- توضیحات
- بازدید: 4542
مقدمه نوشتار
برخی کلمات در قرآن دارای معانی کاملا اختصاصی است که در جایگاه قرار گرفتن در یک آیه و با تفکر و تعقل در آن، معنی و مفهوم آن را میتوان به راحتی استخراج کرد. ما عادت کرده ایم یک کلمه را در خارج از آیه و با استناد به نظر گذشتگان معنی کنیم و همان معنی را در تمامی آیات که آن کلمه آمده بکار گرفته و تفسیر می کنیم. مثال فراوان است. ابداع، فطر، خلق و انشاء را همه خلق کردن معنی می دهد. در صورتیکه هر کلمه در جایگاه خودش معنی خاصی دارد. مثلا گذشتگان در حدود هزار سال قبل نمی دانستند معنی فاطر السموات و الارض چیست. آن را خلق کردن معنی کرده اند که ارتباطی با خلق کردن ندارد. خداوند باز کننده کیهان معنی میدهد. علم اختر شناسی حدود صد سال است که به مفهوم آن رسیده است. هنوز ماده ای به وجود نیامده بود که خلقی در کار باشد. ابداع ایجاد از عدم است، فطر باز کردن یا انبساط کیهان و خلق ایجاد از ماده ای است که در آغاز انبساط کیهان به وجود آمد . خداوند دقیقا می داند برای حقانیت وجود خود چه کلماتی را انتخاب و در کجا بکار گیرد. ما دراین نوشتار به کلمه کن فیکون و راز نهفته در باطن آن می پردازیم. مفسرین محترم به ظاهر آیات متشابه نظر انداخته و تفسیر کرده اند. در صورتی که آیات متشابه ظاهر دارد و باطن و منظور خداوند از بیان آیات متشابه بعد پنهان و علمی آن است برای اثبات حقانیت خود آنهم در عصر شکوفائی علم که مخلوق خداست. خداوند قرآن را برای نسل صدر اسلام نازل نکرده است و میدانسته که در این عصر شکوفائی علم توجه به علوم طبیعی و توجیه علمی برای رسیدن به حقانیت خداوند کاربرد دارد که در هیچ دورانی این کاربرد مشاهده نشده است. در آیات فراوانی تاکید شده که خداوند حق است یعنی واقعیت دارد.
کن فیکون و مفهوم لغوی آن
کن فرمان،باش سپس می شود(یکون) ف اول فیکون معنی پس می دهد. با توجه به مفهوم کن فیکون و با استناد به سایر آیات بایستی بین کن و یکون زمانی وجود نداشته باشد. امری است آنی و خارج از قوانین جاریه مادی و یا قانون علت و معلول و ارتباطی هم با معجزه ندارد امری است که به فرمان خداوند در جهان مادی حادث می شود.
ایجاد جهان مادی یا کیهان که خداوند در قالب سماوات والارض بیان فرموده از عدم و با یک فرمان کن فیکون ماده اولیه ساختار کیهان از هیچ (از تعاریف مادی است) هست می شود و آن هم به یکباره، امری که به سرعت کسری از ثانیه برای خلق ماده از عالم غیب بروز می کند این امر واحده و دقیقا فقط در یک لحظه کوتاه همان کن فیکون است و سپس ماده شش دوره زمان بر را سپری می کند تا از مواد اولیه که در ابتدای انبساط کیهان پدید آمد خلق شود. خلق کهکشان ها، خورشید و زمین دیگر از حیطه کن فیکون خارج است. جرقه هستی زده می شود و وقایع بعدی باز آفرینی خلق است. بنابراین کن فیکون بنا به ضرورت برنامه تدوین شده الهی که همان قضا است در برهه ای از زمان و در یک پروسه خاص صورت می گیرد. اینکه بگوئیم خداوند وجود هر موجودی که اراده کرد به جز به ذات خداوند به چیز دیگری نیازمند نیست و چون خداوند آن را اراده کند آن شیی ایجاد می شود درست نیست و با سایر آیات الهی هم نمی خواند. مثلا خداوند اراده کرده برای ایجاد حیات در زمین، زمین خلق شود. آیا زمین نیازمند به چیز دیگری جز ذات خداوند برای ایجاد نداشته. مثلا هلیوم و هیدروژن که ساختار اولیه کیهان در شش روز خلق شد جزء ذات باری تعالی است، ذات خداوند غیر مادی است. پس چرا در آیه 9 سوره فصلت فرموده زمین در دو دوره خلق کردم آن هم دو دوره زمان بر و از مواد اولیه غبار کیهان و گاز و 13 میلیارد سال طول کشیده تا از کیهان اولیه و بر اساس برنامه تدوین شده الهی زمین خلق شود.
مواد اولیه ساختار کیهان از عالم ماوراء ماده در یک واحده کلمح البصر و در یک امر الساعه از نور ذات خداوند که انرژی ناب است بروز کرد. دیگر ماده تو خالی است و خصوصیات صمد که توپری است و از صفات ذاتی خداوند است ندارد و هم سنخ یکدیگر نیستند. خلقت کیهان از خداوند احد و صمد آغاز شد مثال دیگری داشته باشیم و سپس به اصل مطلب بپردازیم. اینکه عنوان میشود "مثلًا اراده فرموده كه انسان در مدت 9 ماه در رحم مادر تكون يابد و لاجرم چنين مى شود" این موضوع ارتباطی به اراده خداوند دارد ولی کن فیکون نیست و این تدبیر یا برنامه ریزی تدوین شده الهی است که بصورت قوانین طبیعی در نهاد پدیده های طبیعی و آنهم در پروسه زمان بر میلیارد ها ساله نهادینه شده است. کن فیکون امر خداوند است، خلق و امر در جهان مادی تفکیک ناپذیرند بدون امر خلقی وجود ندارد ولی کن فیکون امری است آنی که در لحظات ضروری بنابر خواست خداوند به عنوان یک جهش یا جرقه بروز می کند و سنگ بنای پدیده ای که باید هست شود زده می شود. برای روشن شدن موضوع به مکان و زمان های بروز کن فیکون در جهان مادی می پردازیم.
کن فیکون جمعا در هشت آیه اشاره شده و در پنج مرحله صورت گرفته و یا می گیرد.
اول ابداع کیهان و جهان موازی هم زمان با هم و در یک کن فیکون،
دوم و سوم در مثل آدم و حضرت عیسی(ع) و یکی تولد حضرت عیسی(ع) و دیگری صدور فرمان حیات در ماده بی جان که جزء سرنوشت اولیه خلقت آنسان که از درون آن آدم بیرون می اید و مقایسه این دو رخداد خداوند فرموده مثل آدم و عیسی به مقاله آدم و حضرت عیسی وجه مشترک نفخ من روحی دارند
چهارم در قیامت.
مرحله پنجم در پروسه یحیی و یمیت که استمرار مرگ و حیات به عنوان سیستم تجدید پذیر و بقاء حیات است.
این امر آنی در مواردی که اراده ذات باری تعالی است به وقوع می پیوندد. حال در چه موقعیت زمانی و بر حسب کدام ضرورت این فرمان سریع خارج از ضوابط مادی در این مراحل صورت گرفته و می گیرد. مثلا همه ما می دانیم که قیامت مراحل مختلفی دارد نفخ فی الصور دارد، خروج از قبر (پنهانگاه) دارد و حضور در برابر ذات باری تعالی و بعلاوه قیامت ادامه جهان مادی است، پس کن فیکون یا فرمان لحظه بی زمان در کجای آن رخ داده است و چه ضرورتی داشته و دارد که این حادثه اتفاق بیفتد.
همه این مطالب بسیار جالب و خواندنی را میتوان با تفکر در آیات الهی در قرآن بیرون آورد. همه کلمات در قرآن حساب شده و بر اساس معانی خاص خود نازل شده و اعجاز قرآن هم در این است. حال این مراحل را جداگانه و بطور خلاصه مرور کنیم.
کن فیکون در خلقت کیهان و جهان موازی
کیهان ابتدا از عالم ماوراء مادی که عالم غیب است در یک امر الساعه و در یک کلمح البصر از عدم و از نور ذات باریتعالی که انرژی ناب است از هیچ هست می شود که علم اختر شناسی آن را بیگ بنگ می نامد و قرآن آن را امر الساعه نامیده. این امر سریع و آنی در ایجاد کیهان کن فیکون است که سریع رد می شود و سپس انبساط کیهان است و مواد لازمه خلقت کیهان در ابتدای انبساط کیهان در دسترس است و بر اساس برنامه تدوین شده الهی خلقت کیهان در شش دوره صورت می گیرد. آیات زیر به این مطلب اشاره دارند.
وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ- بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ-بقره 117
می گویند خدا برای خودش فرزندی گرفته، پاک و منزه است ذات باری تعالی از این صفت بلکه هر چه در جهان مادی است مخلوق و مملوک اویند ( از او نشات گرفته اند) خداوند ایجاد کننده کیهان از هیچ وقتی امر او اقتضا کند می گوید باش و می شود. آیه زیر هم تایید کننده این آیه است.
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ –انعام 73
و او کسی است که کیهان را به حق آفرید (خلقت کیهان توسط ذات باریتعالی حقیقت دارد) و روزی ( زمانی ) که می گوید باش گفتارش حق است و آن روز ( لحظه یا زمان ) که در صور دمیده می شود به او تعلق دارد و او دانای غیب و آشکار و حکیم و آگاه است. اشاره آیه به همان بیگ بنگ است در زمانی که همه چیز در مالکیت او بوده است و آن عالم غیب یا ماوراء ماده است. دانشمندان می گویند قبل از بیگ بنگ هیچ بود و خود به خود هست گردید و خدا هم نبود ولی قرآن می فرماید هیچ نبود ولی صاحب محدوده قبل از بیگ بنگ خدا بود. ونفخ فی الصور هم تداعی تمثیلی همان قیف بیگ بانگ است. خلقت کیهان از خداوند احد و صمد آغاز شد-
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ- ماوراء کیهان یا غیب آن (محدوده ای که کیهان از آن نشات گرفت) به او تعلق دارد وامر الساعه برای او جز یک چشم بهم زدنی و کمتر از آن بیش نیست و خداوند بر کیهان (کل شیئی میتواند کل جهان مادی هم معنی دهد) قادر ومسلط است. بنابراین کن فیکون در امر پیدایش کیهان در لحظه آغازین از عدم و یا از هیچ است ( هیچ تعریف مادی است و کلیه تعینات مادی قبل از ایجاد کیهان وجود نداشته است علم آن را از هیچ توصیف کرده وابداع هم معنی ایجاد ازهیچ میدهد)- خلقت کیهان از هیچ نظر علوم طبیعی و قران.
کن فیکون در ایجاد همزمان جهان موازی با کیهان
أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ- إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ-82 یاسین
آیا کسی که کیهان را خلق کرد قادر نیست مثل آن را نیز خلق کند بله می تواند که او خلق کننده دانا است هنگامیکه اراده او بر ایجاد امری قرار گرفت می گوید باش و می شود.
أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لاَّ رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا-آیا نمی بینند که خدائی که کیهان را خلق کرده است قادر است مثل آن را نیز بیافریند و در آنها (اشاره به دو کیهان ایجاد شده است نه کافران) اجلی قرار داد (هر دو جهان پایانی دارند). جهان موازی دو گانه واقعیتی که در قرآن بیان شده
کن فیکون لحظه ای در قیامت
قیامت مراحل مختلفی دارد ولی یک مرحله استثنایی در آن وجود دارد که مشمول کن فیکون است و آن يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ است. زنده کردن مردگان به یکباره با یک نفخ فی الصور صورت می گیرد. قیامت و علم کوانتوم در قرآن
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ-لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَاذِبِينَ- إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ-40 نحل
آنها موکدا قسم یاد کردند که خدا کسانی که میمیرند را هرگز زنده نمی کند بله میتواند و وعده آن تحقق می یابد ولی اکثر مردمان نمی دانند-یقینا مردگان را زنده می کند تا حقایقی که در آن اختلاف نظر دارند برایشان روشن سازد تا بدانند که دروغ می گفتند. به درستی که وعده ما بر ایجاد قرار گیرد گوییم باش می شود. بنابراین در قیامت در یک مرحله آن کن فیکون صورت می گیرد از اشرفت الارض به نور ربها و کتاب مبین- بررسی قیامت از نظر علم و قرآن
کن فیکون در خلقت حضرت عیسی (ع) وآدم
إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ-مثال عیسی نزد خداوند مانند خلقت آدم از تراب است که پس از آن ( بعد از مرحله خلق در تراب) در صلصال و حما مسنون گفته شد باش و شد. آدم به عنوان انسان تکامل یافته از نسل قبل از خود در پروسه ایجاد حیات شروع به خلق شدن می کند . ابتدا ساختار تشکیلاتی و شیمیایی او که مولکول پیچیده RNA و سپس DNA بود در خاک (سنگ رس پخته ) و از رسوب سیاه حما مسنون ساخته می شود. ولقد خلق الانسان من صلصال من حما مسنون در حقیقت ما انسان را از رسوب حما مسنون و در صلصال (خاک در زمین اولیه که بصورت سنگ رس بود.
خاک مفهوم سنگ رس فرسایش شده طی میلیارد ها سال است). چه چیزی در تراب خلق شد که خداوند بعد از آن فرمان کن فیکون را صادر فرمود. این ساختار ژن اولیه بی جان بود و با یک فرمان کن فیکون و با نفخت من روحی به جاندار تبدیل می شود . روح عامل موثر در تبدیل بی جاندار به جان دار بوده است. یک امر ماوراء جهان مادی که با یک جهش تکاملی ژنتیکی توسط روح صورت می گیرد. همین روح من امر ربی در قالب کلمات جهش ژنتیکی خاصی را در حضرت مریم(ع) ایجاد و حضرت عیسی خلق میشود. شیوه و روش خلقت حضرت عیسی(ع) و آدم یکسان است. به آیات زیر توجه فرمائید. خلقت حضرت عیسی(ع) و آدم و راز نهفته درآن
قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ-47 آل عمران
(مريم) گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است گفت چنين است خداوند هرچه بخواهد می آفريند چون امر او اقتضا کند مى گويد باش پس می شود. جمله لم یمسسنی بشر اشاره به این موضوع دارد که پروسه خلقت حضرت عیسی از قانون لقاح نر و ماده مستثنی بوده و خداوند می فرماید کذلک یخلق ما یشاء قدرت ذات باری تعالی است ولی باید در چهارچوب قوانین طبیعی صورت گیرد. تنها می تواند این فرمان توسط روح من امر ربی و نفخت من روحی با کلمات و تاثیر نور ذات باری تعالی که روح حامل آن بود بر ژن تاثیر گذاشت و تحولات ژنتیکی لازمه به وقوع پیوست.
ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ -مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ-35 مریم
اين است (ماجراى) عيسى پسر مريم گفتار درستى كه در آن شك می كنند- خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد منزه است او چون امر او اقتضا کند مى گويد باش پس مى شود.
وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ
را در ژن و مریم دختر عمران را که عفت خود را حفظ کرده بود و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و نوشته ها ( دستورات ابلاغی به DNA را به صورت نوشته در آن گرفت و ضبط کرد) تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود. در دو آیه فوق اشاره به کن فیکون می کند و آیه سوم دو مطلب مهم دارد اول نفخنا فیه من روحنا که در خلقت آدم هم ازاین کلمه استفاده شده و عامل جاندار از بیجان از آن نشات گرفته و اینجا هم نفخ من روحی چیزی که وجود نداشته هست می شود. بنابراین هر دو در نفخ من روحی شبیه هستند و دوم حضرت مریم(ع) کلمات خداوند را که می گیرد (تصدیق کردن در اینجا میتواند گرفتن و قبول کردن معنی دهد) بعلاوه این کلمات ربی هم گرفته و هم نوشته می شود. می تواند تمثیلی باشد بر تحولات ژنتیکی کلمات که همان فرمان روح است و ژن آنها را می نویسد و عامل تحولات ژنتیکی باعث باردار شدن حضرت میشود. اخیرا دانشمندان کشفیاتی کرده اند که ارسال کلمات با فرکانس خاصی می تواند به تغییرات ژنتیکی بیانجامد. مقاله ای در این زمینه در دست اقدام دارم انشاءالله تقدیم می شود
استمرار کن فیکون در پروسه مرگ و حیات که بقاء و تجدید پذ یری حیات وابسته به این پروسه است
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ۶۷- هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ 68 -غافر
او همان كسى است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه اى آنگاه از علقه و بعد شما را كودكى برمى آورد تا به كمال قوت خود برسيد و تا سالمند شويد و از ميان شما كسى است كه مرگ زود رس مىيابد و بقیه تا به مدتى كه مقرر است برسيد تا در آن تعقل نمائید- او همان كسى است كه زنده مىكند و مىميراند چون امر او اقتضا کند مى گويد باش پس مى شود. در این آیه اشاره دارد که در پروسه مرگ و حیات مواردی وجود دارد که از این فرمان و قانون خداوند استفاده می شود که بر انسان ناشناخته است. این آیه در پروسه کنونی حیات است که عامل استمرار مرگ و حیات بقاء آن را تضمین می کند. تا دیدار بعدی انشاء الله. سید محمد تقوی اهرمی اردیبهشت 1398 ویرایش جدید تیر ماه 1399و آذر 1401
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)- توضیحات
- بازدید: 4062
مقدمه نوشتار
خلقت انسان در قرآن را از دو دیدگاه می توان بررسی کرد. اول از دید روایات و نظر گذشتگان که فعلا مرسوم است و دوم از دید آیات قرآن و مقایسه با علوم زیست شناسی و پیدایش حیات. همه کسانی که با قرآن سر و کار دارند با دیدگاه اول آشنا هستند.
چنانچه از نظر گذشتگان به موضوع خلقت انسان نگاه کنیم با شبهات فراوانی روبرو می شویم که با مقایسه با آیات مربوطه با سوالات بیشماری مواجه خواهیم شد و از طرف دیگر می دانیم که خلقت انسان از نظر قرآن رسیدن به ظهور آدم است به عنوان انسان تکامل یافته که تمامی نسل بشر از او پا گرفته اند. حال واقعیت قرآنی بر کدام وجه قرار گرفته است. از آنجائی که قرآن در چگونگی خلقت انسان دارای یک جهان بینی یا بینش ثابت و خاصی است و همه آیات خلقت انسان دارای یک نظم و هماهنگی با یکدیگرند، تصورات غلط می تواند این نظم را بهم ریزد و واقعیت قرآنی را در پشت پرده ابهام قرار دهد برای نمونه در دو آیه زیر مثالی درباره تفکرات وجه اول داشته باشیم.
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا
آیه اول می فرماید او( خداوند متعال است که) شما را از یک نفس واحده آفرید و زوج او را از آن نفس واحده و یا در آن نفس قرار داد (من می تواند از و یا در معنی دهد) و در آیه دوم می فرماید شما را از نفس واحده خلق کرد و زوج او را از همان نفس خلق کرد. پس بر اساس آیات ذکر شده منشاء آدم از یک نفس واحده بوده و از آن نفس زوج او را بیرون آورد. چه توجیهی برای این دو آیات داریم، برای این است که در تفکرات قدیم به این نتیجه رسیده بودند که خداوند آدم را از گل آفرید و همسر او را از همان گل و نه گل دیگر خلق کرد. ماهیت گل تک است و واحده و گل جدا گانه در کار نبوده است. اگر نفس واحده را خود آدم تصور کنیم بدین معنی است که زوج او از خود آدم پدید آمده است. آیا می تواند منطقی باشد پس این تفکرات نمی تواند واقعیت قرآنی را بیان کند و تنها تصورات غلط ذهنی ما است. بنابراین آدم نمی تواند به استناد این آیه نفس واحده باشد. نفس واحده تک سلولی اولیه حیات است که دارای هسته و DNA کامل با قابلیت ژنتیکی (وراثت و انتقال داده های موجود زنده به نسل بعد از آن باشد) تولید جنسیت نر و ماده و تمامی موجودات زنده از جمله انسان تکامل یافته و نسل های بعد از آن از این نفس واحده ایجاد شدند. البته در پروسه زمان بر تکاملی. حال اگر این آیات را با علم زیست شناسی و پیدایش حیات در زمین اولیه مقایسه کنیم موضوع کاملا شفاف و علمی است. مسلما گذشتگان نمی توانستند غیر از این تفسیر کنند. چرا که علم در حدود دو قرن اخیر راز این دو آیه را کشف کرده است. آیات خلقت انسان در قرآن کاملا مطابق علم زیست شناسی بیان شده که در مقالات متعدد مفصلا به آن پرداخته ام. خلقت انسان در قرآن با نگاهی جدید و مطابق علم روز-خلقت نطفه و علقه- کلیک فرمایید.
خلقت انسان از آغاز تا ظهور آدم
آدم به عنوان انسان تکامل یافته از نسل قبل از خود از بداء خلق الانسان من طین شروع به خلق شدن می کند و زمان طولانی می گذرد تا دوره تکامل خود را سپری کند. مراحل خلقت انسان در قرآن بر اساس آیات زیر بیان شده است- الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ خداوند تمامی شرایط لازم برای خلق حیات که اساس شروع خلقت انسان از آن آغاز شد فراهم نمود و خلقت انسان را در سنگ رس آغاز کرد. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ- در حقیقت ما انسان را در سنگ رس پخته و از رسوب سیاه رنگ که در رس قرارگرفته بود خلق کردیم. اینجا شروع خلقت انسان در زمین اولیه است و دقیقا بعد از شکل گرفتن پوسته جامد زمین بعد از دو دوره خلق زمین آیه 9 سوره فصلت - وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ. اقوات که در چهار دوره مقدر میشود یعنی برنامه ریزی و ایجاد می شود نطفه اولیه حیات را شکل می دهد. ایجاد مولکول های آلی ساختار موجود زنده.
این چهار دوره زمان بر است و پایه خلقت آدم از اینجا ریخته می شود. زیرا هدف خلقت انسان بیرون آوردن آدم و بنی آدم به عنوان انسان تکامل یافته است. بنابراین در ادامه آیه- الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ دنباله آیه می فرماید ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ – ثم استمرار بداء خلق الانسان من طین است .نسل اینجا نسل بعد از شروع خلقت انسان است که در اقوات شکل گرفته است. سلاله من ماء مهین هم تحولات بعدی در آب کم صورت گرفته است و آن آبی است که امکان رسوب حما مسنون در سنگ رس را فراهم کرده بود. در آب فراوان مولکول اولیه حیات نمی توانست شکل بگیرد. ماکرو مولکول های زنجیره ای ساختار RNA که نسل اول ژن کامل موجودات زنده که DNA بوده است برای ایجاد به محیطی بدون آب نیاز داشته که مولکول های آب ایجاد شده از مونومر ها به پلیمرها باید محیط را ترک می کردند و در غیر این صورت واکنش برگشت پذیر می شد. هنگامی که ژن اولیه حیات در درون تک سلولی ساده یا باکتری های باستانی غیر هوازی و بدون هسته و غشاء هسته ای قرار گرفت، ادامه تکامل این ژن در آب قرار گرفت. ماء مهین تنها برای تشکیل مولکول های آلی و پیچیده ساختار اولیه حیات ضروری بوده است. این وقایع سرنوشت خلقت انسان یا بهتر بگوئیم آدم بوده است. سلاله من ماء مهین هیچ ارتباطی با آب مرد نداشته است و صحبت از خلق اولیه ساختار تشکیلاتی اولین موجود زنده حیات است. (از بداء خلق الانسان من طین تا پیدایش آب مرد ؟ حدود سه میلیارد سال طول کشیده است ؟) هنوز موجود زنده به تمام معنی شکل نگرفته دارد سر و سامان می یابد ( سویته می شود). مولکول های ساختار اولیه حیات دارند ساخته می شوند. شاید در دوره سوم اقوات باشد. علم زیست شناسی چنین میگوید. چگونگی روند پیدایش حیات در زمین اولیه از نظر قران-کلیک فرمایید
ساختار تشکیلاتی نخستین نطفه حیات ( در حقیقت مبداء پیدایش انسان و آدم) دارد شکل می گیرد ولی هنوز جان ندارد. معمای پیچیده حیات در اینجا است که دانشمندان علم زیست شناسی را مات و مبهوت کرده است چگونه ماده بی جان به جاندار تبدیل شد چگونه مولکول زنجیره ای ساختار RNA یا ژن اولیه حیات جان گرفت. تا اینجا تحولات در درون سنگ رس (تراب در زمین اولیه) بوده است و ساختار اولیه حیات هم در درون تراب که همان صلصال کالفخار است شکل گرفته است. زبان تمثیلی قرآن عمق دارد و مفاهیم اصلی در زیر ظاهر کلمات آیات متشابه نهفته است که واقعیت های علمی آن را بیان می کند. هدف خداوند رساندن دانشمندان به وجه علمی آن است تا حقانیت قرآن را برای امروزه که نسل شکوفائی علم است بیان کند. اگر ما وجه نخست را کنار بگذاریم و با دید علوم طبیعی به این قبیل آیات نگاه کنیم دنیای شگفت انگیز علمی را از آنها کشف می کنیم. خداوند سرنوشت ایجاد شدن ما انسان ها را بر اساس واقعیت علمی بیان می کند. ما ظاهر آیات را نگاه می کنیم و با بازی با کلمات و استفاده از آن ابزار شرح مفصل را به رشته تحریر درآورده ایم ولی نتوانسته ایم به عمق آیات نفوذ کنیم زیرا علم زیست شناسی و زمین شناسی را یاد نگرفته ایم. اینجا به نقطه مهم بحث خودمان که مثل حضرت عیسی(ع) و آدم و شباهت این دو را بهم است نزدیک شده ایم.
وجه مشترک خلقت حضرت عیسی وآدم
در آیه 59 سوره مبارکه آل عمران می خوانیم: إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّـهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ ۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ - مَثَل عیسی در نزد خدا، هم چون آدم است که او را در خاک آفرید، و سپس به او فرمود: موجود باش و شد. کلماتی که باید برایمان روشن شوند. خلق، کن، فیکون و نکته کلیدی و مشترک مثل عیسی(ع) و آدم است. چه شباهتی می تواند این دو خلقت با هم داشته باشند. خلق ایجاد یا پیدایش از چیزی که از آن درست می شود. کن و یکون فرمان است باش و می شود. فاصله زمانی بین کن و یکون وجود ندارد انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون- هنگامی که امر خداوند بر ایجاد چیزی قرار گرفت می فرماید باش و می شود. این یک قانون کلی الهی است ولی در هر خلقی وجود ندارد. در یک پروسه خلقتی زمان بر که براساس تقدیر الهی مقدر می شود، لحظه ای می تواند وجود داشته باشد که این قانون رخ دهد. باید در روند خلقت انسان در سنگ رس تا نفخ من روحی بررسی کنیم به بینیم این رخداد در کجا اتفاق افتاده است در سنگ رس صلصال و خلق نطفه امشاج و یا در حادثه نفخ من روحی در تک سلولی تکامل یافته یوکاریوت یا علقه (بر اساس برداشت علمی و منظور علقه خون بسته در رحم نیست)
تبدیل ماده بی جان به جاندار و پیدایش نطفه امشاج
و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون در حقیقت ما انسان را از توده نرم سیاه در سنگ گداخته سفال مانند صلصال خلق کردیم. صلصال تراب است به صورت سنگ رس که در آن ساختار تشکیلاتی انسان یا حیات خلق شد خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٍ او را در خاک آفریدیم .این اصطلاح عامیانه خلق انسان در خاک است .خاک،طین، صلصال، صلصال کالفخار، تراب همه معنی یک نوع از خاک است و آن نوع را باید با استعانت از آیات دیگر بیرون آورد. قرآن خلقت انسان در خاک را گاهی عامیانه و جایی دیگر علمی بیان می کند . حیات پدیده مادی نیست. مولکول زنجیره ای RNA که ساختار تشکیلاتی موجود زنده است شکل گرفته. یک مولکول آلی زنجیره ای ریبونوکلئیک اسید ولی بی جان است و حیات ندارد برای اینکه این مولکول جاندار شود نیاز به امر خداوند دارد. این موضوع دیگر در حیطه علم زیست شناسی نیست امری است ماوراء جهان مادی فرمان خداوند بر مولکول جاری می شود و در آن این مولکول ریبونوکلئیک اسید می شود جاندار کن فیکون شامل آن می شود. حیات در ماده بی جان به امر خداوند جاری می شود.
این رخداد با عظمت کجا اتفاق می افتد در دل سنگ رس و از توده رسوب حما مسنون. ابتدا ساختار شیمیایی مولکول حیات خلق می شود و سپس با یک کن فیکون آن مولکول می شود نطفه امشاج. خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ. در آیه فوق خلقت حضرت عیسی را با خلقت آدم با کن فیکون مقایسه می فرماید. حضرت عیسی(ع) ابتدا باید مادری داشته باشد و مکانی آماده برای رخ داد کن فیکون وجود داشته باشد. اتفاقی خارق العاده در کروموزم جنسیتی با فرمان خداوند رخ می دهد و نطفه آن حضرت منعقد می گردد. هر دو مورد به صورت خلق الساعه نبوده شرایط اولیه لازم داشته است. آدم در تراب خلق می شود. سنگ رس تراب است. طین هم تراب است. خاک مفهوم کلی رس است. صلصال و طین مفهوم علمی آن است. این احتمال اول است. حیات در نطفه اولیه به امر خداوند قرار گرفت مولکول ار.ان.ای بی جان حیات را دریافت می کند و حیات خصیصه چند وجهی است همه مراحل خلقت انسان در حقیقت آدم در حال شدن است مولکول ار.ان.ای از بی جان با یک کن فیکون با امر خدا جاندار می شود و خصیصه اولیه حیات را بدست می آورد. این خصیصه باید تکامل یابد و حیات کامل تبدیل شود، برسیم.
پیدایش تک سلولی تکامل یافته با ژنوم کامل یوکاریوت یا علقه
نطفه اولیه حیات که در دل سنگ رس خلق شد تک سلولی بدون هسته و غشاء سلولی پیشرفته با ژن ناقص RNA که قرآن آن را نطفه امشاج مینامد که مبتلا به گذراندن دوره تکامل خود است تا به تک سلولی هسته دار با ژن کامل دو زنجیره ای بنام DNA با غشاء هسته ای کامل تبدیل شود یک عامل اساسی هنوز کم دارد. خلقت انسان با نگاهی جدید و مطابقت با علم روز- پیش نطفه کلیک فرمایید
علم زیست شناسی به این موضوع رسیده است که ابتدا ژن ناقص RNA که یک زنجیره ای دراز مانند کلاف در هم پیچیده و تنها با قابلیت ساختن پروتئین ولی نمی توانسته صفات جان دار بودن را دارا باشد. تنها یک مولکول بین جاندار و بی جان است. برخی ویژگی های موجود زنده را دارا است ولی جاندار کامل نیست دوره خلق الانسان من صلصال الکلفخار را گذرانده ولی هنوز سویته نشده است و باید نفخ من روحی در آن استقرار یابد و به موجود جاندار با تمامی خصوصیات زنده بودن برسد. ماده بی جان است ولی آماده برای پذیرش حیات یا جان است. بنابراین باید دوره نبتلیه خود را سپری کند و تحت حفاظت برنامه ریزی یا تقدیر الهی است ولی هویت مستقل دارد و نفس است. باکتری است غیر هوازی بدون هسته و غشاء هسته ای و ژن ناقص تنها میت واند خود تکثیر پذیر باشد. تبدیل به باکتری غیر هوازی فتو سنتز و سپس سیانو باکتری فتو سنتز. سه دوره ظلمات ثلاثه (کلیک فرمائید) را باید طی کنند ثُمَّ سَوَّاهُ و تحت کل نفس علیها حافظ قرار گیرد.
آماده و در انتظار فرمان خداوند است که جان بگیرد و شاهکار خلقت حیات خود را نمایان سازد. از تشکیل ملکول های RNA ( که در انواع باکتری های غیرهوازی وجود داشته پرکارینوت ها) تا ملکول های DNA ( در اولین تک سلولی هسته دار یوکاریوتها ) حدود دو و نیم میلیارد سال طول کشیده است. کلمه خلق یعنی ایجاد از چیز دیگر آن هم برای اولین بار و یک دفعه. خلق ها ممکن است متعدد باشند و هر خلقی موضوع خود را دارد. خلق ساختار تشکیلاتی انسان، خلق نطفه اولیه حیات، خلق نطفه اصلی حیات و بلاخره خلق نفس واحده پدر جد تمامی موجودات زنده. وقتی قرآن می فرماید ما شما را از نفس واحده خلق کردیم .یعنی تمامی ساختار تشکیلاتی شما و ژن کامل شما و روحی که فرماندهی ژن شما را در دست دارد و ویژگی تکثیر پذیری با انتقال وراثت و به روش جنسیتی نر و ماده. این ها همه ملزوماتی است که خداوند در دل نفس واحده می گذارد و آن را به سرنوشت شدن خود تحت فرماندهی امر خدا واگذار میکند
ادامه آیه فوق را پی می گیریم- الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ - ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ این آیه از ابتدای شروع خلقت انسان در سنگ رس شروع می شود تا تشکیل نفس واحده–خداوند است که تمامی چیز ها و شرابط لازم برای خلق انسان را به نحو احسنت خلق کرد و خلقت انسان را در سنگ رس آغاز نمود و نسل بیرون آمده از آغاز خلقت در سنگ رس را در آب کم قرار داد در سنگ رس آب فراوان وجود ندارد و آب به صورت بخار املاح مورد نیاز مولکول ساختار اولیه خلقت انسان را به درون سنگ رس رسوخ می دهد. سپس آن نطفه را سر و سامان می دهد و روح خود را در آن نفخه می کند بعد از آن اعضای بدن را در آن قرار می دهد.
کن فیکون. وقتی اراده یا برنامه ریزی باریتعالی بخواهد جامه عمل به خود گیرد می گوید باش و می شود. در چند پروسه خلقت جهان مادی این فرمان که فرمانی است واحده و سریع و خارج از ضوابط مادی و قانون علت و معلول اتفاق می افتد. ابتدای ایجاد کیهان و زمان لحظه آغازین ایجاد کیهان از هیچ و در لحظه ای در مراحل قیامت و در خلقت انسان هم لحظه ای وجود داشته که این فرمان ابلاغ میشود وآن هم در یک آن وبا یک جهش تبدیل ماده بی جان آماده به جاندار. این لحظه قرار گرفتن نفخ من روحی و حیات در ماده بی جان که با یک جهش آنی وسریع انجام میشود همان کن فیکون است در مرحله خلقت انسان که در حقیقت همان آدم بعد از این است.
نفخ من روحی جهشی در ژن کامل RNA که به DNA تبدیل شده صورت می پذیرد و روح در آن مستقر و فرماندهی شدن انسان را بسوی تکامل خود بر عهده می گیرد. در خلقت حضرت عیسی(ع) هم مانند لحظه تبدیل بی جان به جاندار و آن هم توسط روح من امر ربی با فرمانی که روح ناقل آن بوده و احتمالا مانند خلقت آدم در جهش ژنتیکی چیزی که نبود هست می شود. می فرماید باش و می شود. کن فیکون اراده خداوند است در یک مورد استثنائی. چه عاملی این کن فیکون را ایجاد کرد روح من امر ربی. روح در ساختار مولکولی ژن بی جان دمید و حیات خلق شد.به آیه زیر هم توجه فرمائید:
وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ
و مریم دختر عمران را که عفت خود را حفظ کرده بود و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتاب را تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود-نفخ من روحی در خلقت آدم در حال شدن هم رخ داد و ساختار تشکیلاتی اصلی و اولیه حیات که سنگ بنای آدم بود از بیجان به جاندار تبدیل شد. وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ دارای مفهوم والای علمی است. روح من امر ربی حامل پیام القاء کلمات خدا در چهار چوب نفخنا فیه روحنا است که تاثیر قابل توجه در تحولات ژنتیکی داشته است این تحولات نبود و با فرمان کن فیکون هست می شود . همانند نفخ من روحی در خلقت آدم که ماده بی جان جاندار شد.
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا -فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا 16 مریم
همین روح که امر ربی است بر حضرت مریم(ع) بشکل بشر متمثل شد. حضرت مریم(ع) به قدرت خداوند آن روح را تجسم کرد، آن را به شکل بشری دید و روح پیام خداوند را ابلاغ کرد و همان نفخ من روحی این جا هم عمل کرد. وجه تشابه خلقت آدم و حضرت عیسی جهش ژنتیکی بود که در هر دو شبیه بودند. إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّـهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ ۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ. بنابراین با توجه به کلمه فنفخنا فیه من روحنا این رخداد در علقه رخ داده که دارای ژنوم کامل و جعل الزوجین الذکر و الانثی و و روح خدا(امر او) را گرفت اتفاق افتاده است.
آدم ابتدا از تراب خلق می شود ولی هنوز مشمول کن فیکون قرار نگرفته است امر خداوند بر مولکول ساخته شده نازل و نطفه امشاج نیتلیه دارای هویت حیات می شود وجه مشترک هر دو ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ و نفخ من روحی است. تجزیه و تحلیل کن فیکون در رابطه با پدیده های مختلف نیار به مقاله جدا گانه دیگری دارد که انشاأالله تقدیم می شود. با کشف جدید علم ژنتیک که کلام می تواند در صورتیکه با امواج اسکالر بر روی ژنونم انسان هم خوانی داشته باشد تغییراتی در ژنوم ایجاد کند نوشتار جدیدی در این رابطه منتشر کردم که تکمیل کننده این نوشتار است - کلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ و راز علمی نهفته در آن-سید محمد تقوی اهرمی اردیبهشت 1398-ویرایش جدید خرداد1399-ویرایش جدید مهر ماه 1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)
- توضیحات
- بازدید: 2137
مقدمه نوشتار
کلمات در آیات متشابه قرآن هر کدام دارای مفهوم خاص خود است که با توجه به آیات قبل و بعد و سیاق آیه و مقایسه آن با علم روز معنی آن عیان می شود. در حقیقت اعجاز و حقانیت قرآن در کلماتی نهفته که خداوند متعال در قالب تمثیل برای بیا ن یک پدیده علمی و پی بردن به حقانیت خود آورده شده. تاویل آیات متشابه که شالوده آن بر اساس علوم تجربی بنا گذاشته شده برای رسیدن به حقانیت وجود خداوند است و ایمان به آیات محکمات که اصل قرآن بر آن استوار است. اعتقاد به وحدانیت خداوند، نبوت، معاد عمل صالح، تقوی و سعی انسان به رسیدن به فطرت ذاتی و خدائی او است. اگر ما کلمات مورد نظر را سلیقه ای و به عنوان ابزار اثبات نظرات کهن بکار بریم حقانیت قرآن را زیر علامت سوال برده ایم. چنانچه کلمات خلق، ابداع، انشاء، تقدیر، یعید و امثالهم را درست معنی نشود رشته کلام تمامی مفاهیم علمی آیات متشابه را در هم می ریزیم. مثالی بزنیم ما در عربی دو کلمه داریم که شبیه هم هستند و تنها در اعراب (فتحه، ضمه و کسره) با هم تفاوت دارند ولی دو معنی کاملا متفاوت دارند. قدر با فتحه ق و سکون دال به معنی اندازه و کلمه مقدار هم از آن منشعب شده است و دیگری قدر با فتحه ق و تشدید دال به معنی سرنوشت که کلمات تقدیر و مقدر از آن منشعب شده است.
تقریبا تمامی مترجمین و مفسرین این دو را با هم قاطی کرده اند و هر دو را اندازه معنی می کنند. مثلا سیب دارای اندازه به قطر پنج سانت است. ولی تقدیر سیب به سرنوشت شدن آن مربوط می شود. تحت چه طرح و برنامه ای خلق شد و چه دوره ای را گذرانده تا به میوه سیب تبدیل شده. نمونه در آیه 9 سوره فصلت خداوند می فرماید قدر اقواتها فی اربعه ایاما خداوند غذای موجودات زنده اولیه در زمین تازه شکل گرفته را در چهار دوره با برنامه ریزی ایجاد کرد. متاسفانه مترجمین و مفسرین این قدر با فتحه ق و تشدید دال را با قدر دیگر اشتباه می کنند و برخی آن را اندازه و بسیاری خلق کردن معنی می کنند که عامل شبهه فراوان شده است یک نمونه ترجمه تقدیر در یکی از آیات را ملاحظه و به ادامه مطلب بپردازیم 96- سوره انعام
فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ-خداوند شكافندهى سپيده دم است، و شب را مايهى آرامش قرار داد و خورشيد و ماه را اسباب شمارش (ايّام). اين است اندازهگيرى خداوند قدرتمند دانا که درست آن" این برنامه ریزی خداوند دانا است.تقدیر برنامه ریزی است و اندازه گیری نیست.
پیدایش جهان مادی از هیچ
جهان مادی از عالم ماوراء ماده که همان عالم غیب است نشات گرفته است. ایجاد جهان مادی مراحلی دارد و قرآن دقیقا به این مراحل اشاره کرده است. مقایسه آیات متشابه با علم روز و علوم تجربی که همه آیات و نشانه های خداوند هستند و بار ها در قرآن به آنها اشاره و آنها را از جمله آیات خداوند هم مانند آیات قرآن می داند، به ما برای رسیدن به مفاهیم علمی قرآن کمک می کند. نظرات کهن مربوط به هزار سال قبل که بر اساس علم روز آن زمان مطرح شده امروزه منسوخ شده است البته در باره آیات متشابه که با علوم تجربی سر و کار دارند. موضوعی که در این نوشتار به آن می پردازیم امر خداوند است همه جهان مادی بر امر او پا بر جا است و از امر او منشاء شد. امر در قرآن دستوراتی است از جنس نیرو و انرژی که ساختار مادی را بهم پیوند می دهند.
هنگامی که خداوند می فرماید. الله نور السموات و الارض دقیقا این مفهوم را بیان می فرماید که ساختار جهان مادی با انرژی بهم پیوند دارند و این انرژی از نور خدا که نور علی النور است (انرژی ما فوق انرژی که علم اخترشناسی آنرا انرژی ناب می نامد) منشاء شده است. ماده و انرژی تواما جهان مادی را بر پا داشته اند و نظم خارق العاده را امر فرماندهی میکند. اینکه در کل جهان مادی از قوانین مشابه ای پیروی می کنند بیانگر وابستگی همه ذرات ماده از یک برنامه ریزی واحده است. إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ- وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ- کل شیئ معنی هر چیز مادی می دهد که در مفهوم کلی می تواند کل جهان مادی هم معنی دهد.
کل جهان مادی خارج از کل شیی نیست. با توجه به سیاق آیه و کلمه خلقناه و قدر با فتحه ق و دال که معنی تقدیر و یا سرنوشت معنی می دهد خلق جهان مادی بر اساس برنامه ریزی تدوین شده صورت گرفته است. إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ" به درستی که ما جهان مادی را بر اساس برنامه ریزی مدون خلق کردیم". خلقناه خلق کردن از چیزی که وجود دارد بسیاری خلق را اندازه معنی می کنند چرا؟ نمی دانم. خلق را ابداع، اندازه، آفرینش و هر کس برای خودش و ایده خود معنی برایش می تراشد تا به تفکرات کهن تطابق داشته باشد. وقتی خداوند متعال می فرماید
بدیع السموات و الارض و یا فاطر السموات و الارض و یا خلق السموات والارض یقینا هر کدام معنی خاص خود را دارند. ما عادت کرده ایم به عوض رجوع به آیات قرآن و آن معنی دیگری از آیات قرآن کشف کنیم می شویم لغویون معاصر چرا که این معنی در تفاسیر هزار سال قبل آورده نشده بنابراین مردود است. بسیاری از تعاریف علمی تنها در دو قرن اخیر وارد ادبیات علوم تجربی شده است. طرح و برنامه همان تقدیر و قدر است و مدیریت اجرای طرح هم عرش نامیده شده. هر پدیده خلقتی عرش خودش را دارد - عرش خداوند بر آب و خلقت حیات در زمین کلیک فرمایید
خداوند ابتدا بر اساس تقدیر(برنامه ریزی از پیش تدوین شده) خلق می کند و سپس به پیاده کردن آن طرح می پردازد قدر فهدی، خلق فسوی. إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ- وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ-بدرستی که ما جهان مادی را بر اساس تقدیر خلق کردیم و امر ما در یک آن مانند یک چشم بهم زدن یا به زبان امروزی کسری از ثانیه استقرار یافت. سریع ترین سرعت شناخته شده زمان نزول قرآن.
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ بقره117-خداوند ابداع کننده کیهان از عدم یا هیچ هنگامیکه امر او در برنامه ریزی تقدیر قرار گیرد پس میگوید باش و می شود. این یک قانون کلی نظام خلقت است کن فیکون با اراده خداوند و خارج از قوانین و مقررات جاریه جهان مادی صورت می گیرد و امری است بسیار آنی و کیهان از هیچ ابداع می شود و امر خداوند که در این مرحله انرژی ناب است دست اندر کار خلق ماده می شود. امر خداوند از خصوصیات ذاتی خداوند که احد و صمد است بروز می کند و در مرحله پلانک از نظر علم فیزیک و اختر شناسی زمان آن همان کلمح بالبصر است کن فیکون، بین کن و یکون زمانی وجود ندارد مایل به صفراست. ده به توان منهای 43 ثانیه ؟ این محدوده بسیار فشرده و چگال و صمد است و علم فیزیک آن را سینگولاریته یا تکینگی و یا احدیت می نامد- . خلقت کیهان از خداوند احد و صمد آغاز شد-کلیک فرمایید
هنوز امر خداوند در ماده استقرار نیافته محدوده انرژی ناب است با ماهیت اشعه. نور هم ماهیت اشعه را دارد که ذره و موج است- وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ- غیب کیهان که همان محدوده ماوراء جهان مادی است از آن خدا است (محدوده ذات باری تعالی است) و امر الساعه امر واحده و سریع و به یکباره از هیچ در یک کسری از ثانیه و حتی از آن هم کمتر إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ از عالم غیب یا ماوراء ماده بروز می کند. بدرستی که خداوند بر جهان مادی قدرت برنامه ریزی دارد.
ان الله علی کل شیئ قدیر را با إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ مقایسه فرمایید. آیات قرآن از نظر مفاهیم همسان معنی می دهند و یکی دیگری را تائید میکند.
امر الساعه امری است واحده که به یکباره بروز می کند
امر الساعه فقط یک بار در قرآن آورده شده و آنهم در ایجاد جهان ماده از عدم . چرا آیه با کلمات ولله الغیب السموات و الارض شروع شده . خداوند نفرموده عالم الغیب که ترجمه کنیم خداوند دانای غیب ، می فرماید غیب جهان مادی از آن خداوند است. بنابراین با زبان استعاره می فرماید امر الساعه از محدوده ماوراء جهان مادی بروز میکند و سپس کیهان از آن خلق میشود. تفکر در آیات و مقایسه آن با علم اخترشناسی و فیزیک تاویل این آیات را خیلی ساده بیان می کند. آیا گذشتگان در هزار سال قبل می توانستند این مفاهیم را درک کنند. انصاف داشته باشیم و آیات خداوند را به بهای اندک نفروشیم. بگذاریم جوانان تشنه حقایق علمی قرآن راز های علمی قرآن را در یابند.
ما کلمه معروف خلق الساعه را شنیده ایم خلق چیزی از هیچ و به یکباره که داستان جدائی دارد-به مقاله خلق الساعه و قرآن مراجعه فرمایید.
و اینجا هم امر الساعه همان معنی را می دهد ولی خلق نیست و امری است که دارد خلق را می سازد. مفسرین محترم همه کلمات ساعه را قیامت معنی کرده اند. در صورتیکه ساعه در قرآن با معنی غیر از قیامت هم آمده است. وقت بروز یک حادثه هم میتواند معنی دهد. به آیه زیر توجه فرمایید
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ- ای مردم، از پروردگارتان بترسید، که وقت زلزله حادثه بزرگی است - آن روز که پدید آید و دیده شود ، هر شیر دهنده ای شیرخواره اش را از یاد ببرد و هر آبستنی بار خود بر زمین گذارد و مردم را چون مستان بینی، حال آنکه مست نیستند بلکه عذاب خدا شدید است.
این آیه به یوم العذاب در زمین که قرار است حیات در آن برچیده شود اشاره میکند. آیه بعدی
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ 45 یونس- روزی که آنها را گرد می آورند گوئی جز به اندازه ساعتی از روز درنگ نکرده اند. قطعا کسانی که دیدار خدا را دروغ پنداشتند زیان کردند و راه حق نیافتند. به این آیه نیز توجه فرمایید
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ الساعه ( وقت) بروز حادثه نزدیک می شود و ماه از هم میپاشد مقایسه فرمایید با آیات زیر که همان حادثه را بیان میکند.
اذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ - وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ- وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ - وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ - وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ –هنگامی که سماء از هم می پاشد (جو زمین متلاشی می شود) و دستور پروردگارت را انجام دهد (چنین برنامه ریزی شده و یا بر اساس آن برنامه صورت می گیرد) و زمین صاف و هموار میشود .(کوه ها ذوب و جاری میشوند با استعانت از سایر آیات در قرآن) و اجرام خود را تخلیه میکند. ماه هم در این رویداد از هم پاشیده می شود. انشق معنی دو نیمه شدن را نمی دهد اگر چنین است باید سماء که جو زمین است هم دو نیمه شود. مفهوم کلمات را میتوان در آیات دیگر هم جستجو کرد. زمین والقت ما فیها و تخلت میگردد چه مفهوم علمی و والایی است .زمین متلاشی می شود و تمامی جرم خود را بیرون میریزد و خود را تخلیه می کند.
امر الساعه همان مه بانک است
پس امر الساعه همان لحظه ایجاد کیهان از عدم که انرژی ناب در آن استقرار می یابد که میتوان آن لحظه را مه بانک تاویل کرد. پس از آن فطرهن رخ میدهد و کیهان منبسط می گردد و فضا به یک باره باز میشود و لحظاتی بعد ماده شروع به خلق شدن میکند. فوتون ها و الکترون ها و نویترینو حاکمیت فضا را در اختیار می گیرند و شرایط برای خلق ماده فراهم می شود به آیه زیر هم توجه فرمایید.
إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ- بدرستیکه خداوند است که کیهان را در 6 دوره خلق فرمود وسپس به مدیریت آن می پردازد تا حیات را در زمین ایجاد کند و لازمه آنهم يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً است. دگرگونی شب و روز حکایت از پیدایش زمین دارد و مهمترین و بارزترین نشانه زمین شب و روز است. زمین باید حرکت دور محوری یا حرکت وضعی داشته باشد. خورشید و ستارگان و ماه به امر خداوند تسخیر می شوند و بدانید که امر و خلق به او تعلق دارند و امر و خلق تفکیک ناپذیرند و لازم و ملزوم یکدیگرند. بدون امر خلقی وجود ندارد.
امرالساعه نمی تواند قیامت باشد قیامت دارای مراحل متعددی است و زمان بر است و نفخ فی الصور در چند مرحله صورت میگیرد و بعلاوه وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ-اول که در روز قیامت زمین و جو آن که سماوات باشد در قبضه قدرت خدا است و دوم يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ روزی است که نفسی بار نفس دیگری را نمی کشد و امر در آن روز در ید قدرت خداوند است و نیازی نیست که با یک کلمح بالبصر ایجاد شود. بنابراین امر الساعه در قیامت موردی ندارد. امر الساعه رابطه مستقیمی با کن فیکون دارد و این بدان معنی است که در ایجاد کیهان لحظه ای وجود داشته که مشمول قانون کن فیکون شده است که بحث جالب و علمی در قرآن است که انشاءالله به آن می پردازیم. به امید دیدار مجدد .سید محمد تقوی اهرمی فروردین 1398 ویرایش جدید تیر ماه 1399-ویرایش جدید شهریور 1402
{jcomments on}
- توضیحات
- بازدید: 3409
مقدمه نوشتار
چند روز پیش خبری در مورد تصویر برداری از سیاهچاله در فضا اذهان را متوجه این واقعیت سوق داد که سیاهچاله وجود دارد وحق با پروفسور اینشتین فیزیکدان برجسته بوده است و ادعای او ثابت شد. این نظریه اینشتین بر اساس محاسبات ریاضی و فیزیک تائید شده بود ولی اختر شناسان نتوانسته بودند آن را در فضا شناسائی کنند. نتایج تصویر برداری و تجمع داده های اختر شناسی به تصویری انجامید که واقعه بزرگی برای علم اختر شناسی را رقم زد و بحث روز علمی جهان گردید. فرصت را مغتنم شمرده سری به آیات قرآن بزنیم و تعریف سیاهچاله را از بیان قرآن بدانیم. شاید برای خواننده محترم عجیب باشد که آیا واقعا می تواند موضوع به این مهمی را قرآن در 1400 سال قبل بیان کرده باشد. ابتدا تعریفی از سیاهچاله داشته باشیم.
سیاهچاله و تعریف فیزیکی آن
سیاهچاله محدوده ای است که در اطراف خود نیروی جاذبه قوی یا نیروی گرانش قوی ایجاد می کند که هر نوع ماده، نور و امواج الکترو مغناطیس را به درون خود می کشاند و گریز از آن امکان پذیر نیست. محدوده تاثیر گرانش سیاهچاله را افق رویداد می نامند. گردابی که در اثر کشش آب به درون یک چاله ایجاد می شود را دیده ایم. آب های اطراف که بسمت چاله یا سوراخ کشانده می شوند حرکت دورانی دارند و تشکیل یک شکل قیف مانند می دهند این مقایسه خوبی است برای فهم ساختار هندسی سیاهچاله، سطح صاف آب در اثر نیروی کشش سوراخ خمیده می شود و حالت قیفی به خود می گیرد. در فضا هم ما زمان و مکان داریم که اصطلاحا فضا نامیده می شود حال در این مکان غبار و گاز کیهانی وجود دارد.
ستارگان یا منفجر و غبار و گاز کیهانی در فضا پراکنده می کنند و یا در اثر گرانش قوی خود به درون سیاهچاله فرو می روند و محو می شوند. سیاهچاله در درون خود و در منتهی الیه انتهای سوراخ به جائی ختم می شود که بسیار فشرده و داغ و چگال است و آن را سینگولاریته می نامند همان شرایط زمان ده به توان منهای 43 ثانیه ایجاد کیهان. ماده در اثر چگالی فوق العاده به انرژی ناب تبدیل می شود درست عکس بیگ بانک با این تفاوت که سیاهچاله ها بسیار کوچک تر و متعدد هستند. دانشمندان فیزیک از جمله اینشتین وجود این سیاهچاله ها را پیش بینی کرده بودند و هاوکینگ بر نقش آنها در خمیدگی فضا و زمان و محل نابودی ستارگان تاکید کرده است و نظر داده که اطلاعات ماده در افق رویداد باقی و ذخیره می شود و تنها اطلاعات است که از ماده به درون سیاهچاله نمی رود. بحث های بسیار جالب و علمی درباره آن وجود دارد علاقمندان برای اطلاع بیشتر میتوانند به ویکی پدیا مراجعه فرمایند. مطلب مهم اول اینکه سیاهچاله به ستارگان مربوط می شود و اصل آن در خلقت کیهان بسیار مهم است و دوم تعریف و عملکرد آن در سوراخ خزیدن و محو شدن است و سوم ماده در تکینگی یا سینگولاریته یا احدیت به انرژی ناب تبدیل و به ماوراء محدوده ماده می پیوندد. حال به آیات قرآن در این موارد اشاره کنیم.
قرآن و بحث سیاهچاله
و فلا اقسم به مواقع النجوم پس به جایگاه ستارگان سوگند که اگر بدانید که این سوگند بسیار عظیم است. خداوند به بزرگترین رویداد در جهان مادی قسم می خورد که وحی به پیامبر اسلام حقیقت دارد- مواقع النجوم و ارتباط آن با وحی –کلیک فرمایید.
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى- قسم به ستاره چون فرو می ریزد و محو می شود. هوی دارای دو معنی اصلی در آیات قرآن است هلاک و محو شدن و دیگری هوی و هوس تمایلات شیطانی. هوی به مفهوم نابود شدن را در آیات زیر ملاحظه فرمایید.
حُنَفَاء لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ –حج 31
جزء روی آورندگان به خداوند باشید نه مشرکین، کسی که به خداوند شرک آورد هم چون کسی یا چیزی است که از آسمان فرو افتد و مرغی او را برباید و یا تند بادی او را از محل محو کند. تهوی معنی محو شدن از مکان خود را می دهد. فرو افتادن و محو شدن این تداعی معنی را در هوی می دهد. آیه دیگری را مثال میزنیم –آیه 81 سوره طه
كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى-از خوراکی های پاکیزه که رزق و روزی شما کرده ام بخورید و در آن زیاده روی نکنید که خشم من را در پی دارد و خشم من بر کسی فرود اید نابود شدنی است وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى. فیزیک وشیوه نزول وحی در قران-
ما مطلب خودمان را از این دو آیه بر گرفتیم. پس معنی ایه شریفه وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ،قسم به ستاره چون نابود می شود و یا با مقایسه با آیات فوق فرو میافتد و محو می شود. علم فیزیک ثابت کرده است که مرگ ستارگان محو شدن آن ها در سیاهچاله است.
فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ - الْجَوَارِ الْكُنَّسِ-قسم به ستاره هنگامی که پنهان می شود و سریع به سوراخی می خزد و از دیدگاه محو میشود. در زیر معنی خنس و کنس عینا از تفسیر المیزان بیان می شود.
"خنس جمع خانس است، همچنان که طلب جمع طالب است و مصدر آن خنوس به معنی گرفتگی و تاخر و استتار می آید و کلمه جواری جمع جاری هاست، و مصدر جری به معنای سیر سریع است که معنائی است استعاره از جریان آب و کلمه کنس جمع کانس است و مصدر کنوس به معنای داخل شدن وحشی ها از قبیل آهو و طیور به درون لانه اش است لانه ای که برای خود اتخاذ کرده و در آن جایگزین شده. "
بنابراین کنس همان معنی سیاهچاله را می دهد. جائی که ستاره در آن محو و از دیدگاه پنهان می شود این نوع آیات تمثیلی بیان شده. مفهوم آن را باید استخراج کنیم. قرآن آن را کنس نام گذارده و علم بلاک هول، معنی والاتر از علم اختر شناسی در آیات فوق این است که هر ستاره ای دارای جایگاه خاصی است که به همان سیاهچاله وصل است. یعنی سیاهچاله هم محل تولد و هم محل نابودی ستاره است. کلمات خنس و کنس در قرآن و واقعیت عینی وحی-کلیک فرمایید.
ستارگان در جایگاه معینی که برنامه ریزی الهی است مانند خنس و کنس اجرام سماوی و غبار کیهانی را جذب می کنند و متولد میشوند و همان جا همراه سیاهچاله خود حرکت می کنند و هنگام نابودی به همان جایگاه فرو می روند و نابود می شوند. از آیات قرآن چنین استنباط می شود و این جهان بینی قرآن است و علم اختر شناسی هم اخیرا در این موضوع که عاملی باعث میشود غبار و گاز کیهانی در یک نقطه معینی جذب شوند و فشرده و داغ شوند و در اثر فشردگی حرارت به میلیون ها درجه برسد. دانشمندان روی این موضوع که تولد و مرگ ستاره به سیاهچاله خاص او ارتباط دارد.
قرآن این موضوع مهم را باز کرده که ستارگان به سیاهچاله ای مخصوص خود چسبیده اند و این پدیده را عظیم می داند و به آن قسم می خورد و تذکر می دهد که این قسم بسیار بزرگی است. فلا اقسم به مواقع النجوم این مفهوم والائی علمی دارد و پر معنی است و میتواند به یک مشکل علم اختر شناسی را که سالها است در آن متمرکز شده اند کمک کند. این سوال در علم مطرح است که فشردگی ایجاد گرانش و حرارت می کند و یا بر عکس گرانش فشردگی را ایجاد می کند. ولی منطق علمی می گوید خود به خود گاز و غبار کیهانی نمی توانند بهم بپیوندند و جرم بزرگی ایجاد کنند و گرانش به وجود آید. بحث جالبی است که مقاله ای در این ارتباط در دست تدوین دارم. انشاء الله خداوند توفیق عنایت فرماید. ذهن را باید از تصورات کهن آزاد کرد و ابزار علم را برای تاویل آیات متشابه بکار برد و خواهیم دید چه تعداد زیادی اعجاز علمی در قرآن کشف می کنیم-سید محمد تقوی اهرمی فروردین 1398.ویرایش جدید خرداد 1399-ویرایش جدید اسفند 1402
{jcomments on}
Write comment (0 Comments)