام رساندن سر دیگر آن ریسمان مخابراتی در افق اعلی است ولی پیام از این شدید القوی ثم دنا فتدلی همینطور نزدیک میشد .این مفهوم این آیات است که میتوان برداشت کرد. برای روشن شدن موضوع سری به فیزیک کوانتوم بزنیم که چگونه اطلاعات با سرعتی آنی میتواند از افق رویداد خارج از جهان مادی به هدف معینی رسانده شود.
شیوه نزول وحی بر قوانین طبیعت بنا شده است
این رویداد انتقال اطلاعات از جهان غیر مادی یا عالم غیب است به نقطه معینی در جهان مادی و توجیه کوانتومی دارد .سیاهچاله ها محلی هستند که اجزای مادی یک ستاره به جائی که سینگولاریته حاکم است بلعیده و در آن محو میشوند. سینگولاریته محدوده ایست که قوانین و تعینات مادی محو و نیست میشود.
ریسمان کوانتومی یا کرم چاله
در این جا نیروی بسیار قوی و فشرده حاکم است به طوری که اگر نور در فاصله بسیار زیاد به آن نزدیک شود خمیده و در آن محو میشود. کرم چاله ها ریسمان های باریک و بسیار فشرده و دارای ابعداد زیادی است- برای وارد شده به این بحث باید سه موضوع اصلی علم کوانتوم را شناخت اول ریسمان های کیهانی دوم ، تنیدگی کوانتومی یا وابستگی کوانتومی وسوم دور فرستی کوانتومی یا تله پورتیشن کوانتومی. موضوع جهان موازی، ضد ماده ، مساوی بودن ماده و ضد ماده، ریسمان کیهانی ،موقع ایجاد ریسمان کیهانی و تنیدگی کوانتومی ، همه موضوعات و نظریات تایید شده علمی هستند. فیزیکدانان و اخترشناسان فیزیکی با این ها آشنا هستند. ریسمان های کوانتومی یک پدیده بسیار جالب در علم فیزیک است. ابتدا به صورت یک نظریه بروز کرد برای اولین بار در سال 1976 توسط کیبل فیزیک دان امپریال کالج لندن مطرح شد .و بعد از آن پنج تئوری دیگر از آن منشعب شد که همه در این زمینه ابراز شد و درباره ریسمان کوانتومی بحث میشد و کم کم ریسمان کیهانی از آن منشعب شد که ما بیشتر ریسمان کیهانی را مد نظر داریم .این تئوری در حقیقت تئوری سوپر ریسمان است که به ریسمان کیهانی نامیده شد و محل تجمع چهار قانون اصلی فیزیک است که باهم ادغام شده اند که یک مجموعه واحد را تشکیل میدهند .نیروی گرانش در چهارچوب تئوری کوانتومی عملا واکنش غیر گرانشی کوانتومی را از خود بروز میدهد. بر خلاف مدل استاندارد فیزیک ذره ای، در تئوری ریسمان کیهانی چهار نیروی اصلی طبیعت که جهان مادی را تشکیل میدهند بصورت ذره به مفهوم یک نقطه خود را نمایان نمی سازد، بلکه یک شیی ( شیئ هم نمی توان اطلاق کرد چرا که مفهوم مادی دارد ) یک بعدی با حرکت لرزشی شاید کوانتومی ، این پدیده را ریسمان کیهانی می نامند. این ریسمان خودش خاصیت یا ماهیت تکینگی دارد. به زبان قرآن ماهیت احدیتی دارد یعنی محیطی که مستقیما از نور ذات خداوند منشا می شود مانند کیهان که از هیچ بوجود آمد و از نور ذات باری تعالی ایجاد شد. یعنی حد فاصل جهان مادی و عالم غیب. این را علم فیزیک میگوید. سینگولاریته بر آنها حاکم است یا به فارسی تکینگی و به عربی احدیت.
در ماهیت احدیتی مختصات ماده حاکم نیست بسیط و فشرده یا صمد است . از همان محدوده پلانک در زمان ابداع کیهان به وجود آمد انشاء شده است درست قبل از باز شدن محدوده کیهان و قوانین فیزیکی ، نسبیت عام و خاص اینشتین و مکانیک کوانتومی در آن اعتباری ندارند چون در آن ماده وجود ندارد و زمان و مکان آن را فرا نمی گیرد. بسیار فشرده و تو پر است با چگالی فوق العاده زیاد و از این جهت علم آن را سیاه چاله دراز یا کرمچاله مینامد. باریکی آن به اندازه یک میلیاردم میلیاردم بیلیاردم متر است ده به توان منهای 31 متر . یک تسبیح را در نظر بگیرید که دانه های آن ذره بنیادی است منتهی این دانه ها بهم چسبیده اند .یک تونل بسیار باریکی در خود ایجاد میکنند و حرکت ارتعاشی خاص خود را دارند که بر فضای اطراف خود تاثیر میگذارد. ماهیت خاصی بر آن حاکم است ماهیت کوانتومی از نوع محدوده پلانک در اثر نوعی حرکت لرزشی خاص بر اطراف خود تاثیر کوانتومی می گذارد . ریسمان کیهانی که سر تسبیح آنطرف کیهان ته آن اینطرف کیهان .این ریسمان ها بسیار زیادند و هویت فضا را تشکیل داده اند آیه 7 سوره نازعات به این ریسمان اشاره کرده است
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ قسم به فضا که ذات آن بر شبکه شبکه استوار است که شما در باره قرآن قول مختلفی (هر کس هر چه دلش خواست تفسیر میکند) بیان میکنید(بگو) تا هر که از آن برگشته برگشته باشد. مرگ بر موضوع تراشان دروغین باد. مانند مخترع موضوع رویای رسولانه. کلمه و اسمائ ذات الحبک در میان آیات موضوع قیامت بیان شده و اینجا هم خداوند به پدیده بسیار مهم جهان خلقت فضای شبک شبکه اشاره میکند که در قیامت در انتقال داده های کتاب مبین نقش موثری دارند این ریسمانها اطلاعات را بسیار سریع و آنی منتقل میکنند. به مقاله فیزیک کوانتوم و قیامت در قرآن مراجعه فرمائید .بنابراین مفهوم شدید القوی در انتفال داده ها روشن شد.
مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى-آنچه را دل دید انکارش نکرد. دل در اینجا خواسته است ابتدا چشم میبیند و دل میخواهد. چشم یقین بودن آن را تایید میکند و دل میطلبد.
کلمات در فاصله معینی از بدن تاثیر خود را بر ژن انسان میگذارد. شدید القوی میتوانست از افق رویداد آن را بر قلب حضرت بنشاند. موضوعات ظریفی در علم توارث و فیزیک کوانتوم است که علم دارد این ها ثابت میکند ولی لغویون قدیم در معانی کلمات در هزار سال قبل نمی توانستند تعریف واقعی را بیان کنند. معانی را باید با استعانت از علم روز در آورد. شدید القوی نیرو یا انرژی فشرده و قوی معنی میدهد. در آن زمان نیرو و انرژی و فشردگی و چگالی هنوز خلق نشده بودند ولی خداوند می دانست که این کلمات میشوند کلمات کلیدی دنیای شکوفائی علم.
أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى-آیا در آنچه او دیده جدال میکنید. آنچه دل آنرا دید یعنی به یقین باور کرد درباره آن جدال میکنید ( و آنرا رویای رسولانه می پندارید). گویا هم اکنون قرآن نازل شده و به بحث های روز می پردارد. این نوع وحی اختصاصی است و مشمول همه نمی شود که در ذات آنها نهاده شود. بیان شیوه نزول وحی به رسول اکرم(ص) دارای پیامی خاص است که خداوند برای ارسال وحی دارای شیوه علمی و از روش علمی مخلوق خود استفاده میکند. قرآن کتابی است مفصل و دارای آیات فراوان که یک بار همه آن بر قلب حضرت مینشیند و سپس به مرور زمان توسط جبرییل از حافظه به زبان جاری میشود و در دفعات بعد دیگر شدید القوی نیست.
وحی در سایر آیات هم داریم که برحسب مورد معانی خاص خود را دارند. وحی به مادر حضرت موسی، وحی به حضرت مریم(ع) که هر کدام مقاله مفصلی نیاز دارد. ما مورد وحی که اوامر و دستور خداوند به پدیده های طبیعی است دستوری که حشرات، زمین و آسمان بر اساس آن اوامر ادامه و بقاء دارند. آیه بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ. هنگامی که امری در دستور برنامه ریزی خداوند قرار گیرد می فرماید باش و میشود. در آیه زیر هم فقال لها و للارض بر دستور ابلاغی برای استواری بر یک هدف قانونمند صادر میشود. یقول و قال هم نوعی وحی هستند در قالب قوانین طبیعت.
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ پس از خلقت زمین در دو دوره و برنامه ریزی اقوات(قدر فیها اقواتها که متاسفانه اکثر مفسرین محترم به اشتباه قدر را با خلق کردن معنی کرده اند) بر روی پوسته جامد زمین در چهار دوره به جو زمین که وجود نداشت میپردازد در حالی که دودی یعنی تیره و تار و مملو از غبار آتش فشان ها بود. و به سمائ زمین و زمین ابلاغ می فرماید در این وضعیت قرار گیرید و گرفتند. فقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِي- پس سمائ زمین که صیغه مونث دارد میفرماید پس آن را طی برنامه ریزی مدون زمان بر به هفت آسمان تبدیل کرد. این جا هم مفسرین قضاهن را خلق کردن معنی کرده اند که اشتباه زیان آوری برای قرآن است و ایجاد شبهه فراوان کرده اند) و اوحی فی کل سمائ امر ها. در هر طبقه آسمان قوانین مربوط به خودش را وحی کرد. وحی اینجا ابلاغ قوانین و دستورالعمل است که باید بر آن باقی بمانند.
وحی در اینجا و وحی به رسول اکرم و وحی به زنبور عسل هر کدام تاویل خودش را دارد. زنبور عسل نمونه یک بند پایان است رفتار زندگی و فعالیت هر کدام بر اساس فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ است .بر طریقی که خدا در نهاد شما گذاشته عمل کنید. هر کدام ماموریت خاصی برای بقاء حیات در زمین را دارند. بسیاری از بند پایان و حشرات بعد از جفت گیری نر و ماده وظیفه نر تمام می شود ومی میرد و نوع ماده تخم می گذارد در یک مرحله یا چند مرحله و می میرد. تخم ها رها می شوند و نوزاد ها که از تخم بیرون می آیند. نه پدر دارند و نه مادر ولی به محض بیرون آمدن دقیقا برنامه زندگی خود را میدانند. امر خداوند فرماندهی رفتار زندگی را بر عهده دارد. ژن تنها اطلاعات آن را دارد ولی کی فرمان شروع زندگی را میدهد. در غیر حشرات این الگو وجود ندارد مادر نوزاد را تحت حمایت قرار میدهد تا رشد کند و بتواند ادامه حیات دهد. دابه ریز جنبندگان هستند که ماموریت دارند با ملائکه بقاء حیات در زمین را تضمین کنند. به تصویر زیر نگاه کنید.
منظره بسیار جالب و گویا از بحث ما است. نوزاد های یک حشره از راسته سن ها همه از تخم بیرون آمده اند. دور پوسته شفیره خود حلقه زده اند و منتظر فرمان هستند که هر کدام بار زندگی را به تنهائی به دوش بکشند و این تنها جشن تولد آنها است در کنار خواهر و برادر ها و پدر و مادری وجود ندارند. زندگی پر از فراز و نشیب و دشمن فراوان. آنها می دانند چکار باید بکنند و خداوند قاسلکی سبل ربک را به آنها ابلاغ کرده است و حیات این چنین با قدرت خداوند تداوم می یابد. شگفتی های قرآن را کشف کنیم و ذهن را از تصورات غلط درباره نشانه های طبیعت که در آیات متشابه بیان شده آزاد کنیم تا واقعیت های آن عیان شود در عصر علم و تجربه هستیم و جوانان مسلمان ادله علمی برای اعتقادات خود میخواهند. تصورات ذهنی گذشتگان مورد مصرفش گذشته بازنگری در آیات متشابه ضرورت زمان ما است. خداوند به همه ما توفیق درک واقعیت های قرآن را عنایت فرماید. سید محمد تقوی اهرمی 7 تیرماه 1398 مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام صادق(ع) بنیانگذار تدبر و تعقل در آیات قرآن-ویرایش و اصلاحیه جدید تیر ماه 1399
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)